ශුද්ධවූ අල් කුර්ආන් අර්ථ කථනය - පර්සියානු පරිවර්තනය - තෆ්සීර් අස්-සඃදී

පිටු අංක:close

external-link copy
146 : 2

اَلَّذِیْنَ اٰتَیْنٰهُمُ الْكِتٰبَ یَعْرِفُوْنَهٗ كَمَا یَعْرِفُوْنَ اَبْنَآءَهُمْ ؕ— وَاِنَّ فَرِیْقًا مِّنْهُمْ لَیَكْتُمُوْنَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُوْنَ ۟ؔ

سپس خداوند متعال فرمود: اهل کتاب بخوبی می‌دانستند که محمد صلی الله علیه وسلم رسول خداست و آنچه آورده حق و راست است و آن‌چنان‌که فرزندان خود را می‌شناختند و آنها را با شخصی دیگر عوضی نمی‌گرفتند، به همان صورت محمد صلی الله علیه وسلم را نیز می‌شناختند؛ شناخت آنان نسبت به محمد صلی الله علیه وسلم به حدی بود که هیچ شک و تردیدی در رابطه با او [و اینکه فرستاده خداست و پیام خدا را آورده است] نداشتند. اما گروهی از آنان ـ بیشتر آنها ـ به محمد کفر می‌ورزند. با اینکه به خوبی می‌دانند، این گواهی را پنهان می‌کنند.﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَٰدَةً عِندَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ﴾ [البقرة: 140] و کیست ستمگرتر از کسی گواهی از جانب خدا را که پیش اوست، پنهان کند. در ضمن این نوعی دلجویی از پیامبر و مؤمنان، و بر حذر داشتن پیامبر از شر و شبهات اهل کتاب است. همۀ اهل کتاب، حق را پنهان نکرده‌اند. پس بعضی به آن ایمان آوردند، و بعضی به سبب ندانستن، به آن کفر ورزیدند. پس بر عالم لازم است که حق را آشکار نماید و آن را با هر عبارت و دلیل و برهانی که در توان دارد بیان کند و بیاراید؛ همچنین باید به هر طریقی باطل را ابطال نموده و آن را از حق جدا نماید و برای مردم زشت جلوه دهد. اما اینها که حق را پنهان کردند، برعکس عمل نمودند؛ چراکه خودشان نیز انسان‌های عوضی بودند. info
التفاسير:

external-link copy
147 : 2

اَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ فَلَا تَكُوْنَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِیْنَ ۟۠

﴿ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ این قرآن که حق است، از جانب پروردگارت می‌باشد، و از هر چیزی سزاوارتر است که حق نامیده شود؛ چون شامل مطالب عالی و دستورهای نیکو است؛ و مشتمل بر پاکیزه گرداندن دل و جان و تشویق نمودن انسان به تحصیل منافع و دفع مفاسد می‌باشد؛ زیرا از جانب پروردگارت نازل شده است. از جمله مصادیق تربیت او برای تو، این است که این قرآن را بر تو نازل نموده، که عقل‌ها و جان‌ها را می‌نوازد و همۀ منافع و مصالح دینی و دنیایی را در بردارد. ﴿فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ﴾ بنابراین کوچک‌ترین شک و تردیدی درآن نداشته باش، بلکه در آن بیندیش، تا به یقین برسی، چون اندیشیدن در آن، به طور قطع شک را می‌زداید و انسان را به یقین می‌رساند. info
التفاسير:

external-link copy
148 : 2

وَلِكُلٍّ وِّجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیْهَا فَاسْتَبِقُوْا الْخَیْرٰتِ ؔؕ— اَیْنَ مَا تَكُوْنُوْا یَاْتِ بِكُمُ اللّٰهُ جَمِیْعًا ؕ— اِنَّ اللّٰهَ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ قَدِیْرٌ ۟

پیروان هر دین و ملتی، دارای جهتی هستند که به هنگام عبادت خود، به آن رو می‌کنند، و مهم رو به قبله کردن نیست؛ زیرا رو به قبله نمودن از قوانینی است که در زمان‌ها و حالات مختلف تغییر می‌کند، و از جهتی به جهتی دیگر منتقل می‌شود. اما آنچه بسیار مهم است، فرمان بردن از خدا و تقرب به او است؛ و این است نشان سعادت و منشور ولایت، که هرگاه انسان بدان متصف نباشد، به زیان دنیا و آخرت دچار خواهد شد؛ و چنانچه بدان متصف گردد، سودمند حقیقی است. واین امری است که در همۀ آیین‌ها و شریعت‌ها بر آن اتفاق شده است و خداوند جهان هستی را به خاطر آن آفریده و همه را به آن دستور داده است. دستور به سبقت گرفتن در خوبی‌ها، بالاتر از دستور به انجام آن است؛ زیرا شتافتن به سوی کارهای خیر، کامل کردن و انجام دادن آن به بهترین نحو را دربر دارد؛ و هر کس در دنیا پیش از همه به سوی خوبی‌ها بشتابد، در قیامت نیز پیشرو به سوی بهشت است. پس «سابقین» و پیشروان، مقام‏شان از همۀ خلق برتر است. و «خیرات»، همۀ فرائض و نوافل از قبیل: نماز و روزه و زکات و حج و عمره و جهاد و فایده رساندن به دیگران و به خود را شامل می‌شود.و قوی‌ترین چیزی که انسان را برای شتافتن به سوی خیر و خوبی برانگیخته و او را در این زمینه سرزنده و با نشاط می‌کند، پاداشی است که خداوند برانجام کارهای خیر مترتب نموده است. ﴿أَيۡنَ مَا تَكُونُواْ يَأۡتِ بِكُمُ ٱللَّهُ جَمِيعًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ﴾ هر کجا که باشید، خداوند همۀ شما را می‌آورد؛ همانا خداوند بر هر چیزی توانا است. پس شما را در روز قیامت، با قدرت خود جمع می‌کند و هر عمل‌کننده‌ای را طبق عملش سزا و جزا می‌دهد: ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾ تا کسانی را که بد کرد‌ه‌اند، به سزای اعمال‏شان برساند؛ و به کسانی که نیکی کرده‌اند، پاداش نیک دهد. از این آیۀ کریمه ﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِ﴾ برمی‌آید هر عملی که دارای فضیلتی باشد، باید آن را انجام داد؛ مانند خواندن نماز در اول وقت و عجله کردن در گرفتنِ روزه، انجام دادن حج و عمره و پرداختن زکات و انجام دادن عبادات مسنون و آداب آن. به درستی که این آیه مطالب زیبا و مفید زیادی را درخود جمع نموده است! info
التفاسير:

external-link copy
149 : 2

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَاِنَّهٗ لَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟

یعنی در سفرهایت و هرکجا که بیرون شدی [و این برای عموم است]، ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ به سوی مسجدالحرام رو کن. سپس به طور عموم امت را خطاب نمود و فرمود: ﴿وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ و هرجا که بودید، رو به سوی بیت‌الحرام کنید. و فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ با (إنّ) و (لام) آن را تأکید نمود، تا برای هیچ کس کوچک‌ترین شبهه‌ای در آن پیش نیاید و گمان برده نشود روکردن به کعبه یک امر دلخواه است، بلکه یک امر و دستور است و باید امتثال شود. ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، بی‌خبر نیست، بلکه نسبت به همۀ حالت‌های شما اطلاع دارد، پس ادب را رعایت کنید و با اطاعت از دستورها و پرهیز از نواهی‌اش، همواره وی را مراقب بدانید؛ زیرا خداوند از کارهای‏تان بی‌خبر نیست، بلکه در برابر اعمال‏تان بطور کامل شما را جزا می‌دهد؛ اگر عمل‏تان خیر باشد، پاداش شما خیر است و اگر عمل‏تان بد باشد، جزای بد خواهید یافت. info
التفاسير:

external-link copy
150 : 2

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَحَیْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ شَطْرَهٗ ۙ— لِئَلَّا یَكُوْنَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ ۗ— اِلَّا الَّذِیْنَ ظَلَمُوْا مِنْهُمْ ۗ— فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِیْ ۗ— وَلِاُتِمَّ نِعْمَتِیْ عَلَیْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُوْنَ ۟ۙۛ

در اینجا فرمود: ((لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ))؛ رو کردن به کعبۀ مشرّفه را برای‏تان مشروع نمودیم، تا زبان اهل کتاب و مشرکین را نسبت به شما کوتاه کنیم. چون اگر پیامبر همچنان به بیت‌المقدس رو می‌کرد، حجت علیه او اقامه می‌شد؛ زیرا اهل کتاب در کتاب‌های‏شان می‌یابند که قبلۀ همیشگی و پایدار پیامبر، بیت‌الحرام است؛ و مشرکین نیز آن را یکی از افتخارات برجای مانده از آیین ابراهیم می‌دانند. و اگر محمد صلی الله علیه وسلم به این قبله رو نکند، بهانه‌های آنان شروع شده و می‌گویند: چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم ادعا می‌کند که بر دین ابراهیم و از فرزندان اوست، در صورتی که قبلۀ او را ترک کرده است؟ پس با رو کردن به قبله، هم بر اهل کتاب و هم بر مشرکین حجت اقامه شد و حجت و بهانۀ آنها بر پیامبر قطع گردید. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡ﴾ به‌جز کسانی از آنها که غیرمنصفانه و ظالمانه استدلال کرده و برای اثبات ادعای خویش، جز پیروی از خواست‌ها و آرزوهای نفسانی خود، هیچ سندی ندارند. پس راهی برای قانع کردن چنین افرادی نیست. همچنین شبهه‌ای که آنان مطرح می‌کنند، از وجاهت و جایگاهی برخوردار نیست و نباید به آن بها داد. بنابراین خداوند فرمود: ﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ﴾ پس، از آنها نترسید، چون حجت‌های‏شان باطل است؛ و باطل خوار و بی‌ارزش است؛ و اهل‌باطل نیز بی‌ارزش و خوارند، به خلاف صاحب حق؛ زیرا حق، قدرت و عزتی دارد که موجب پیدایش خوف و خشیت در دل اهل آن می‌گردد. به همین جهت خداوند دستور داده است، که مؤمنان از او بترسند. ترس از خدا اساس هر خیر و برکتی است، پس هرکس از خدا نترسد، از سرپیچی و معصیت دست برنمی‌دارد و از دستورات او اطاعت نمی‌کند. در جریان تغییر قبله [از بیت‌المقدس] به سوی کعبه از طرف مسلمانان، فتنه و آشوب بزرگی روی داد؛ و اهل کتاب، منافقان و مشرکان به آن دامن زدند و در آن سخن‌ها گفتند و شبهات فراوانی پیرامون آن مطرح کردند. بنابراین خداوند آن را به کامل‌ترین صورت بیان کرد و با به‌کار بردن تأکیدات فراوانی در این آیات، براین موضوع تأکید کرد. 1- از جملۀ این تأکیدها این است که خداوند، سه بار فرمان داد رو به سوی کعبه کنند، با اینکه یک بار کافی بود. 2- دستور و فرمان خدا یا برای پیامبر است و امت در آن داخل می‌باشد، و یا دستور به عموم امت است. اما در این آیه، پیامبر را به صورت ویژه امر نمود و فرمود: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ﴾ رو به آن کن. و در ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ﴾ تمام امت را به استقبال کعبه امر نمود. 3- خداوند همۀ بهانه‌ها و دلایل باطلی را که اهل کینه و عناد ایراد کردند، رد نمود. و تمام شبهات مطرح شده را باطل کرد، همان طور که پیش‌تر توضیح آن گذشت. 4- او اهل کتاب را مأیوس کرد از اینکه پیامبر به قبلۀ آنان رو کند. 5- فرمود: ﴿وَإِنَّهُۥ لَلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ﴾ با اینکه فقط، خبر دادنِ پیامبر راستگو و بزرگوار کافی بود. 6- خداوند خبر داد-و او به امور پنهان آگاه است-که صحت و درست بودن این کار برای اهل کتاب ثابت است، اما آنها از روی علم و آگاهی، این گواهی دادن را پنهان می‌کنند. و از آنجا که تغییر جهت قبله به سوی کعبه، برای ما نعمتی بزرگ بود و لطف و مهربانی خداوند نسبت به این امت، همواره رو به افزونی است و تمام احکام و قوانینی را که برای آنها مشروع کرده، در راستای برخورداری امت اسلامی از الطاف و برکات خداوند منان است، فرمود: ﴿وَلِأُتِمَّ نِعۡمَتِي عَلَيۡكُمۡ﴾ و تا نعمت خودم را بر شما کامل گردانم. نعمت اصلی؛ عبارت است از هدایت به سوی دین خدا از طریق فرستادن پیامبر و فرو فرستادن کتابش، سپس نعمت‌های فراوان دیگرش که غیر قابل شمارش‌اند، این اصل را کامل می‌گردانند. زمانی که خداوند پیامبرش را مبعوث کرد، تا هنگامی که رحلتش از دنیا نزدیک شد، حالات و نعمت‌های فراوانی را به او ارزانی داشت و به امت او نعمتی داد که با آن، نعمت خویش را بر پیامبر و امتش تمام و کامل گردانید، و خداوند این آیه را بر او نازل فرمود: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: 3] «امروز دین‌تان را برای‏تان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای‏تان پسندیدم». پس خداوند را بر فضل و بزرگواری‌اش سپاس و ستایش می‌کنیم، فضلی که نمی‌توان آن را به حساب و شماره در آورد، تا چه رسد به اینکه بتوانیم شکر آن را به جای آوریم. ﴿وَلَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ﴾ باشد که حق را بشناسید و به آن عمل کنید. پس خداوند متعال از سر مهربانی و لطفی که نسبت به بندگانش دارد، اسباب هدایت را برای آنها بسیار سهل و آسان کرده و آنهارا به در پیش گرفتن راه‌های هدایت آگاه نموده است و اسباب هدایت را برای آنان به طور کامل بیان فرموده است، به‌گونه‌ای که خداوند مخالفان حق را برمی‌انگیزد، تا در آن به مجادله بپردازند و از این طریق حق روشن می‌شود و نشانه‌ها و معجزات الهی نمایان می‌گردد؛ و باطل بودنِ باطل، واضح ‌گشته و معلوم می‌شود که باطل، حقیقتی ندارد. و اگر باطل به مقابلۀ با حق برنمی‌خاست، چه بسا که برای بسیاری مردم بطلان باطل مشخص نمی‌گردید؛ زیرا از قدیم گفته شده است که هرچیز با مخالف و ضدش شناخته می‌شود. پس اگر شب نبود، برتری روز دانسته نمی‌شد و اگر زشتی وجود نداشت، ارزش «خوبی» درک نمی‌شد و اگر تاریکی نبود، فایدۀ نور دانسته نمی‌شد و اگر باطل نبود حق به صورت ظاهر، آشکار نمی گشت. پس خداوند را بر این نعمت بزرگ، سپاس می‌گوییم. info
التفاسير:

external-link copy
151 : 2

كَمَاۤ اَرْسَلْنَا فِیْكُمْ رَسُوْلًا مِّنْكُمْ یَتْلُوْا عَلَیْكُمْ اٰیٰتِنَا وَیُزَكِّیْكُمْ وَیُعَلِّمُكُمُ الْكِتٰبَ وَالْحِكْمَةَ وَیُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُوْنُوْا تَعْلَمُوْنَ ۟ؕۛ

خداوند متعال می‌فرماید: نعمت‌هایی را که با رو کردن به کعبه به شما ارزانی نمودیم و با شرایع و اعطای دیگر نعمت‌ها آن را کامل گرداندیم، چیز نو ظهوری نبود که سابقه نداشته باشد، بلکه ما اصل و اساس همۀ نعمت‌ها را به شما دادیم، سپس آن را با ارزانی داشتن نعمت‌های دیگر، کامل نمودیم. پس بهترین نعمت‌ها این است که این پیامبر بزرگوار را که از خود شما است، برای‏تان فرستادیم، پیامبری که نسب و راستگویی و امانت‌داری و کمال و خیرخواهی او را می‌دانید. ﴿يَتۡلُواْ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِنَا﴾ و آیات ما را بر شما تلاوت می‌کند و این، آیه‌های قرآنی و غیر از آن را دربر می‌گیرد. پس پیامبر آیه‌هایی که حق را از باطل؛ و هدایت را از گمـراهی، مشخص می‌کنند بر شما می‌خواند؛ آیه‌هایی که ابتدا شما را به توحید و یگانه دانستن خداوند و کمال او راهنمایی کرد، سپس شما را بر راستگویی پیامبر خدا و وجوب ایمان به او و به هـمۀ آنچه پیامبر در رابطه با معاد و امور غیبی بیان کرد، راهنمایی نمود، تا هدایت کامل و علم یقـینی را به‌دست آورید. ﴿وَيُزَكِّيكُمۡ﴾ و اخلاق‏تان را پاک می‌گـرداند و روح و روان شـما را با بار آوردن آن بر اخـلاق زیبا و پالایـش آن از اخلاق زشـت، تزکیه و پاکسازی می‌کند. همچنان‌که شما را از شرک به توحید و از ریا به اخلاص و از دروغ به راستگویی و از خیانت به امانت‌داری و از تکبر به تواضع و از بداخلاقی به خوش‌رفـتاری و از قـطع رابـطه و کینه‌توزی به دوسـتی با یکدیگر و ایـجاد صلۀ رحم و دیگر موارد تزکیه منتـقل نمود.﴿وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ﴾ و کلمات و معانی قرآن را به شما می‌آموزد. ﴿وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ گفته شده که حکمت؛ به معنی سنت است. و عده‌ای نیز می‌گویند: حکمت؛ یعنی شناخت اسرار شریعت و آگاهی یافتن از آن و قرار دادن هر چـیزی در جایـگاه مناسبش. بنابراین آموخـتن سنت، در تعلیم کتاب داخل است؛ زیرا سنت، مبیّن و مفسّر قرآن است. ﴿وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ﴾ و به شما چیزهایی را می‌آموزد که نمی‌دانستید. چون آنها قبل از بعثت پیامبر در گمراهی آشکاری به سر می‌بردند؛ نه علمی داشتند و نه عملی. پس هر علم و عملی که این امت بدان دست یافته است، در سایۀ برکت وجود پیامبر صلی الله علیه وسلم به‌دست آورده ‌است. بنابراین این نعمت‌ها به طور مطلق، اصل و اساس همۀ نعمت‌ها و بزرگ‌ترین نعماتی هستند که خداوند به بندگانش ارزانی می‌دارد. پس وظیفۀ بندگان، به جا آوردن شکر خدا بر آن است. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ﴾ خداوند تعالی دستور داده است که از او یاد کنیم و وعده داده که بهترین پاداش را در برابر یاد کردن او به ما بدهد؛ و آن این است که هرکس خداوند را یاد کند، خداوند نیز او را یاد می‌کند. همان‌گونه که خداوند بر زبان پیامبرش گفته است: (مَن ذَكَرَنِي فِي نَفسِهِ ذَكَرتُهُ فِي نَفسِي وَمَن ذَكَرَنِي فِي مَلَأٍ ذَكَرتُهُ فِي مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم) «هرکس مرا در نفس خود [دلش] یاد کند، او را در نفس خود یاد می‌کنم و هرکس مرا در جمعی یاد کند، او را در جمعی بهتر از آن یاد می‌کنم». و ذکر خداوند، بهترین چیزی است که قلب و زبان به آن مشغول ‌شود. و نتیجه و ثمرۀ ذکر خدا، محبت و شناخت او و پاداش فراوان است. ذکر، اوج شکرگزاری است، بنابراین به طور ویژه به آن فرمان داده است، سپس بعد ‌از آن، به طور عموم، به شکر دستور داده و می‌فرماید: ﴿وَٱشۡكُرُواْ لِي﴾ و به پاس نعمت‌هایی که به شما داده‌ام و انواع رنج‌هایی که از شما دور ساخته‌ام، شکر مرا به جا آورید. شکر خدا به سه طریق انجام می‌شود: قلب، زبان و اعضا. شکر قلبی؛ عبارت از آن است که به نعمت‌های خدا اعتراف نماید. شکر زبانی، آن است که سپاس و ستایش خداوند را بر زبان جاری سازد. و شکر از طریق اعضا و جوارح؛ آن است که منقاد فرامین خداوند باشد و از آنچه که از آنها نهی فرموده است، پرهیز نماید. پس شکر، باعث می‌شود تا نعمتی که وجود دارد، باقی بماند، و نعمتی که نیست، افزوده شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ﴾ اگر شکر کنید، نعمت خود را برای شما بیشتر می‌کنم. علت اینکه پس از ذکر نعمت‌های دینی، از قبیل: علم، تزکیۀ اخلاق و توفیق انجام اعمال شایسته، به شکر کردن دستور داده شده، آن است که نعمت‌های دینی بزرگ‌ترین نعمت هستند؛ زیرا احتمال دارد دیگر نعمت‌ها از بین بروند، اما نعمت‌های دینی از بین نمی‌روند. و شایسته است کسانی که به فراگرفتن علم یا انجام دادن عملی توفیق یافته‌اند، خداوند را شکر بگویند تا از فضل خود بر این نعمت‌ها بیفزاید. آنان باید از خودپسندی بپرهیزند و هردم به شکر گزاری مشغول شوند. و از آنجا که کفر ضد شکر است، خداوند از آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكۡفُرُونِ﴾ در اینجا منظور از کفر، ناسپاسی نعمت‌ها و انکار آنها و انجام ندادن مسئولیت‌هایی است که برخورداری از این نعمات آن را بر آدمی واجب می‌دارد. و احتمال دارد که معنی آن عام باشد، پس در این صورت کفر، دارای انواع زیادی است که بزرگ‌ترین آن کفر ورزیدن به خدا است، سپس انواع گناهان اعم از شرک و گناهان پایین‌تر را، در بر می‌گیرد. info
التفاسير:

external-link copy
152 : 2

فَاذْكُرُوْنِیْۤ اَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوْا لِیْ وَلَا تَكْفُرُوْنِ ۟۠

﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ﴾ خداوند تعالی دستور داده است که از او یاد کنیم و وعده داده که بهترین پاداش را در برابر یاد کردن او به ما بدهد؛ و آن این است که هرکس خداوند را یاد کند، خداوند نیز او را یاد می‌کند. همان‌گونه که خداوند بر زبان پیامبرش گفته است: (مَن ذَكَرَنِي فِي نَفسِهِ ذَكَرتُهُ فِي نَفسِي وَمَن ذَكَرَنِي فِي مَلَأٍ ذَكَرتُهُ فِي مَلَأٍ خَيرٍ مِنهُم) «هرکس مرا در نفس خود [دلش] یاد کند، او را در نفس خود یاد می‌کنم و هرکس مرا در جمعی یاد کند، او را در جمعی بهتر از آن یاد می‌کنم». و ذکر خداوند، بهترین چیزی است که قلب و زبان به آن مشغول ‌شود. و نتیجه و ثمرۀ ذکر خدا، محبت و شناخت او و پاداش فراوان است. ذکر، اوج شکرگزاری است، بنابراین به طور ویژه به آن فرمان داده است، سپس بعد ‌از آن، به طور عموم، به شکر دستور داده و می‌فرماید: ﴿وَٱشۡكُرُواْ لِي﴾ و به پاس نعمت‌هایی که به شما داده‌ام و انواع رنج‌هایی که از شما دور ساخته‌ام، شکر مرا به جا آورید. شکر خدا به سه طریق انجام می‌شود: قلب، زبان و اعضا. شکر قلبی؛ عبارت از آن است که به نعمت‌های خدا اعتراف نماید. شکر زبانی، آن است که سپاس و ستایش خداوند را بر زبان جاری سازد. و شکر از طریق اعضا و جوارح؛ آن است که منقاد فرامین خداوند باشد و از آنچه که از آنها نهی فرموده است، پرهیز نماید. پس شکر، باعث می‌شود تا نعمتی که وجود دارد، باقی بماند، و نعمتی که نیست، افزوده شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿لَئِن شَكَرۡتُمۡ لَأَزِيدَنَّكُمۡ﴾ اگر شکر کنید، نعمت خود را برای شما بیشتر می‌کنم. علت اینکه پس از ذکر نعمت‌های دینی، از قبیل: علم، تزکیۀ اخلاق و توفیق انجام اعمال شایسته، به شکر کردن دستور داده شده، آن است که نعمت‌های دینی بزرگ‌ترین نعمت هستند؛ زیرا احتمال دارد دیگر نعمت‌ها از بین بروند، اما نعمت‌های دینی از بین نمی‌روند. و شایسته است کسانی که به فراگرفتن علم یا انجام دادن عملی توفیق یافته‌اند، خداوند را شکر بگویند تا از فضل خود بر این نعمت‌ها بیفزاید. آنان باید از خودپسندی بپرهیزند و هردم به شکر گزاری مشغول شوند. و از آنجا که کفر ضد شکر است، خداوند از آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكۡفُرُونِ﴾ در اینجا منظور از کفر، ناسپاسی نعمت‌ها و انکار آنها و انجام ندادن مسئولیت‌هایی است که برخورداری از این نعمات آن را بر آدمی واجب می‌دارد. و احتمال دارد که معنی آن عام باشد، پس در این صورت کفر، دارای انواع زیادی است که بزرگ‌ترین آن کفر ورزیدن به خدا است، سپس انواع گناهان اعم از شرک و گناهان پایین‌تر را، در بر می‌گیرد. info
التفاسير:

external-link copy
153 : 2

یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا اسْتَعِیْنُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلٰوةِ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ مَعَ الصّٰبِرِیْنَ ۟

خداوند مؤمنان را فرمان داده است، تا در کارهای دینی و دنیوی خود، از صبر و نماز یاری بجویند: ﴿بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ ﴾ صبر؛ بازداشتن نفس و منع کردن آن از انجام اموری است، که آن را نمی‌پسندد. و صبر سه نوع است: صبر بر طاعت خدا، تا آن را به‌جا آورد؛ و صبر از ارتکاب گناه، تا آن را ترک کند؛ و صبر بر تقدیرهای دردناک خداوند، به گونه‌ای که او را خشمگین و ناراضی نگردانند. پس برای انجام دادن هر کاری، باید از صبر کمک گرفت؛ و کسی که صابر و شکیبا نباشد، به آمال و آرزوهایش نمی‌رسد؛ به ویژه نمی‌تواند طاعات و عباداتی را که مشقّات و زحمات زیادی در پی دارند، در طول سال‌های متمادی انجام دهد؛ زیرا انجام چنین عباداتی، مستلزم صبر و تحمّل فراوان و استقامت در برابر سختی‌ها و شداید است. پس هرگاه آدمی بر انجام عبادات صبر کرده و بر آن مواظبت نماید، موفق و کامیاب می‌شود، در غیر این صورت سودی نمی‌یابد و محروم می‌شود. و همچنین ترک گناه و معصیت، که نفس آدمی نسبت به انجام آن انگیزه و گرایش زیادی دارد، جز در سایۀ صبر فراوان و کنترل کشش‌های قلبی در راستای جلب رضایت خدا، ممکن نیست. ضمن اینکه باید از خداوند خواست، تا آدمی را از شرّ نفس در امان دارد. به درستی که شرّ نفس، یکی از فتنه‌های بزرگی است [که آدمی بدان دچار می‌شود]. همچنین بلا و مصیبت‌های سخت و طاقت فرسا که بر آدمی وارد می‌شوند، اگر ادامه یابند، نیروهای جسمی و روحی‌را ضعیف می‌گردانند و به مقتضای ضعف روح و جسم، انسان فریاد نارضایتی از تقدیر الهی را سر می‌دهد. اما چنانچه آدمی صبر نماید، به خدا پناه ببرد و از وی کمک بطلبد، کلیۀ آفات برطرف می‌شوند. پس معلوم شد که بنده به صبر نیاز دارد و در هیچ حالتی از آن مستغنی نیست. به همین جهت خداوند به صبر دستور داده و خبر داده است که او ﴿مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾ با کسانی است، که به واسطۀ کمک و توفیق خداوند، صبر تبدیل به منش و اخلاق و سرشت آنها شده است. پس با صبر، مشقت‌ها و ناگواری‌ها برای انسان آسان می‌گردد و هرکار بزرگی، سهل می‌شود و هر مشکلی، از میان می‌رود. معیت و همراهی خداوند در اینجا، معیت و همراهی خاص است که مقتضی محبت و یاری کردن و نزدیکی او به بنده‌اش می‌باشد. و این فضیلت بزرگی برای صابران است. پس اگر برای صبرکنندگان، فضیلتی جز همراهی خداوند نباشد، همین فضیلت و شرافت آنها را بس است. [در کنار معیت خاص، معیت عام قرار دارد] و معیت و همراهی عام، همراهی علم و قدرت است. همان طور که خداوند فرموده است: ﴿وَهُوَ مَعَكُمۡ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ﴾ و او با شما است، هر کجا که باشید؛ یعنی علم و قدرت او همراه شما است؛ و این برای همۀ مردم است. و خداوند دستور داده است که مؤمنین از نماز یاری بجویند؛ چون نماز ستون دین، نور مؤمنان و پل ارتباط بین بنده و پروردگار است. پس هرگاه نماز به صورت کامل ادا شود، واجبات، سنت‏ها و آداب آن رعایت شود و از حضور قلب که مغز نماز است برخوردار باشد، چنین نمازی نزد خداوند، پذیرفته خواهد شد؛ و هرگاه بنده وارد آن ‌شود، احساس می‌کند وارد بارگاه پروردگارش شده است؛ و در مقابل پروردگارش چون بنده‌ای خادم و مؤدب می‌ایستد و همۀ آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد، با حضور ذهن می‌گوید و انجام می‌دهد و غرق در نیایش و مناجات پروردگارش می‌شود. بدون شک چنین نمازی، بزرگ‌ترین یاور و معین در همۀ امور است؛ زیرا نماز، آدمی را از زشتی و منکرات باز می‌دارد. همچنین حضور قلب در نماز، باعث می‌شود تا انگیزه‌ای در بنده به‌وجود بیاید، که او را به اطاعت از دستورات پروردگار و پرهیز از آنچه نهی کرده است فرا بخواند. این همان نمازی است که خداوند به ما دستور داده، که در انجام هر کاری، از آن یاری بجوییم. info
التفاسير: