د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي

د مخ نمبر:close

external-link copy
75 : 4

وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُوْنَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَالْمُسْتَضْعَفِیْنَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِیْنَ یَقُوْلُوْنَ رَبَّنَاۤ اَخْرِجْنَا مِنْ هٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ اَهْلُهَا ۚ— وَاجْعَلْ لَّنَا مِنْ لَّدُنْكَ وَلِیًّا ۙۚ— وَّاجْعَلْ لَّنَا مِنْ لَّدُنْكَ نَصِیْرًا ۟ؕ

خداوند بندگان مؤمنش را، به جنگیدن در راه خود تشویق نموده، و بیان می‌دارد که جنگ در راه خدا بر آنان مقرر است، و به سبب ترک آن، شدیداً مورد سرزنش قرار می‌گیرند. پس فرمود: ﴿وَمَا لَكُمۡ لَا تُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ و چرا در راه خدا نمی‌جنگید در حالی که مردان و زنان و کودکان بیچاره و درمانده‌ای که راه و چاره‌ای ندارند، ستم بزرگی از جانب دشمنان بر آنها رفته است، و دعا می‌کنند که خداوند آنها را از این سرزمین نجات دهد که ساکنانش به سبب کفر و شرک و اذیت و آزار مؤمنین و باز داشتن از راه خدا و باز داشتن از دعوت به سوی دینشان و هجرت کردن در راه خدا بر مؤمنان ستم می‌کنند. و از خداوند می‌خواهند که برای آنها سرپرست و یاوری قرار دهد، تا آنان را از این سرزمین که ساکنانش ستمگرند، نجات بدهد. پس جهاد شما به این مفهوم، از باب جنگیدن و دفاع از خانواده و فرزندان و زیر دستانتان است، این از باب جهادی نیست که هدف از آن، نابود کردن کافران و به غنیمت بردن اموال و تصرف نمودن سرزمین و دیارشان است، هرچند که این نوع از جهاد نیز فضیلت بزرگی دارد و هرکس آن را ترک نماید، به شدت مورد سرزنش قرار می‌گیرد. اما پاداش و فایدۀ جهادی که برای نجات دادن درماندگان و مظلومان صورت می‌گیرد، بیشتر و بزرگ‌تر است. چون این جهاد از باب دفع دشمنان است. info
التفاسير:

external-link copy
76 : 4

اَلَّذِیْنَ اٰمَنُوْا یُقَاتِلُوْنَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ ۚ— وَالَّذِیْنَ كَفَرُوْا یُقَاتِلُوْنَ فِیْ سَبِیْلِ الطَّاغُوْتِ فَقَاتِلُوْۤا اَوْلِیَآءَ الشَّیْطٰنِ ۚ— اِنَّ كَیْدَ الشَّیْطٰنِ كَانَ ضَعِیْفًا ۟۠

سپس فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ در اینجا خداوند خبر می‌دهد که مؤمنان در راه خدا می‌جنگند.﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱلطَّٰغُوتِ﴾ و کسانی که کفر ورزیده‌اند، در راه طاغوت که همان شیطان است، می‌جنگند. در لابلای این بخش از آیه، چندین فایده وجود دارد: 1- هر اندازه که عبد مؤمن، ایمان داشته باشد، به همان اندازه نیز به قضیۀ جهاد اهتمام داده، و در آن اخلاص می‌ورزد. پس جهاد در راه خدا، از نشانه‌ها و مقتضیات ایمان است. همان‌طور که جنگیدن در راه طاغوت، از شعبه‌های کفر و مقتضیات آن می‌باشد. 2- کسی که در راه خدا می‌جنگد، شایسته است بیش از دیگران شکیبا و قوی باشد؛ زیرا دوستان شیطان، صبر می‌کنند و می‌جنگند در حالی که بر باطل هستند، پس اهل حق، به صبر و شکیبایی سزاوارترند. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَ﴾ اگر شما دردمند و زخمی می‌شوید، پس آنها نیز مانند شما زخمی و دردمند می‌شوند، و شما امیدی به خدا دارید که آنها ندارند. 3- کسی که با تکیه و اعتماد بر پشتوانۀ محکم حق، و توکل به خدا می‌جنگد، از تکیه‌گاه مستحکمی برخوردار است. پس صاحب نیرو و پشتوانه باید بیش از کسی که در راه باطل می‌جنگد و حقیقت و سرانجام خوبی ندارد، دارای صبر و پایداری باشد. به همین جهت خداوند متعال فرمود: ﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَوۡلِيَآءَ ٱلشَّيۡطَٰنِۖ إِنَّ كَيۡدَ ٱلشَّيۡطَٰنِ كَانَ ضَعِيفًا﴾ با یاران شیطان بجنگید، همانا کید شیطان ضعیف است. «کید» یعنی در پیش گرفتن راه‌های پنهانی برای زیان رساندن به دشمن. مکر و دسیسۀ شیطان هر اندازه که قوی باشد، ضعیف است؛ چرا که در مقابل کوچک‌ترین مصداق حق، نمی‌تواند بایستد، و مکر شیطانی، در مقابل چاره‌اندیشی خداوند برای بندگان مؤمنش، یارای مقاومت ندارد. info
التفاسير:

external-link copy
77 : 4

اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِیْنَ قِیْلَ لَهُمْ كُفُّوْۤا اَیْدِیَكُمْ وَاَقِیْمُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتُوا الزَّكٰوةَ ۚ— فَلَمَّا كُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ اِذَا فَرِیْقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْیَةِ اللّٰهِ اَوْ اَشَدَّ خَشْیَةً ۚ— وَقَالُوْا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ ۚ— لَوْلَاۤ اَخَّرْتَنَاۤ اِلٰۤی اَجَلٍ قَرِیْبٍ ؕ— قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیْلٌ ۚ— وَالْاٰخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقٰی ۫— وَلَا تُظْلَمُوْنَ فَتِیْلًا ۟

مسلمانان که در مکه بودند به نماز و زکات [کمک کردن به فقرا] دستور داده شده بودند. منظور از واژۀ «‌زکات» آن زکات معروفی نیست که دارای حد نصاب و شرایط ویژه است؛ چرا که آن، جز در مدینه فرض نشده است. اما بنا به دلایلی هنوز جهاد برآنان واجب نشده بود: از آن جمله یکی اینکه حکمت خداوند متعال مقتضی آن است که قوانین را طوری برای بندگانش مشروع ‌نماید که بر آنها سخت نباشد، و از مهم‌تر و آسان‌تر شروع می‌نماید. و از جمله فواید فرض نشدن جهاد در مکه، این است که اگر در مکه جهاد فرض می‌شد، به دلیل اینکه تعداد مسلمانان اندک و تجهیزاتشان نیز ناچیز و دشمنشان زیاد بود، اسلام نابود می‌شد. پس مصلحت بزرگ‌تر رعایت گردید و بر مصلحت کوچک‌تر ترجیح داده شد. و حکمت‌های دیگری نیز در این کار وجود داشت که خداوند خود بدانها آگاه‌تر است. و برخی از مؤمنان دوست داشتند در مکه جنگ بر آنان فرض می‌شد، در حالی که جنگ برایشان مناسب نبود، بلکه در آن زمان انجام دادن چیزهایی که به آن دستور داده شده بودند، از قبیل: توحید و نماز و زکات برایشان مناسب‌تر بود.﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِۦ لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ وَأَشَدَّ تَثۡبِيتٗا﴾ و اگر آنان، آنچه را که بدان پند داده می‌شدند، انجام می‌دادند؛ برایشان بهتر بود، و بر ثبات و پایداری آنان می‌افزود. پس وقتی که به سوی مدینه هجرت کردند، و اسلام نیرومند شد، و بستر مناسبی برای فرض شدن جهاد فراهم گردید، جنگ بر آنان فرض شد. اما دسته‌ای از کسانی که قبل از فرض شدن جنگ، عجله می‌کردند، از ترس مردم و به سبب ضعفی که داشتند، گفتند: ﴿رَبَّنَا لِمَ كَتَبۡتَ عَلَيۡنَا ٱلۡقِتَالَ﴾ پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب گرداندی؟ و این، اظهار نارضایتی و اعتراض بر خدا بود، و شایسته بود که تسلیم دستور خدا ‌شوند و بر اوامر او صبر کنند. پس امری را که از آنها خواسته شده بود، وارونه کردند و گفتند: ﴿لَوۡلَآ أَخَّرۡتَنَآ إِلَىٰٓ أَجَلٖ قَرِيبٖ﴾ چرا فرض شدن جنگ را، مدتی دیگر به تأخیر نینداختی؟ و این حالت برای بسیاری از آنهایی که محکم نیستند، و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب برای انجام کاری در آن عجله می‌کنند، پیش می‌آید. غالباً چنین افرادی به هنگام فرا رسیدن آن کار، بردباری نکرده و بی‌تابی می‌کنند.سپس خداوند آنها را در مورد شرکت نکردن در جنگ، اندرز داد و فرمود: ﴿قُلۡ مَتَٰعُ ٱلدُّنۡيَا قَلِيلٞ وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ﴾ بگو: کالای دنیا، اندک است و برای کسی که پرهیزگاری نماید، آخرت بهتر است؛ یعنی بهره‌مند شدن از لذت‌های دنیا و راحتی‌های آن کم است. پس تحمل سنگینی‌ها در مسیر اطاعت از خدا، در کوتاه مدت بر مردم سبک و آسان می‌شود، چون وقتی انسان بداند سختی و مشقتی که به او می‌رسد طولانی نخواهد بود، این کار بر او آسان خواهد شد. بنابراین اگر دنیا و آخرت را با هم مقایسه نماید، به یقین می‌داند که ذات و لذات و زمان آخرت، از دنیا بهتر است. همان طور که پیامبر صلی الله علیه وسلم در رابطه با ذات آن فرموده است: (إنَّ مَوضِعَ سَوطٍ فِی الجَنّةِ خَیرٌ مِنَ الدّنیَا وَمَا فِیهَا) همانا جای یک شلاق در بهشت، از تمام دنیا و آنچه که در آن هست، بهتر است. و لذت بهشت از تمام آنچه که صفا و لذت آدمی را مکدر ‌کند، به دور است، بلکه از هر خوشی و لذتی که به تصور آید، بالاتر و بهتر است، همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ﴾ پس هیچ کس نمی‌داند چه چیز از آنچه روشنی‌بخش دیدگان است، به [پاداش] آنچه انجام می‌دادند، برای آنان پنهان شده است. و خداوند بر زبان پیامبرش فرموده است: «برای بندگان صالح خودم، نعمت‌هایی را آماده کرده‌ام که هیچ چشمی آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است». اما لذت‌های دنیا، انواع تلخی‌ها را به همراه دارند، و اگر لذت‌های دنیا، با انواع دردها و رنج‌ها و ناراحتی‌هایی که به همراه دارند مقایسه شود، هیچ تناسبی ندارند. و اما زمان آخرت، بدان خاطر بهتر و برتر است که دنیا از بین رفتنی است، و عمر انسان نسبت به دنیا بسیار اندک است، اما نعمت آخرت، همیشگی است و اهل آن همیشه در آن می‌مانند. پس وقتی فرد عاقل به این دو دنیا فکر کند، و حقیقتِ هردو را آن‌گونه که سزاوار است درک کند، خواهد دانست که کدام یک را باید ترجیح دهد، و کدام یک سزاوار تلاش و کوشش است. بنابراین فرمود: ﴿وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّمَنِ ٱتَّقَىٰ﴾ و آخرت برای کسی که از شرک و سایر کارهای حرام بپرهیزد، بهتر است. ﴿وَلَا تُظۡلَمُونَ فَتِيلًا﴾ و نتیجۀ تلاش خود را، که در راستای به‌دست آوردن خوشبختی جهان آخرت مبذول داشته بودید، به طور کامل خواهید یافت بدون اینکه چیزی از آن کاسته شود. info
التفاسير:

external-link copy
78 : 4

اَیْنَمَا تَكُوْنُوْا یُدْرِكْكُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِیْ بُرُوْجٍ مُّشَیَّدَةٍ ؕ— وَاِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَّقُوْلُوْا هٰذِهٖ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ ۚ— وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَّقُوْلُوْا هٰذِهٖ مِنْ عِنْدِكَ ؕ— قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِنْدِ اللّٰهِ ؕ— فَمَالِ هٰۤؤُلَآءِ الْقَوْمِ لَا یَكَادُوْنَ یَفْقَهُوْنَ حَدِیْثًا ۟

سپس خداوند خبر داد که احتیاط، انسان را از تقدیر نجات نمی‌دهد و هرکس در خانه بنشیند تا از مرگ و مشکلات در امان بماند، نشستن او چیزی را از وی دور نمی‌کند. پس فرمود: ﴿أَيۡنَمَا تَكُونُواْ يُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾ مرگ، شما را در هر زمان و مکانی درمی‌یابد. ﴿وَلَوۡ كُنتُمۡ فِي بُرُوجٖ مُّشَيَّدَةٖ﴾ اگر چه در قصرهای محکم و منازل بلندی باشید. همۀ این مطالب، تحریک و تشویق است برای جهاد در راه خدا. پس گاهی با بیان فضل و پاداش آن، و گاهی باترساندن از عقوبت ترک آن، و گاهی با خبر دادن از اینکه کسانی که نشسته‌اند و به جهاد نمی‌روند ماندنشان مرگ را از آنها دور نمی‌کند، و گاهی با آسان کردن راه جهاد، مسلمانان را تشویق می‌نماید. سپس فرمود: ﴿وَإِن تُصِبۡهُمۡ حَسَنَةٞ...﴾ خداوند از کسانی خبر می‌دهد که در جهل و نادانی به سر می‌برند، همان‌هایی که از پیام و رسالت پیامبران رویگردان‌اند، و با آنان مخالف‌اند. و زمانی‌که از نیکی و فراوانی اموال و فرزندان و سلامتی برخوردار باشند، می‌گویند: ﴿وهَٰذِهِۦ مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾ این از جانب خدا است، و اگر مصیبت و مشکلی به آنها برسد و دچار قحطی و فقر و بیماری و از دست دادنِ فرزندان و دوستان گردند، می‌گویند: ﴿هَٰذِهِۦ مِنۡ عِندِكَ﴾ ای محمد! صلی الله علیه وسلم این به سبب چیزی است، که تو پیش ما آورده‌ای. آنها پیامبر را به فال بد گرفتند، همان‌طور که ملت‌های دیگر نیز پیامبران خدا را به فال بد گرفتند. چنانچه خداوند از قوم فرعون خبر داده و می‌فرماید: ﴿فَإِذَا جَآءَتۡهُمُ ٱلۡحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَٰذِهِۦۖ وَإِن تُصِبۡهُمۡ سَيِّئَةٞ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُۥٓ﴾ هرگاه خیر و نیکی به آنها روی می‌آورد، می‌گفتند: ما شایستۀ آن هستیم، و اگر دچار مشکل و بدی می‌شدند، به موسی و کسانی که با او بودند شگون بد می‌زدند. و قوم صالح گفتند: ﴿ٱطَّيَّرۡنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ﴾ تو و کسانی که همراهت هستند، شوم می‌باشند. و قوم یاسین به پیامبرانشان گفتند: ﴿إِنَّا تَطَيَّرۡنَا بِكُمۡۖ لَئِن لَّمۡ تَنتَهُواْ لَنَرۡجُمَنَّكُمۡ﴾ ما مشکلات را، از بدی شما می‌دانیم و اگر باز نیایید، شما را سنگسار خواهیم کرد. پس وقتی دل‌هایشان در کفر مشابه یکدیگر است، گفتار و کردارشان نیز مشابه گشته است. و هرکس که حاصل شدن بدی، یا از بین رفتن خوبی را به تمام آنچه پیامبران آورده‌اند یا به برخی از آن نسبت دهد، در این مذمت وخیم داخل است. خداوند متعال در پاسخ آنها فرمود: ﴿قُلۡ كُلّٞ﴾ بگو همه چیز؛ نیکی و بدی و خیر و شر، ﴿مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ﴾ ناشی از تقدیر و قضای الهی و آ‌فرینش اوست. ﴿فَمَالِ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلۡقَوۡمِ﴾ پس این مردمان را که سخن باطل می‌گویند، چه شده است؟ ﴿لَا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ حَدِيثٗا﴾ که هیچ سخنی را نمی‌فهمند، و به فهمیدن آن نزدیک نمی‌شوند، و یا آن را جز به‌صورتی ضعیف و نارسا نمی‌فهمند. به هر حال آنها به سبب عدم فهم و درک صحیحشان، از خدا و پیامبرش مورد مذمّت و سرزنش قرار گرفته‌اند. و این نفهمی و نادانی آنان، به سبب کفر و رویگردانی‌شان است. در ضمن کسانی که سخن خدا و پیامبرش را می‌فهمند، ستایش شده‌اند. نیز این آیه، آدمی را به فهمیدن و به‌دست آوردن اسباب فهم کلام خدا و پیامبر، از قبیل: تأمل و اندیشیدن در سخن خدا و پیامبر، و در پیش گرفتن راه‌هایی که انسان را به سخن خدا و پیامبر می‌رساند، تشویق می‌کند. پس اگر آنها سخن خدا را می‌فهمیدند، می‌دانستند که خیر و شر و خوبی و بدی همه بر اساس تقدیر الهی است و هیچ چیز از دایرۀ تقدیر و قضای الهی بیرون نیست. و می‌دانستند که پیامبران و آنچه که پیامبران آورده‌اند، عامل شر و بدی نمی‌باشند؛ زیرا پیامبران مبعوث شده‌اند تا منافع دنیا و آخرت انسان‌ها را تأمین کنند. info
التفاسير:

external-link copy
79 : 4

مَاۤ اَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ ؗ— وَمَاۤ اَصَابَكَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَّفْسِكَ ؕ— وَاَرْسَلْنٰكَ لِلنَّاسِ رَسُوْلًا ؕ— وَكَفٰی بِاللّٰهِ شَهِیْدًا ۟

سپس خداوند متعال فرمود: ﴿مَّآ أَصَابَكَ مِنۡ حَسَنَةٖ﴾ اگر در دنیا و دین به تو نیکی و خوبی برسد، ﴿فَمِنَ ٱللَّهِ﴾ از جانب خدا است و خداوند آن را به تو ارزانی داشته، و اسباب آن را برایت آسان نموده است. ﴿وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٖ﴾ و بدی و شرّی که در دین و دنیا به تو می‌رسد، ﴿فَمِن نَّفۡسِكَ﴾ از جانب خودت می‌باشد؛ یعنی به سبب گناهان و کارهایت است، و آن دسته از گناهانت که خداوند آنها را مورد عفو قرار می‌دهد و نمی‌گذارد اسباب شر شما شوند، بیشترند از آن دسته از گناهانی که موجب شر و بدی برای شما می‌گردند. پس خداوند متعال درهای احسان و بخشش خویش را به روی بندگانش گشود، و به آنها دستور داد به فضل و بخشش الهی درآیند، و به آنها خبر داد که گناهان مانع رسیدن فضل و بخشش الهی به انسان می‌گردند. پس هر گاه بنده گناهی را انجام دهد، کسی را جز خودش ملامت نکند، چون او مانع رسیدن فضل خداوند گردیده است. سپس خداوند از فراگیری رسالت پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم خبر داده و می‌فرماید: ﴿وَأَرۡسَلۡنَٰكَ لِلنَّاسِ رَسُولٗاۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا﴾ و تو را به عنوان پیامبر برای [همۀ] مردم فرستاده‌ایم، و کافی است که خدا گواه باشد. و خداوند با یاری کردن تو به‌وسیلۀ معجزات آشکار و دلایل روشن، گواهی می‌دهد که تو پیامبر بر حق خدا هستی. و این بزرگ‌ترین شهادت و گواهی است. همان طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿قُلۡ أَيُّ شَيۡءٍ أَكۡبَرُ شَهَٰدَةٗۖ قُلِ ٱللَّهُۖ شَهِيدُۢ بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡ﴾ بگو: «چه چیزی بزرگ‌ترین گواهی است؟» بگو: «خدا میان من و شما گواه است.» پس وقتی که دانسته شد خداوند دارای علم و آگاهی و قدرت کامل و حکمت فراوان است و پیامبرش را یاری می‌دهد، به یقین باید دانست که او پیامبر خدا است. و اگر سخنانی را به دروغ به خدا نسبت داده بود، خداوند او را می‌گرفت و رگ گردنش را قطع می‌کرد. info
التفاسير: