د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي

د مخ نمبر:close

external-link copy
60 : 4

اَلَمْ تَرَ اِلَی الَّذِیْنَ یَزْعُمُوْنَ اَنَّهُمْ اٰمَنُوْا بِمَاۤ اُنْزِلَ اِلَیْكَ وَمَاۤ اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ یُرِیْدُوْنَ اَنْ یَّتَحَاكَمُوْۤا اِلَی الطَّاغُوْتِ وَقَدْ اُمِرُوْۤا اَنْ یَّكْفُرُوْا بِهٖ ؕ— وَیُرِیْدُ الشَّیْطٰنُ اَنْ یُّضِلَّهُمْ ضَلٰلًا بَعِیْدًا ۟

خداوند بندگانش را از حالت منافقان به تعجب وا می‌دارد، ﴿ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ﴾ کسانی که ادعا می‌کنند به آنچه بر پیامبر و آنچه پیش از او نازل شده است، ایمان آورده‌اند، اما با این وجود، ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ﴾ می‌خواهند برای داوری به پیش طاغوت بروند، و هر کس که به غیر از آنچه خداوند مشروع نموده است حکم کند، طاغوت است.﴿وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦ﴾ در حالی‌که به آنان دستور داده شده است که به طاغوت کفر ورزند. پس چگونه داوری بردن به نزد طاغوتیان با ایمان جور در می‌آید؟ زیرا ایمان مقتضی آن است که فردِ مؤمن در برابر قانون خدا تسلیم شود، و قانون الهی را در هر کاری، داور وحاکم قرار دهد. پس هرکس ادعا کند مؤمن است، اما حکم و داوری طاغوت را برحکم و داوری خدا ترجیح بدهد، دروغ می‌گوید. و این یکی از روش‌های گمراه کردن آنان از سوی شیطان است. بنابراین خداوند فرمود: ﴿وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا﴾ و شیطان می‌خواهد آنها را گمراه و از حق بسیار دور نماید. info
التفاسير:

external-link copy
61 : 4

وَاِذَا قِیْلَ لَهُمْ تَعَالَوْا اِلٰی مَاۤ اَنْزَلَ اللّٰهُ وَاِلَی الرَّسُوْلِ رَاَیْتَ الْمُنٰفِقِیْنَ یَصُدُّوْنَ عَنْكَ صُدُوْدًا ۟ۚ

خداوند بندگانش را از حالت منافقان به تعجب وا می‌دارد، ﴿ٱلَّذِينَ يَزۡعُمُونَ أَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ﴾ کسانی که ادعا می‌کنند به آنچه بر پیامبر و آنچه پیش از او نازل شده است، ایمان آورده‌اند، اما با این وجود، ﴿يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوٓاْ إِلَى ٱلطَّٰغُوتِ﴾ می‌خواهند برای داوری به پیش طاغوت بروند، و هر کس که به غیر از آنچه خداوند مشروع نموده است حکم کند، طاغوت است.﴿وَقَدۡ أُمِرُوٓاْ أَن يَكۡفُرُواْ بِهِۦ﴾ در حالی‌که به آنان دستور داده شده است که به طاغوت کفر ورزند. پس چگونه داوری بردن به نزد طاغوتیان با ایمان جور در می‌آید؟ زیرا ایمان مقتضی آن است که فردِ مؤمن در برابر قانون خدا تسلیم شود، و قانون الهی را در هر کاری، داور وحاکم قرار دهد. پس هرکس ادعا کند مؤمن است، اما حکم و داوری طاغوت را برحکم و داوری خدا ترجیح بدهد، دروغ می‌گوید. و این یکی از روش‌های گمراه کردن آنان از سوی شیطان است. بنابراین خداوند فرمود: ﴿وَيُرِيدُ ٱلشَّيۡطَٰنُ أَن يُضِلَّهُمۡ ضَلَٰلَۢا بَعِيدٗا﴾ و شیطان می‌خواهد آنها را گمراه و از حق بسیار دور نماید. info
التفاسير:

external-link copy
62 : 4

فَكَیْفَ اِذَاۤ اَصَابَتْهُمْ مُّصِیْبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ اَیْدِیْهِمْ ثُمَّ جَآءُوْكَ یَحْلِفُوْنَ ۖۗ— بِاللّٰهِ اِنْ اَرَدْنَاۤ اِلَّاۤ اِحْسَانًا وَّتَوْفِیْقًا ۟

﴿فَكَيۡفَ﴾ پس حال این گمراهان چگونه خواهد بود، ﴿إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةُۢ بِمَا قَدَّمَتۡ أَيۡدِيهِمۡ﴾ وقتی که به سبب گناهانی که انجام داده‌اند، و اینکه طاغوت را حاکم قرار داده‌اند، به مصیبت و بلائی گرفتار شوند؟! ﴿ثُمَّ جَآءُوكَ﴾ سپس پیش تو می‌آیند و برای کاری که انجام داده‌اند، عذر می‌آورند، و ﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ إِنۡ أَرَدۡنَآ إِلَّآ إِحۡسَٰنٗا وَتَوۡفِيقًا﴾ به خدا سوگند می‌خورند که منظوری جز خیرخواهی و آشتی دادن دو طرف نداشته‌ایم، در حالی که آنان دروغ می‌گویند؟ زیرا خیرخواهی، داور قرار دادن خدا و پیامبرش است، ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ﴾ و حکم و داوری چه کسی بهتر از حکم و داوری خدا است، برای قومی که یقین دارند. info
التفاسير:

external-link copy
63 : 4

اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ یَعْلَمُ اللّٰهُ مَا فِیْ قُلُوْبِهِمْ ۗ— فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَّهُمْ فِیْۤ اَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیْغًا ۟

بنابراین فرمود: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ ایشان کسانی‌اند که خداوند می‌داند در دل‌هایشان چه نفاق و نیت شومی وجود دارد، ﴿فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ﴾ پس به آنان توجه مکن، و به خاطر آنچه مرتکب شده‌اند، با آنها روبرو مشو، ﴿وَعِظۡهُمۡ﴾ و اندرزشان بده؛ یعنی حکم خداوند را برای آنها بیان نموده، و آنها را تشویق کن تا از خدا فرمان برند، و آنها را از نافرمانی الهی بترسان. ﴿وَقُل لَّهُمۡ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِيغٗا﴾ و آنان را به صورت مخفیانه و در خلوت نصیحت کن؛ زیرا نصیحت در تنهایی برای دستیابی به مقصود، موفقیت آمیز است. و در سرزنش و بیرون آوردن آنها از حالتی که در آن قرار دارند، مبالغه کن، و زیاد بکوش. و این بیانگر آن است کسی که مرتکب گناه شده است گرچه باید از او رویگردانی کرد، اما در تنهایی و خلوت باید نصیحت ‌شود و چنان زیاد اندرز و موعظه ‌شود، که گمان ‌رود مقصود حاصل شده است. info
التفاسير:

external-link copy
64 : 4

وَمَاۤ اَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُوْلٍ اِلَّا لِیُطَاعَ بِاِذْنِ اللّٰهِ ؕ— وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَّلَمُوْۤا اَنْفُسَهُمْ جَآءُوْكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُوْلُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوَّابًا رَّحِیْمًا ۟

خداوند به صورت ضمنی از فرمان بردن از پیامبر و تسلیم شدن در برابر اوامر او دستور می‌دهد و بر این امر تشویق می‌نماید، و خبر می‌دهد که هدف از فرستادن پیامبران، این است که از آنـها اطاعت شود، و باید در همۀ آنچه که پیامبران به آن فرمان می‌دهد و یا از آن نهی می‌کند، مطیع و تسلیم وی شد، و پیامبران را تعظیم و احترام کنند، همان طور که فرمانبردار، فرمانده را تعظیم می‌نماید. و در اینجا معصوم بودن پیامبران در تبلیغ چیزهایی که از طرف خدا دریافت می‌دارند، و معصوم بودن آنها در آنچه که بدان دستور می‌دهند، و یا از آن نهی می‌کنند، ثابت می‌گردد؛ زیرا خداوند دستور داده که به طور مطلق از آنها اطاعت شود، و اگر آنها معصوم نبودند، به طور مطلق دستور داده نمی‌شد که از آنها اطاعت شود، و چون آنها معصوم‌اند، آنچه را که اشتباه و خطا است به عنوان قانون الهی برای مردم مشروع نمی‌کنند. ﴿بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ یعنی اطاعتِ اطاعت‌کننده، به فرمان و تقدیر و قضای الهی است. این بیانگر اثبات قضا و قدر الهی است. در این بخش از آیه، مردمان تشویق شده‌اند تا از خداوند یاری و کمک بطلبند. و به این مطلب اشاره شده است که اگر خداوند انسان را یاری نکند، نمی‌توان از پیامبر اطاعت نمود. سپس خداوند از بخشش بزرگ خویش خبر می‌دهد، و کسانی را که مرتکب گناه و زشتی‌ها شده‌اند فرا می‌خواند، تا به گناهانشان اعتراف کرده و توبه نمایند، و از خداوند آمرزش بجویند. پس فرمود: ﴿ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ﴾ و اگر آنها هنگامی که به خود ستم می‌کردند، پیش تو می‌آمدند، و به گناهانشان اعتراف می‌کردند و پشیمان و ناراحت می‌شدند، ﴿فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا﴾ و برای گناهان خود طلب آمرزش می‌کردند، و پیامبر برای آنها آمرزش می‌خواست، خداوند با بخشیدن گناهانشان، توبۀ آنها را می‌پذیرفت، و با پذیرفتن توبه، و توفیق دادن آنان به روی آوردن به توبه، و پاداش دادنشان بر آن، به آنان رحم می‌نمود. البته شرفیاب شدن به حضور حضرت رسول صلی الله علیه وسلم، منحصر به زمان حیات آن بزرگوار بوده است، چراکه سیاق [آیه] بر این مطلب دلالت می‌کند؛ زیرا طلب مغفرت از پیامبر، جز در دوران حیات ایشان جایز نیست. اما پس از فوت ایشان نه تنها جایز نیست چیزی از وی درخواست شود، بلکه این امر شرک به حساب می‌آید. info
التفاسير:

external-link copy
65 : 4

فَلَا وَرَبِّكَ لَا یُؤْمِنُوْنَ حَتّٰی یُحَكِّمُوْكَ فِیْمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوْا فِیْۤ اَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوْا تَسْلِیْمًا ۟

سپس خداوند به ذات بزرگوارش سوگند یاد نمود که آنها مؤمن به حساب نمی‌آیند تا پیامبر خدا را در همۀ اختلافات خود داور و حاکم قرار ندهند. به خلاف مسائلی که در آنها اجماع شده است، زیرا اجماع مبتنی بر کتاب و سنت است. اما فقط داور قرار دادن کافی نیست، تا وقتی که ملالت و دلتنگی از قضاوت پیامبر از دل‌هایشان دور نشود. ونباید فقط به ظاهر و از روی چشم‌پوشی به داوری پیامبر راضی باشند، بلکه باید قلباً از آن راضی باشند، و با اطمینان خاطر و در ظاهر و باطن تسلیم داوری پیامبر گردند. پس داور قرار دادن در مقام اسلام، و منتفی بودن رنج و کدورت قلبی در مقام ایمان، و تسلیم شدن در مقام احسان قرار دارد. پس هرکس این مراحل را تکمیل نماید، همۀ مراحل دین را تکمیل کرده است. و هرکس پیامبر را داور قرار ندهد و به حکم وی پایبند نباشد، کافر است. و هرکس پیامبر را داور قرار ندهد اما به داوری او پایبند و معتقد باشد، حکم او چون دیگر گناهکاران است. info
التفاسير: