ශුද්ධවූ අල් කුර්ආන් අර්ථ කථනය - පර්සියානු පරිවර්තනය - තෆ්සීර් අස්-සඃදී

පිටු අංක:close

external-link copy
265 : 2

وَمَثَلُ الَّذِیْنَ یُنْفِقُوْنَ اَمْوَالَهُمُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللّٰهِ وَتَثْبِیْتًا مِّنْ اَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ اَصَابَهَا وَابِلٌ فَاٰتَتْ اُكُلَهَا ضِعْفَیْنِ ۚ— فَاِنْ لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ؕ— وَاللّٰهُ بِمَا تَعْمَلُوْنَ بَصِیْرٌ ۟

سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن، نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾ خداوند در این آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا، انفاق می‎نماید، و به دنبال انفاق، بر کسی منت نمی‎گذارد، و کسی را اذیت نمی‎کند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود، منت می‎نهد، و آزار می‎رساند، و مثالی برای ریاکاران. اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است، چندین برابر پاداش داده می‎شوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ یعنی برای طلب خشنودی خدا و درحالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پا برجا هستند، انفاق می‎کنند. پس این کار ﴿كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾ مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد، و خورشید به آن می‌تابد، و باد به خوبی بر آن می‎وزد، و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد، باران خفیفی به آن می‎رسد، و این، برای باروری باغ، کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است، و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن، موجود است. بنابراین﴿فَ‍َٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ﴾ دو برابر میوه می‎دهد. و باغی که این‌گونه باشد، همۀ مردم در طلب آنند. بنابراین کار خوب، در برترین جایگاه قرار دارد. و اما کسی که انفاق نماید، سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود، منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل ‎نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد،﴿فِيهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾ که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ، دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد؛ پس چنین حالتی از بدترین حالت‎هاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ﴾ استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن می‌کند؛ یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ، بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‎های آن رسیده باشند، مصیبت بزرگی است. پس این فاجعه ـ در حالی که صاحب باغ، ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمی‎توانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود ـ با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده، سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است، باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی، چنین چیزی برای او پیش ‎آید. مثال سوم؛ مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام می‎دهد، و به خدا ایمان ندارد، و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزنده‎ای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد، و بیننده گمان می‎برد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمین‎های حاصلخیز سبز می‎شود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاک‌هایی که روی آن قرار دارد، شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی می‌ماند. و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد، و همچون سنگ خارایی است که نرم نمی‎شود، و فروتن نمی‎گردد. پس اعمال و نفقه‎های او، اساس و زیرساختی ندارد که برآن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که می‎کند، باطل است؛ چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمی‌شود؛ چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول؛ مثال عمل مقبول است، و چندین برابر به آن پاداش داده می‎شود؛ چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است، در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد می‎گرداند، درآن منتفی هستند. و این مثال‌های سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا می‎نمایند، پس بنده باید خود و دیگران را با این میزان‎های عادلانه و با این مثال‌ها بسنجد. ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾ و این مثال‌ها را برای مردم بیان می‎داریم، و جز دانایان آن را نمی‎فهمند. info
التفاسير:

external-link copy
266 : 2

اَیَوَدُّ اَحَدُكُمْ اَنْ تَكُوْنَ لَهٗ جَنَّةٌ مِّنْ نَّخِیْلٍ وَّاَعْنَابٍ تَجْرِیْ مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهٰرُ ۙ— لَهٗ فِیْهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرٰتِ ۙ— وَاَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهٗ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفَآءُ ۖۚ— فَاَصَابَهَاۤ اِعْصَارٌ فِیْهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ ؕ— كَذٰلِكَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَكُمُ الْاٰیٰتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُوْنَ ۟۠

سپس به شدت از منت نهادن و اذیت کردن، نهی کرد، و برای آن مثالی بیان نمود و فرمود: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِكُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ...﴾ خداوند در این آیات سه مثال زده است، مثالی برای کسی که مال خود را در جهت طلب رضای خدا، انفاق می‎نماید، و به دنبال انفاق، بر کسی منت نمی‎گذارد، و کسی را اذیت نمی‎کند. و مثالی برای کسی که به دنبال انفاق خود، منت می‎نهد، و آزار می‎رساند، و مثالی برای ریاکاران. اما گروه اول از آنجا که انفاقشان مقبول واقع شده است، چندین برابر پاداش داده می‎شوند، چون انفاق آنها از ایمان و اخلاص کامل سرچشمه گرفته است: ﴿ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثۡبِيتٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ یعنی برای طلب خشنودی خدا و درحالی که بر بخشندگی و نیکوکاری و صداقت پا برجا هستند، انفاق می‎کنند. پس این کار ﴿كَمَثَلِ جَنَّةِۢ بِرَبۡوَةٍ﴾ مانند باغی است که در جای بلندی قرار دارد، و خورشید به آن می‌تابد، و باد به خوبی بر آن می‎وزد، و از آب فراوانی برخوردار است. و اگر باران فراوان و رگبار به آن نرسد، باران خفیفی به آن می‎رسد، و این، برای باروری باغ، کافی است، چون زمین آن خوب و حاصلخیز است، و تمام اسباب برای رشد و شکوفایی و میوه دادن آن، موجود است. بنابراین﴿فَ‍َٔاتَتۡ أُكُلَهَا ضِعۡفَيۡنِ﴾ دو برابر میوه می‎دهد. و باغی که این‌گونه باشد، همۀ مردم در طلب آنند. بنابراین کار خوب، در برترین جایگاه قرار دارد. و اما کسی که انفاق نماید، سپس به دنبال بخشیدن دارایی خود، منت نهد و آزار رساند، یا کاری کند که آن عمل را باطل ‎نماید، چنین فردی مانند صاحب این باغ است که گردبادی بر آن بوزد،﴿فِيهِ نَارٞ فَٱحۡتَرَقَتۡ﴾ که در آن آتشی باشد و باغ را بسوزاند، و صاحب باغ، دارای فرزندانی ضعیف باشد، و خودش نیز بر اثر پیری، ناتوان باشد؛ پس چنین حالتی از بدترین حالت‎هاست. بنابراین، این مثال را چنین آغاز کرد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمۡ﴾ استفهام، ناگواری آن حالت را برای مخاطبان بیشتر روشن می‌کند؛ یعنی آیا کسی از شما دوست دارد که چنین باشد؟ زیرا تلف شدن ناگهانی باغ، بعد از اینکه درختان آن شکوفا شده و میوه‎های آن رسیده باشند، مصیبت بزرگی است. پس این فاجعه ـ در حالی که صاحب باغ، ضعیف و ناتوان است و دارای فرزندانی کوچک و ضعیف است و نمی‎توانند او را یاری کنند، بلکه خود باید مخارج فرزندان را متقبل شود ـ با دیگر مصایب تفاوت دارد. پس کسی که عملی را برای خدا انجام داده، سپس عمل خود را با امری که با آن منافی است، باطل نماید، مانند صاحب باغ است که در اوج نیازمندی، چنین چیزی برای او پیش ‎آید. مثال سوم؛ مثال کسی است که عملی را به منظور تظاهر و خودنمایی انجام می‎دهد، و به خدا ایمان ندارد، و به ثواب و پاداش او چشم ندوخته است، خداوند قلب او را به سنگ سخت و لغزنده‎ای تشبیه کرده است که بر آن خاک قرار دارد، و بیننده گمان می‎برد اگر بر این سنگ باران ببارد مانند زمین‎های حاصلخیز سبز می‎شود، اما وقتی باران شدیدی بر آن سنگ ببارد، خاک‌هایی که روی آن قرار دارد، شسته شده و فقط سنگ صاف و سخت باقی می‌ماند. و این مثالی است برای قلب ریاکار که در آن ایمان وجود ندارد، و همچون سنگ خارایی است که نرم نمی‎شود، و فروتن نمی‎گردد. پس اعمال و نفقه‎های او، اساس و زیرساختی ندارد که برآن قرار گیرد، و پایانی ندارد که به آن منتهی شود، بلکه هرکاری را که می‎کند، باطل است؛ چون شرایط پذیرفته شدن در آن وجود ندارد. و در مثال قبل، هرچند که شرط پذیرفته شدن عمل موجود بود، اما عمل مورد قبول واقع نمی‌شود؛ چرا که مانعی بر سر راه پذیرفته شدن آن وجود دارد. مثال اول؛ مثال عمل مقبول است، و چندین برابر به آن پاداش داده می‎شود؛ چون شرط پذیرفته شدن که ایمان و اخلاص و ثبات است، در آن وجود دارد، و موانعی که عمل را فاسد می‎گرداند، درآن منتفی هستند. و این مثال‌های سه گانه بر تمام انجام دهندگان اعمال انطباق پیدا می‎نمایند، پس بنده باید خود و دیگران را با این میزان‎های عادلانه و با این مثال‌ها بسنجد. ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَمۡثَٰلُ نَضۡرِبُهَا لِلنَّاسِۖ وَمَا يَعۡقِلُهَآ إِلَّا ٱلۡعَٰلِمُونَ﴾ و این مثال‌ها را برای مردم بیان می‎داریم، و جز دانایان آن را نمی‎فهمند. info
التفاسير:

external-link copy
267 : 2

یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْۤا اَنْفِقُوْا مِنْ طَیِّبٰتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّاۤ اَخْرَجْنَا لَكُمْ مِّنَ الْاَرْضِ ۪— وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیْثَ مِنْهُ تُنْفِقُوْنَ وَلَسْتُمْ بِاٰخِذِیْهِ اِلَّاۤ اَنْ تُغْمِضُوْا فِیْهِ ؕ— وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ غَنِیٌّ حَمِیْدٌ ۟

خداوند متعال بندگانش را برای انفاق کردن، و بخشیدن از دارایی‎هایی که از طریق تجارت به دست می‎آورند، و بخشیدن از آنچه خداوند برای آنها از زمین می‎رویاند، تشویق می‎نماید، و این شامل زکات طلا و نقره و همۀ کالاهایی است که خرید و فروش می‌شوند، و از زمین می‎رویند، از قبیل: حبوبات و میوه‎ها، و صدقات فرض و نفل را نیز در بر می‌گیرد. و خداوند متعال دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن، به سراغ دارایی‎های پاکیزۀ خود بروند، و دارایی‎های نامرغوب‎ را در راه خدا، انفاق نکنند؛ زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی ‎را به آنها بدهند، آن‎ را نپسندیده و نمی‎پذیرند، مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است، برای خدا داده شود، و کمال در این است که عالی‎ترین و بهترین چیز، در راه خدا پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب، ممنوع است، و اگر کسی آن را بپردازد، جای زکات واجب را پر نمی‎کند، و اگر صدقۀ نفلی باشد، پاداش کامل به او نمی‎رسد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ و بدانید که خداوند بی‎نیاز و ستوده است، از همۀ آفریده‎ها و از نفقۀ انفاق کنندگان و از طاعت و عبادتِ عبادت‌کنندگان بی‎نیاز است، و خداوند فقط به خاطر فوایدی که این اعمال برای آنها در بردارد، نیز به منظور برخورداری آنان از فضل و کرم الهی، آنان را بدان امر نموده است. و او بی‎نیاز است، و بخشش‎هایش گسترده است و احکامی را برای بندگانش مشروع نموده که آنها را به دارالسلام و بهشت می‎رساند. پس باید چنین پروردگاری را ستود و در برابر جبروت و عظمتش، سر تعظیم فرود آورد. کارهایش از دایرۀ فضل و عدل و حکمت بیرون نیستند، و دارای صفات ستوده و پسندیده است، و بندگان، حقیقت و کیفیت آن را درک نمی‎کنند. خداوند بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است، تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند؛ دعوتگری که خداوند رحمان است و آنها را به خیر و خوبی فرا می‎خواند، و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده‎ را می‎دهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق می‎نماید، و آنها را می‎ترساند که اگر در راه خدا انفاق کنند، تهیدست می‎شوند. پس هرکس دعوت خداوند رحمان را اجابت نماید، و از آنچه خدا به او روزی داده است، انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده، و به تمام خواسته‌هایش می‌رسد. و هرکس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا می‎خواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز، یکی را که برایش شایسته‎تر است، انتخاب کند. و آیه را این‌گونه به پایان می‌رساند: ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾ خداوند گشایشگر داناست؛ یعنی صفات رفیع و بخشش فراوانی دارد، و می‌داند چه کسی سزاوار آن است که پاداش مضاعف را دریافت دارد. و به احوال انسان‌های شایسته، آگاه است، و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق می‎دهد. info
التفاسير:

external-link copy
268 : 2

اَلشَّیْطٰنُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَاْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَآءِ ۚ— وَاللّٰهُ یَعِدُكُمْ مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا ؕ— وَاللّٰهُ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟

خداوند متعال بندگانش را برای انفاق کردن، و بخشیدن از دارایی‎هایی که از طریق تجارت به دست می‎آورند، و بخشیدن از آنچه خداوند برای آنها از زمین می‎رویاند، تشویق می‎نماید، و این شامل زکات طلا و نقره و همۀ کالاهایی است که خرید و فروش می‌شوند، و از زمین می‎رویند، از قبیل: حبوبات و میوه‎ها، و صدقات فرض و نفل را نیز در بر می‌گیرد. و خداوند متعال دستور داده است که بندگانش برای انفاق کردن، به سراغ دارایی‎های پاکیزۀ خود بروند، و دارایی‎های نامرغوب‎ را در راه خدا، انفاق نکنند؛ زیرا اگر آنان حقی را از دیگران طلبکار باشند و در مقابلش جنس نامرغوبی ‎را به آنها بدهند، آن‎ را نپسندیده و نمی‎پذیرند، مگر اینکه چشم پوشی کنند. پس واجب است آنچه میانه است، برای خدا داده شود، و کمال در این است که عالی‎ترین و بهترین چیز، در راه خدا پرداخت گردد. و پرداخت چیزهای نامرغوب، ممنوع است، و اگر کسی آن را بپردازد، جای زکات واجب را پر نمی‎کند، و اگر صدقۀ نفلی باشد، پاداش کامل به او نمی‎رسد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ﴾ و بدانید که خداوند بی‎نیاز و ستوده است، از همۀ آفریده‎ها و از نفقۀ انفاق کنندگان و از طاعت و عبادتِ عبادت‌کنندگان بی‎نیاز است، و خداوند فقط به خاطر فوایدی که این اعمال برای آنها در بردارد، نیز به منظور برخورداری آنان از فضل و کرم الهی، آنان را بدان امر نموده است. و او بی‎نیاز است، و بخشش‎هایش گسترده است و احکامی را برای بندگانش مشروع نموده که آنها را به دارالسلام و بهشت می‎رساند. پس باید چنین پروردگاری را ستود و در برابر جبروت و عظمتش، سر تعظیم فرود آورد. کارهایش از دایرۀ فضل و عدل و حکمت بیرون نیستند، و دارای صفات ستوده و پسندیده است، و بندگان، حقیقت و کیفیت آن را درک نمی‎کنند. خداوند بندگانش را به انفاق که برایشان سودمند است، تشویق نمود، و آنها را از بخل که به حالشان مضر است، نهی کرد. سپس بیان نمود که آنها میان دو دعوتگر قرار دارند؛ دعوتگری که خداوند رحمان است و آنها را به خیر و خوبی فرا می‎خواند، و به آنها نوید خیر و بخشش و پاداشِ دنیا و آخرت و پر کردن جای اموال انفاق شده‎ را می‎دهد، و دعوتگری که شیطان است و آنها را به بخل ورزیدن و انفاق نکردن تشویق می‎نماید، و آنها را می‎ترساند که اگر در راه خدا انفاق کنند، تهیدست می‎شوند. پس هرکس دعوت خداوند رحمان را اجابت نماید، و از آنچه خدا به او روزی داده است، انفاق کند، مژده باد که گناهانش آمرزیده شده، و به تمام خواسته‌هایش می‌رسد. و هرکس که دعوت شیطان را اجابت کند، بداند که شیطان گروه خود را فرا می‎خواند تا از اهل جهنم باشند. پس بنده از این دو چیز، یکی را که برایش شایسته‎تر است، انتخاب کند. و آیه را این‌گونه به پایان می‌رساند: ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾ خداوند گشایشگر داناست؛ یعنی صفات رفیع و بخشش فراوانی دارد، و می‌داند چه کسی سزاوار آن است که پاداش مضاعف را دریافت دارد. و به احوال انسان‌های شایسته، آگاه است، و آنها را بر انجام کارهای خیر و ترک منکرات توفیق می‎دهد. info
التفاسير:

external-link copy
269 : 2

یُّؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یَّشَآءُ ۚ— وَمَنْ یُّؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اُوْتِیَ خَیْرًا كَثِیْرًا ؕ— وَمَا یَذَّكَّرُ اِلَّاۤ اُولُوا الْاَلْبَابِ ۟

وقتی خداوند حالات انفاق کنندگان را بیان کرد و اینکه اموالی را به آنها ارزانی نمود که به‌وسیلۀ آن در راه‌های خیر انفاق می‎کنند و مقام‌های بلند و والا را در می‎یابند، مطلبی را بیان نمود که از این نیز بهتر است، و آن اینکه خداوند به هر کس از بندگانش که بخواهد و به او ارادۀ خیر داشته باشد، حکمت می‎دهد. حکمت؛ یعنی علوم مفید و معارف درست و اندیشۀ سالم و خرد متین، و درستکاری در گفتار و کردار. و این بهترین و برترین بخشش‎ها و بزرگ‌ترین آن است. بنابراین فرمود: ﴿وَمَن يُؤۡتَ ٱلۡحِكۡمَةَ فَقَدۡ أُوتِيَ خَيۡرٗا كَثِيرٗا﴾ زیرا چنین کسی از تاریکیِ نادانی، به‌سوی نور و هدایت بیرون آمده، و از حماقت و انحراف در گفتار و کردار، به کارها و سخنان درست و راست راه برده، و به خیر بزرگی نایل آمده، و برای رساندن بزرگ‌ترین فایده به دین و دنیای مردم، آمادگی پیدا کرده است. و هیچ کاری جز با حکمت سامان نمی‌یابد. حکمت؛ یعنی قرار دادن هر چیزی در جایگاهش؛ اقدام به انجام کاری در جایی که باید اقدام کرد، و دست نگاه داشتن از انجام کاری در جایی که باید دست نگاه داشت. اما ارزش این بخشش گرانبها را جز خردمندان، نمی‎دانند: ﴿إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و آنها کسانی هستند که دارای عقل‌ها و اندیشه‎های کامل هستند، پس آنها کار نیک را می‎شناسند و آن را انجام می‎دهند، و کار زیان‎آور و مضر را می‌شناسند و آن را ترک می‎نمایند، و این دو کار؛ یعنی صرف کردن دارایی در راه خدا و صرف کردن حکمت، بالاترین چیزی است که نزدیکی جویندگان به خدا، بدین وسیله خود را به او نزدیک می‎نمایند، و به‌وسیله آن به بالاترین و بزرگ‌ترین کرامت‌ها می‌رسند. و این همان چیزی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین از آن یاد کرده است: (لا حَسَد‌َ إلا فِي اثنَتَينِ، رَجُلٌ آتاهُ اللهُ مَالاً فَسَلطَهُ عَلَي هَلَكَتِهِ فِي الحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللهُ الحِكمَة فَهُوَ يُعَلِّمُهَا النَّاس) حسد نیست مگر در دو چیز؛ یکی مردی که خداوند به او مالی داده است و او آن را در راه حق صرف می‌نماید، و مردی که خداوند به او حکمت بخشیده و او آن را به مردم می‌آموزد. info
التفاسير: