د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي

د مخ نمبر:close

external-link copy
80 : 4

مَنْ یُّطِعِ الرَّسُوْلَ فَقَدْ اَطَاعَ اللّٰهَ ۚ— وَمَنْ تَوَلّٰی فَمَاۤ اَرْسَلْنٰكَ عَلَیْهِمْ حَفِیْظًا ۟ؕ

هرکس از اوامر و نواهی پیامبر خدا اطاعت کند، ﴿فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾ به راستی که از خداوند متعال اطاعت کرده است؛ زیرا پیامبر امر و نهی نمی‌کند، مگر به دستور خدا و وحی او؛ و طبق آنچه خداوند بر او نازل می‌نماید، امر و نهی می‌کند. این اشاره به معصوم بودن پیامبر صلی الله علیه وسلم است، چون خداوند دستور داده است تا به طور مطلق از پیامبر اطاعت شود، پس اگر در همۀ آنچه که از جانب خدا می‌آورد، معصوم نبود، خداوند دستور نمی‌داد که به طور مطلق از او اطاعت شود، و اطاعت از پیامبر را نمی‌ستود. و این جزو حقوق مشترک است؛ زیرا حقوق بر سه قسم است: حق خداوند تعالی، که این حق را هیچ یک از آفریدگانش ندارد، و آن عبادت خدا و رغبت به سوی او و توابع آن است. و نوع دیگر، حقی است که فقط به پیامبر اختصاص دارد، و آن یاری دادن پیامبر و احترام گذاشتن به وی است. و نوعی دیگر، حق مشترک است و آن ایمان داشتن به خدا و پیامبر و دوست داشتن آنها و اطاعت از آنها است. همان‌طور که خـداوند همۀ این حقوق را در این آیه بیان داشته است: ﴿لِّتُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُۚ وَتُسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا﴾ باید به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و پیامبر را یاری کنید و او را احترام نمایید و خدا را در صبح و شام به پاکی یاد کنید. پس هرکس از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است؛ و پاداش نیکی که خداوند بر طاعت خویش مترتب نموده است، به او می‌دهد. ﴿وَمَن تَوَلَّىٰ﴾ و هرکس از فرمانبرداری و اطاعتِ خدا و پیامبرش روی بگرداند، فقط خودش متضرر گشته است و به خدا زیانی نمی‌رساند. ﴿فَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ عَلَيۡهِمۡ حَفِيظٗا﴾ و تو را به عنوان نگهبان بر آنها نفرستاده‌ایم، تا مراقب اعمال و احوال آنها باشی؛ بلکه تو را فقط به عنوان بیان‌کننده و خیرخواه و اندرزگو فرستاده‌ایم. و تو وظیفه‌ات را انجام داده‌ای، و پاداشت بر خداست، خواه آنان هدایت یابند، یا هدایت نیابند. همان‌گونه که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ لَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ﴾ تو پند و اندرز بده و یادآوری کن، همانا تو یادآوری‌کننده‌ای و بس. و بر آنها گماشته نیستی. info
التفاسير:

external-link copy
81 : 4

وَیَقُوْلُوْنَ طَاعَةٌ ؗ— فَاِذَا بَرَزُوْا مِنْ عِنْدِكَ بَیَّتَ طَآىِٕفَةٌ مِّنْهُمْ غَیْرَ الَّذِیْ تَقُوْلُ ؕ— وَاللّٰهُ یَكْتُبُ مَا یُبَیِّتُوْنَ ۚ— فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَی اللّٰهِ ؕ— وَكَفٰی بِاللّٰهِ وَكِیْلًا ۟

و باید در ظاهر و باطن، و در آشکار و پنهان، از خدا و پیامبرش اطاعت شود. اما کسی که در حضور مردم اظهار اطاعت و پایبندی می‌کند، و چون تنها شود یا با هم‌کِشانش به تنهایی بنشیند، اطاعت از خدا و پیامبر را ترک می‌کند، و به ضد آن روی می‌آورد، پس اطاعتی که او در حضور مردم اظهار کرده است، به وی فایده‌ای نمی‌دهد. او همانند کسانی است که خداوند در مورد آنها گفته است: ﴿وَيَقُولُونَ طَاعَةٞ ﴾ وقتی پیش تو باشند، اظهار اطاعت می‌کنند. ﴿فَإِذَا بَرَزُواْ مِنۡ عِندِكَ﴾ و هنگامی که از پیش تو بیرون روند، و تنها باشند و کسی از آنها آگاهی نداشته باشد، ﴿بَيَّتَ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ غَيۡرَ ٱلَّذِي تَقُولُ﴾ در شب و در پنهانی، برای نافرمانی از تو چاره‌اندیشی می‌کنند و برای گناه می‌اندیشند. آیۀ ﴿بَيَّتَ طَآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ غَيۡرَ ٱلَّذِي تَقُولُ﴾ دلیلی است بر اینکه کاری که آنها بر آن قرار دارند، طاعت نیست؛ زیرا «تبییت» یعنی چاره‌اندیشی برای کاری در شب، به صورتی که نظر و تصمیم بر آن قطعی شود. سپس خداوند آنها را به سبب کاری که کرده‌اند، تهدید نموده و می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ يَكۡتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ﴾ خداوند چاره‌هایی را که در شب می‌اندیشند، می‌نویسد و آنها را به طور کامل بر آن مجازات خواهد کرد. پس این وعیدی است برای آنها. سپس پیامبر صلی الله علیه وسلم را دستور داد تا از آنها روی برتابد و به آنها اعتنا نکند و بر آنان سخت نگیرد و با آنان به تندی رفتار نکند؛ زیرا آنها هیچ زیانی به او نمی‌رسانند، به شرطی که بر خدا توکل نماید و از او کمک بخواهد، تا دینش را یاری کند و شریعت خود را برپا دارد. بنابراین فرمود: ﴿ فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلًا﴾ پس، از آنها روی بگردان، و بر خدا توکل کن، و کافی است که خدا سرپرست تو باشد. info
التفاسير:

external-link copy
82 : 4

اَفَلَا یَتَدَبَّرُوْنَ الْقُرْاٰنَ ؕ— وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللّٰهِ لَوَجَدُوْا فِیْهِ اخْتِلَافًا كَثِیْرًا ۟

خداوند به تدبر در کتابش دستور می‌دهد، و تدبر؛ یعنی فکر کردن و اندیشیدن در معانی آن، و متمرکز کردن فکر در مبادی و عواقب و لوازم آن؛ زیرا اندیشیدن و تدبر در کتاب خدا، کلید علوم و معارف است. و با اندیشیدن می‌توان هر خوبی و همۀ علوم را از کتاب استخراج کرد. و اندیشیدن در قرآن، ایمان را در قلب می‌افزاید، و درخت ایمان را ریشه‌دارتر و محکم‌تر می‌گرداند. در سایۀ اندیشیدن در قرآن، آدمی، پروردگار معبود، و صفات کمال او را می‌شناسد، و از این رهگذر عیوب ونقص‌هایی را که مردمان نادان به خدا ـ عزوجل ـ نسبت می‌دهند، می‌شناسد و راه رسیدن به خدا و اوصاف رهروان آن و پاداش آنان؛ و نیز دشمن واقعی شناخته می‌شود، و راهی که انسان را به عذاب الهی می‌رساند، و نیز اوصاف رهروان آن، و سزایی که برای آنها در نظر گرفته شده است، می‌شناسد. و هرچند بنده بیشتر در قرآن بیندیشد، علم و عمل و بینش او بیشتر می‌شود. بنابراین خداوند به اندیشیدن در قرآن دستور، و مسلمانان را بر آن تحریک نموده، و خبر داده است که منظور از نازل کردن قرآن، تدبر در آن می‌باشد. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ [قرآن] کتاب مبارکی است که آن را بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن بیاندیشند، و تا خردمندان پند بپذیرند. و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ﴾ آیا در قرآن نمی‌اندیشند یا دل‌هایشان قفل و بسته است؟! و از فواید اندیشیدن در کتاب خدا، این است که بنده به مقام یقین می‌رسد و به‌طور قطع می‌داند که این قرآن کلام خدا است؛ چون کسی که در قرآن می‌اندیشد، می‌بیند که بخشی از قرآن، بخشی دیگر را تصدیق می‌نماید، و هر قسمتِ آن، با قسمت دیگر موافق و مطابق است. حکمت‌ها و داستان و خبرها را در قرآن می‌بینی که در چند جا تکرار می‌شوند، اما همه یکدیگر را تصدیق می‌کنند، و برخی، برخی دیگر را رد و نقض نمی‌کند. پس این بیانگر کمال قرآن است و اینکه از جانب کسی است که علم او، همۀ امور را احاطه کرده است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا﴾ و اگر از جانب غیر خدا بود در آن اختلاف زیادی می‌یافتند و چون از جانب خدا است، در آن اصلاً اختلافی وجود ندارد. info
التفاسير:

external-link copy
83 : 4

وَاِذَا جَآءَهُمْ اَمْرٌ مِّنَ الْاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذَاعُوْا بِهٖ ؕ— وَلَوْ رَدُّوْهُ اِلَی الرَّسُوْلِ وَاِلٰۤی اُولِی الْاَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِیْنَ یَسْتَنْۢبِطُوْنَهٗ مِنْهُمْ ؕ— وَلَوْلَا فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهٗ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطٰنَ اِلَّا قَلِیْلًا ۟

خداوند در اینجا بندگانش را ادب می‌نماید از این کار که شایسته آنها نیست، دوری کنند. و به آنها می‌فرماید شایسته است وقتی که کاری مهم و منفعتی عمومی که امنیت و شادی مؤمنان را درپی دارد، یا ترسی که مصیبت را برای آنها به همراه دارد پیش آید، پا برجا باشند، و در پخش کردن این خبر شتاب نورزند. بلکه آن را به پیامبر و اولی الامر که اهل رأی و دانش و عقل و متانت و خونسردی هستند و می‌دانند چگونه حوادث و اطلاعات را پردازش و تحلیل نمایند و منافع و مضار را می‌شناسند، ارجاع دهند.پس اگر آنها صلاح ببینند که پخش کردن این خبر مصلحتی برای مؤمنان دارد، و باعث شادی و نشاط آنها می‌شود، و باعث می‌شود تا آنها برای مقابله با دشمنان، خود را آماده کنند، این خبر را پخش می‌کنند. و اگر ببینند که پخش شدن این خبر مصلحتی را دربر ندارد، یا اینکه مصلحتی دارد اما زیان آن از مصلحت و فایده‌اش بیشتر است، آن را پخش نمی‌کنند. بنابراین فرمود: ﴿لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسۡتَنۢبِطُونَهُۥ مِنۡهُمۡ﴾ کسانی که آن را با اندیشه و نظر و دانش درست خود می‌فهمند و بررسی می‌کنند، آن را می‌فهمند. از این مطلب یک قاعدۀ ادبی استنباط می‌شود که عبارت است از اینکه هرگاه کاری به بحث و پژوهش نیاز داشته باشد، شایسته است که این پژوهش و تحقیق به فرد شایسته واگذار گردد و کار به اهل آن سپرده شود، و کسی بر اهل فن پیشی نگیرد؛ زیرا این بهتر و به واقعیت نزدیک‌تر و از اشتباه مصون‌تر است. نیز در این بخش از آیه، از شتاب ورزیدن و عجله کردن در پخش اخبار به محض شنیدن آن، نهی شده است.و دستور داده شده است که قبل از سخن گفتن، فکر و اندیشه به کار گرفته شود که آیا پخش آن مصلحت است یا نه؟ و آیا انسان به آن اقدام کند یا نه؟ سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ﴾ و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و شما را توفیق نمی‌داد، و ادب را به شما یاد نمی‌داد، و چیزهایی را به شما نمی‌آموخت که نمی‌دانستید، ﴿لَٱتَّبَعۡتُمُ ٱلشَّيۡطَٰنَ إِلَّا قَلِيلٗا﴾ جز تعداد اندکی از شما، [همگی] از شیطان پیروی می‌کردید؛ زیرا انسان بنا بر سرشت و طبیعت خود، ستمگر و نادان است، و نفس او جز به بدی دستور نمی‌دهد. پس وقتی انسان به پروردگارش پناه بَرَد و به او تمسک جوید، و در این راستا تلاش نماید، خداوند لطف خویش‌را شامل او می‌گرداند، واورا بر انجام هر کار نیکی توفیق می‌دهد، و از شیطان رانده شده حفاظت می‌نماید. info
التفاسير:

external-link copy
84 : 4

فَقَاتِلْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ۚ— لَا تُكَلَّفُ اِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِیْنَ ۚ— عَسَی اللّٰهُ اَنْ یَّكُفَّ بَاْسَ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ؕ— وَاللّٰهُ اَشَدُّ بَاْسًا وَّاَشَدُّ تَنْكِیْلًا ۟

این حالت، بهترین حالت بنده است که تلاش کند از دستورات الهی، از قبیل: جهاد و غیره تبعیت کند ودیگران‌را بر آن تحریک نماید. و گاهی این دو حالت به طور کلی در بنده وجود ندارد، یا یکی وجود دارد. بنابراین به پیامبرش فرمود: ﴿فَقَٰتِلۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفۡسَكَ﴾ در راه خدا بجنگ، و تو فقط مسئول خودت هستی و بس؛ یعنی تو بر دیگران قدرت نداری، پس تو مسئول کار کسی دیگر نیستی. ﴿وَحَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ و مؤمنان را بر جنگیدن تحریک کن، و این متضمّن هر کاری است که به وسیلۀ آن، مؤمنان تشویق می‌شوند، و دل‌هایشان قوّت می‌گیرد، از قبیل: تقویت کردن مؤمنان، و خبر دادن به آنها که دشمنان ضعیف و سست هستند، و بیان پاداشی که برای جنگجویان راه خدا آماده شده است، و عقابی که برای متخلفان د ر نظر گرفته شده است. پس همۀ این موارد از باب تحریک برای جنگ به حساب می‌آید. ﴿عَسَى ٱللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأۡسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ باشد که خداوند آسیب کافران را، به سبب اینکه شما در راه او می‌جنگید و یکدیگر را برآن تحریک می‌کنید، باز دارد.﴿وَٱللَّهُ أَشَدُّ بَأۡسٗا﴾ و قدرت و عزت خداوند بیشتر است.﴿وَأَشَدُّ تَنكِيلٗا﴾ و کیفر و مجازات او برای گناهکار سخت‌تر است. برای گناهکار سخت، و برای دیگران عبرت است. و اگر خداوند بخواهد، می‌تواند کافران را با قدرت خویش از بین ببرد، و از آنها چیزی باقی نگذارد؛ اما حکمت الهی چنین است که برخی از بندگانش را، با برخی دیگر مورد آزمایش قرار دهد، تا همواره بازار جهاد گرم باشد، و مردم ایمان مفید را به دست آورند؛ ایمانی که از روی اختیار است، نه از روی اجبار که هیچ فایده‌ای ندارد. info
التفاسير:

external-link copy
85 : 4

مَنْ یَّشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَّكُنْ لَّهٗ نَصِیْبٌ مِّنْهَا ۚ— وَمَنْ یَّشْفَعْ شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَّكُنْ لَّهٗ كِفْلٌ مِّنْهَا ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ مُّقِیْتًا ۟

منظور از شفاعت در اینجا، همکاری برای انجام کاری از کارها است. پس هرکس که دیگر‌ی را یاری کند، و او را در کار خیری یاری دهد ـ از جمله کمک به ستمدیدگان در برابر کسانی که به آنها ستم می‌کنند ـ او از میانجی‌گری و همکاری‌اش، برحسب کار و تلاشش بهره‌ای دارد؛ و از پاداش فرد اصلی یا کسی که مستقیماً آن کار خوب را انجام می‌دهد، کاسته نمی‌شود. و هرکس دیگری را بر انجام کار زشت یاری کند، برحسب همکاری‌اش به او گناه می‌رسد. پس این تحریک و تشویق بزرگی برهمکاری در نیکی و پرهیزگاری است، و باز داشتن و منع بزرگی است از همکاری کردن بر انجام گناه و دشمنی و این مطلب را با فرمودۀ خویش مؤکد نمود: ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقِيتٗا﴾ و خداوند بر هر چیزی شاهد و حافظ است، و آدمی را بر این اعمال محاسبه می‌کند، و هر یک را بر حسب آنچه که سزاوار او است، مجازات می‌نماید. info
التفاسير:

external-link copy
86 : 4

وَاِذَا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوْا بِاَحْسَنَ مِنْهَاۤ اَوْ رُدُّوْهَا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ كَانَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ حَسِیْبًا ۟

درود و «تحیّت» کلمه‌ای است که وقتی دو نفر با یکدیگر روبه‌رو می‌شوند، یکی از آنها به خاطر ابراز احترام و در قالب دعا بر زبان می‌آورد، و دیگر کلماتی که با مهربانی و خنده‌رویی گفته می‌شود. بالاترین نوع «تحیت» و درود، کلمه‌ای است که در شریعت اسلام آمده است. در هنگام روبه‌رو شدن و دیدار با یکدیگر، ابتدا باید سلام کرد، و در پاسخ نیز باید سلام را جواب گفت. پس خداوند مؤمنان را دستور داده است که هر درود و سلامی را باید به گونه‌ای بهتر از آن جواب بگویند، و با کلماتی بهتر و چهره‌ای بازتر سلامِ سلام کننده را جواب دهند، و این بدان معنی است که از پاسخ ندادن سلام و یا جواب دادن آن بدون بشاشت، نهی شده است. و از این آیۀ شریفه استنباط می‌شود که باید ابتدا سلام کرد. و از دو جهت این مطلب استنباط می‌گردد؛ یکی اینکه خداوند دستور داده است تا جواب سلام به گونه‌ای بهتر یا به همان صورت داده شود، و این بدان معنی است که سلام کردن از نظر شرع، مطلوب است. و دوم اینکه از کلمۀ «أحسن» که فعل تفضیل، است استنباط می‌گردد که سلام کردن یک امر مشارکتی است [و طرفین باید به یکدیگر سلام کنند] و اینکه جواب سلام باید زیبا و نیکو باشد. و اصل نیز بر همین است. و چند مورد از عموم این آیۀ کریمه استثنا می‌شود؛ اینکه کسی درحالتی سلام کند که در آن حالت به سلام کردن امر نشده است؛ مانند اینکه بر کسی سلام ‌کند که مشغول خواندن قرآن یا گوش دادن به خطبه باشد، یا مشغولِ خواندن نماز باشد. پس لازم نیست جواب سلام او را بدهد. و یا مانند کسی که شریعت دستور داده است با او قطع رابطه گردد و به او سلام نشود؛ و او شخص گناهکاری است که توبه ننموده و با قطع کردن رابطه با او، از کار بدش باز می‌آید. چنین شخصی مستثنی است و با او قطع رابطه شده و به او سلام گفته نمی‌شود، و جواب سلامش نیز داده نمی‌شود؛ چون سلام کردن به او و پاسخ دادن به سلام وی، با مصلحت بزرگی مخالف و متضاد است. و پاسخ گفتن به سلام‌هایی که مردم به آن عادت دارند، و از نظر شرع نیز ایرادی به آنها وارد نیست، در موضوع «جواب سلام» داخل می‌گردد. و به ما امر شده است که به این نوع سلام‌ها به همان حالت خودشان و یا بهتر از آنچه سلام‌کننده گفته است، پاسخ بدهیم. سپس خداوند بر انجام کارهای نیک، نوید پاداش و برانجام کارهای بد، وعید عذاب داده و فرموده است: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٍ حَسِيبًا﴾ بی‌گمان خداوند بر هر چیزی حسابرس است، پس خداوند اعمال نیک و بد و کوچک و بزرگ بندگانش را ثبت می‌نماید، سپس به مقتضای فضل و عدالت و حکمت پسندیده‌اش به آنان سزا و جزا می‌دهد. info
التفاسير: