ಪವಿತ್ರ ಕುರ್‌ಆನ್ ಅರ್ಥಾನುವಾದ - ಪರ್ಷಿಯನ್ ಅನುವಾದ - ತಫ್ಸೀರ್ ಸಅದಿ

ಪುಟ ಸಂಖ್ಯೆ:close

external-link copy
177 : 2

لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ اٰمَنَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الْاٰخِرِ وَالْمَلٰٓىِٕكَةِ وَالْكِتٰبِ وَالنَّبِیّٖنَ ۚ— وَاٰتَی الْمَالَ عَلٰی حُبِّهٖ ذَوِی الْقُرْبٰی وَالْیَتٰمٰی وَالْمَسٰكِیْنَ وَابْنَ السَّبِیْلِ ۙ— وَالسَّآىِٕلِیْنَ وَفِی الرِّقَابِ ۚ— وَاَقَامَ الصَّلٰوةَ وَاٰتَی الزَّكٰوةَ ۚ— وَالْمُوْفُوْنَ بِعَهْدِهِمْ اِذَا عٰهَدُوْا ۚ— وَالصّٰبِرِیْنَ فِی الْبَاْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ وَحِیْنَ الْبَاْسِ ؕ— اُولٰٓىِٕكَ الَّذِیْنَ صَدَقُوْا ؕ— وَاُولٰٓىِٕكَ هُمُ الْمُتَّقُوْنَ ۟

خداوند متعال می‎فرماید: ﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ﴾ یعنی نیکی آن نیست که روی به سوی مشرق و مغرب کنید. پس بحث و مجادلۀ زیاد در این مورد جز خستگی و اختلاف و دو دستگی در بر ندارد. این مانند سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است که می‌فرماید: (لَيْسَ الشَّدِيدُ بِالصّرعَةِ، إنَّمَا الشَّدِيدُ الَّذِي يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ) «قوی آن کس نیست که هنگام کشتی گرفتن طرف را خاک کند، بلکه قوی کسی است که هنگام خشم، خود را کنترل ‎نماید». ﴿وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ﴾ بلکه نیکوکار کسی است که به خدا ایمان داشته باشد؛ و اینکه او معبودی به حق و یگانه است، معبود به حقی که به هر صفت کمالی متصف است و از هر نقص و کمبودی مبرا است. ﴿وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ﴾ و به روز آخرت ایمان بیاورد؛ و آن عبارت است از ایمان آوردن به تمام چیزهایی که پس از مرگ اتفاق می‌افتد؛ رویدادهایی که خداوند متعال در کتابش و پیامبر صلی الله علیه وسلم از آنها خبر داده‌اند. ﴿وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ﴾ و به فرشتگان ایمان داشته باشد، موجودات فرمانبری که خداوند در کتابش و پیامبر صلی الله علیه وسلم در احادیث خود، برای ما توصیف نموده‌اند. ﴿وَٱلۡكِتَٰبِ﴾ و کتاب‌هایی که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده است، که بزرگ‌ترین آن قرآن است. پس به اخبار و احکامی که قرآن در بر دارد، ایمان داشته باشد. ﴿وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ﴾ و به پیامبران به طور عموم؛ و به ویژه به آخرین و بهترین آنها که محمد صلی الله علیه وسلم است، ایمان داشته باشد. ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ﴾ و این شامل هر چیزی است که انسان می‎اندوزد، کم باشد یا زیاد؛ یعنی مال را ببخشد، ﴿عَلَىٰ حُبِّهِۦ﴾ با اینکه آن را دوست می‌دارد. این بیانگر آن است که مردم مال را دوست دارند و بخشش آن دشوار است. پس هرکس مالش را به منظور نزدیکی جستن به خدا ببخشاید نشانۀ ایمان اوست. یکی از مصادیق ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ﴾ آن است که صدقه بدهد در حالی که آزمند است، امید ثروتمند شدن را دارد و از فقر و تنگدستی می‎ترسد. و اگر صدقه از مالِ قلیل باشد، بهتر است، چون او در این حالت نگاه داشتن مال را دوست دارد؛ زیرا همواره فقر و تنگدستی خیال او را آزار می‎دهد. و همچنین بخشیدن مال گرانبها و ارزشمند و مالی که آن را دوست دارد، بسیار مهم است. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ هرگز به نیکی نخواهید رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید. پس نیکی حقیقی، از آنِ کسانی ‎است که مالِ دوست داشتنی ‎را می‎بخشند. سپس خداوند از کسانی نام برد که باید صدقه را به آنان داد، همان‌هایی که از همۀ مردم به نیکوکاری و احسان شایسته‎ترند، از قبیل ﴿ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ خویشاوندان، آنهایی که به خاطر مشکلات و گرفتاری‌های‏شان دردمند و ناراحت می‎شوی و به خاطر شادی آنها شادمان می‎گردی و به هنگام بروز حوادث به یاری شما می‌آیند و حتی در این مواقع بخشی از هزینه‌های مالی شما را تقبل می‌کنند. پس بهترین نیکی، کمک کردن به خویشاوندان است بر حسب نزدیکی و نیازشان. ﴿وَٱلۡيَتَٰمَىٰ﴾ و یتیمان، آنهایی که کسی را ندارند تا برای‏شان کار کند و پول در بیاورد و سرمایه‎ای ندارند که به وسیلۀ آن از دیگران بی‎نیاز شوند. و این بیانگر رحمت خداوند نسبت به بندگانش می‎باشد و اینکه او نسبت به آنها، از پدر به فرزندش، مهربان‎تر است. خداوند بندگان را توصیه نموده و بر آنها فرض گردانیده با کسانی که پدران‏شان را از دست داده‎اند، نیکی کنند، تا همواره سایۀ پدران خود را بر سر خویش احساس کنند؛ زیرا انسان هر عملی را انجام ‎دهد، پاداش آن را می‎یابد و پاداش از جنس عمل است، پس هرکس با یتیمی مهربانی کند، یتیم او مورد مهربانی قرار خواهد گرفت. ﴿وَٱلۡمَسَٰكِينَ﴾ و بینوایان. آنان کسانی هستند که فقر و نیازمندی، آنها را زمین‌گیر و خانه‌نشین کرده است. بنابراین آنها بر ثروتمندان حق دارند به اندازه‎ای که بینوایی آنها را بر طرف کند یا آن را تقلیل نماید، به آنها کمک نمایند. ﴿وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ﴾ و مسافری که دور از شهر و دیار خود در راه مانده است. خداوند بندگانش را تشویق نموده است تا به چنین کسی کمک کنند، به گونه‌ای که بتواند به خانه و کاشانۀ خود برسد. چون او در این حالت نیازمند است. پس کسی که خداوند به او در وطنش، نعمت ارزانی نموده است، بر اوست که با برادر مسافرش مهربانی کند و به اندازۀ توانش، او را کمک نماید، برای او توشه تهیه کند، یا وسیلۀ سفر به او بدهد، یا ستم‎هایی که بر او می‎رود، از وی دور کند. ﴿وَٱلسَّآئِلِينَ﴾ و کسانی که نیازی برای آنها پیش آمده و مجبور به سؤال و گدایی شده‌اند. مانند کسی که باید دیه بپردازد، یا از طرف حکام جریمه شده است. و یا مانند کسی که به منظور تعمیر و بازسازی اماکن عمومی از قبیل: مساجد و مدارس و پل و امثال آن از مردم کمک می‌طلبد. پس، چنین فردی بر ثروتمندان حق دارد، گرچه ثروتمند نیز باشد. ﴿وَفِي ٱلرِّقَابِ﴾ و در راستای آزاد شدن بردگان. این بخش از آیه، شامل آزاد کردن برده، یاری دادن او و دادن مال به «مُکاتب» و فدیه دادن برای آزادی اسیرانی که در دست کفار و یا ستمگران هستند، می‌شود. ﴿وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ﴾ قبل از این نیز چندین بار خداوند متعال نماز و زکات را در کنار یکدیگر ذکر نموده است؛ چون هر دو از بهترین عبادت‎ها و کامل‌ترین آن هستند. نماز و روزه، عبادات قلبی، بدنی و مالی هستند؛ و ایمان و یقین، با این دو وزن می‎شوند. ﴿وَٱلۡمُوفُونَ بِعَهۡدِهِمۡ إِذَا عَٰهَدُواْ﴾ عهد؛ یعنی پایبندی به آنچه خداوند، یا بنده برخود لازم گردانده است. پس تمامی حقوق خداوند را شامل می‌شود، چون خداوند بندگانش را به اجرای آن ملزم گردانده و بندگان نیز این پیمان را پذیرفته‎اند. و ادای حقوق بندگان را نیز شامل می‌شود؛ چرا که خداوند آن را بر آنها واجب کرده است؛ و نیز حقوقی را شامل می‌شود که بنده به گردن گرفته است، مانند کفارۀ قسم‌ها و نذرها و امثال آن. ﴿وَٱلصَّٰبِرِينَ فِي ٱلۡبَأۡسَآءِ﴾ و صبرکنندگان در حالت فقر، چون فقیر از چند جهت نیاز به صبر و شکیبایی دارد؛ زیرا بر اثر فقر همواره دچار دردهای قلبی و جسمی می‎شود، اما ثروتمند این ناراحتی‌ها را ندارد؛ زیرا هنگامی‌که می‌بیند ثروتمندان در ناز و تنعم زندگی می‌کنند و چنین معیشتی برای او مقدور نیست، این موضوع او را ناراحت می‌کند. و اگر گرسنه شود، یا فرزندانش گرسنه شوند، ناراحت و دردمند می‎گردد. و اگر بر اثر فقر، غذایی برخلاف میل و خواسته‎اش بخورد، ناراحت و دردمند می‎شود. و اگر به دارایی‏ و فقر کنونی خود و آینده‏ای که برای خود ترسیم می‏کرد، بنگرد، دردمند و ناراحت می‏شود. و اگر ‎پوشاک مناسبی نداشته باشد، دردمند می‎شود، و اگر دچار سرمایی گردد که توان دفع آن را نداشته باشد، دردمند می‎گردد. پس در همۀ این حالات، باید صبر کند و به پاداش و ثواب الهی چشم بدوزد. ﴿وَٱلضَّرَّآءِ﴾ و بیماری‌های مختلف، از قبیل: تب و زخم، نفخ و درد عضو، حتی درد دندان و انگشت و امثال آن. باید براین بیماری‎ها صبر نمود، چون جسم ضعیف می‎گردد و متألم می‌شود. و این بسیار بر انسان دشوار است، به خصوص وقتی‌که بیماری به درازا بکشد، پس فرد مبتلا شده، به صبر توصیه می‎شود تا از پاداش خداوند بهره‌مند گردد. ﴿وَحِينَ ٱلۡبَأۡسِ﴾ و هنگام جنگ و کارزار با دشمنانی که به جنگ و مبارزۀ با آنان دستور داده شده است، چون جهاد، بی‎نهایت بر انسان دشوار است و آدمی از کشته یا زخمی شدن، یا به اسارت در آمدن متنفر است. پس در این مورد به صبر نیاز دارد تا خداوند به او پاداش دهد؛ زیرا پیروزی و کمکی که خداوند به صبرکنندگان وعده داده است از صبر به دست می‎آید. ﴿أُوْلَٰٓئِكَ﴾ آنهایی که به چنین عقاید نیکو و کردارهایی که نشانۀ ایمان است و اخلاقی که مایۀ زیبایی انسان و بیانگر حقیقت انسانیت است، متصف هستند، ﴿ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ﴾ کسانی‎اند که در ایمان‏شان صادق هستند، چون اعمال‏شان ایمان آنها را تصدیق می‎نماید ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ﴾ و اینها پرهیزگاران هستند، چون آنها آنچه را از آن منع شده بودند، ترک نموده و آنچه را به انجام آن مأمور شده بودند، انجام دادند. این اوامر و نواهی مشتمل بر تمام خصلت‎ها و عادات خوب می‌باشند، زیرا وفای به عهد همۀ دین را در برمی‌گیرد. و عباداتی که در این آیه به آنها اشاره شده است، بزرگ‌ترین عبادت هستند. و هرکس این عبادت‌ها را انجام دهد، دیگر عبادت‌ها را بهتر انجام خواهد داد. پس اینها نیکان و راستگویان و پرهیزگاران‌اند. و شما می‎دانید که خداوند چه پاداش‎هایی را در دنیا وآخرت براین سه کار مترتب نموده است؛ پاداش‎هایی که در اینجا نمی‎توان آنها را به تفصیل بیان کرد. info
التفاسير:

external-link copy
178 : 2

یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا كُتِبَ عَلَیْكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلٰی ؕ— اَلْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْاُ بِالْاُ ؕ— فَمَنْ عُفِیَ لَهٗ مِنْ اَخِیْهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوْفِ وَاَدَآءٌ اِلَیْهِ بِاِحْسَانٍ ؕ— ذٰلِكَ تَخْفِیْفٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ؕ— فَمَنِ اعْتَدٰی بَعْدَ ذٰلِكَ فَلَهٗ عَذَابٌ اَلِیْمٌ ۟ۚ

خداوند بر بندگان مومن خویش، منت می‎نهد که ﴿ٱلۡقِصَاصُ فِي ٱلۡقَتۡلَى﴾ برابری در قصاص را بر آنها فرض گردانیده است و اینکه قاتل به همان صورتی کشته شود که مقتول کشته شده است. این عمل در واقع، اقامۀ عدل و انصاف بین بندگان است. و مخاطب قرار دادن عموم مؤمنان، دلیل بر این است که بر همۀ آنها، حتی بر وارثان قاتل و بر خود قاتل واجب است تا به ولی مقتول کمک کنند، به نحوی که اگر خواست قصاص نماید، باید قاتل را در دسترس او قرار دهند و برای آنها جایز نیست که از اجرای این حد جلوگیری کنند و ولیّ را از قصاص گرفتن باز دارند، آن‌گونه که رسم جاهلیت و کسانی که مانند آنها بودند، بر آن جاری بود. سپس خداوند متعال به تفصیل این مطلب پرداخته و می‏فرماید: ﴿ٱلۡحُرُّ بِٱلۡحُرِّ﴾ آزاد در برابر آزاد. «منطوق» آیه، بیانگر آن است که باید مرد در برابر مرد کشته شود. ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾ و زن در برابر زن؛ و نیز قصاص زن در برابر مرد و مرد در برابر زن از مفهوم آیه برداشت می‌شود. پس منطوق آیه، مقدم است بر مهفوم آن. و در سنت هم آمده است که مرد به خاطر کشتن زن کشته می‎شود. اما پدر و مادر ـ هر اندازه مرتبۀ آنان بالا رود ـ [مانند: پدربزرگ و پدرِ پدربزرگ، و مادربزرگ و مادرِ مادربزرگ و...] از این حکم خارج هستند، پس آنها به سبب کشتن فرزندشان قصاص نمی‎شوند، چون د‌ر حدیث چنین آمد‌ه است. وفرمودۀ خد‌اوند ﴿ٱلۡقِصَاصِ﴾ بیانگر آن است که عادلانه نیست پد‌ر به سبب کشتن فرزندش کشته شود، چون د‌ر قلب پد‌ر، چنان مهربانی و شفقتی وجود د‌ارد که او را از کشتن فرزندش منع می‎کند. مگر اینکه د‌ر عقلش اختلال به وجود آمد‌ه باشد، یا اینکه فرزندش او را به شدت اذیت کند. همچنین در سنت وارد شده است که مسلمان به خاطر کشتن کافر کشته نمی‌شود، پس این نیز از عموم آیه خارج می‌باشد. ضمن اینکه آیه، فقط خطاب به مؤمنان است. و نیز عادلانه نیست که دوست خد‌ا، به سبب کشتن دشمن خد‌ا، کشته شود.﴿وَٱلۡعَبۡدُ بِٱلۡعَبۡدِ﴾ و برد‌ه د‌ر برابر برد‌ه کشته می‎شود چه مرد باشد چه زن؛ قیمت‏شان برابر باشد یا متفاوت. و مفهوم آیه بیانگر آن است که آزاد د‌ر برابر برد‌ه کشته نمی‎شود، چون آزاد با برد‌ه برابر نیست. برخی از علما با استناد به مفهوم ﴿وَٱلۡأُنثَىٰ بِٱلۡأُنثَىٰ﴾ گفته‌اند: کشتن مرد د‌ر برابر زن جایز نیست. و قبلاً گفتیم که در سنت وارد شده است که مرد به سبب کشتن زن کشته می‌شود. این آیه بیانگر آن است که اصل، واجب بود‌ن قصاص قاتل است؛ و دیه، بدل قتل‌است. بنابراین فرمود: ﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ﴾ چنانچه ولی مقتول از کشتن قاتل گذشت نمود و به دیه روی آورد، یا اینکه بعضی از اولیای مقتول از کشتن قاتل صرف نظر کردند، قصاص ساقط می‎گردد و دیه واجب می‎شود. و در قصاص کردن، یا دیه گرفتن، اختیار و انتخاب با ولیّ مقتول است. پس وقتی ولی مقتول، از قاتل گذشت نمود، بر او واجب می‌گردد که قضیه را ﴿بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾ به خوبی دنبال نماید بدون اینکه بر قاتل سخت بگیرد؛ و نباید او را به چیزی وادار نماید که در توانش نیست، بلکه باید به خوبی از او دیه بگیرد و او را در تنگنا قرار ندهد. و بر قاتل لازم است﴿وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖ﴾ که بدون تأخیر، بدون کم و کاست و با ادب و متانت کامل دیه را بپردازد. پس آیا جزای کار نیکی که ولیّ مقتول با او کرده و وی را بخشوده است، جز پرداخت دیه به نحو احسن چیز دیگری است؟ و در مورد ادای همۀ حقوقی که بر ذمۀ آدمی تعلق می‌گیرد، به نیک رفتاری دستور داده شده است؛ به صاحبِ حق دستور داده شده است که به خوبی حقش را پیگیری نماید و به کسی که حق بر گردن اوست، دستور داده شده است به نیکی آن را ادا نماید. و خداوند متعال در این بخش از آیه: ﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ﴾ مسلمانان را به صرف نظر کردن از کشتنِ قاتل و گرفتن دیه تشویق کرده است. و بهتر آن است که قاتل را بدون گرفتن دیه، آزاد کرد. و سخن خداوند که می‌فرماید: ﴿أَخِيهِ﴾ بیانگر آن است که قاتل، کافر نیست، چون منظور از برادر در اینجا، برادر ایمانی است، پس او با ارتکاب قتل از دایرۀ ایمان بیرون نمی‎رود؛ و به طریق اولی کسی که مرتکب گناهانی می‌شود که از کفر پایین‎ترند کافر نمی‎شود، بلکه به سبب ارتکاب گناه، ایمانش دچار نقص و کمبود می‎گردد. و هرگاه اولیای مقتول گذشت کردند یا بعضی از آنها گذشت نمودند، خون قاتل مصون خواهد بود. پس﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ﴾ هرکس بعد از گذشت کردن، تجاوز کرد. ﴿فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ﴾ در آخرت، برای او عذابی دردناک است. و اما حکم کشته شدن متجاوز، از آیه‎های گذشته فهم می‎شود، چون او یک نفرِ همانند خود را کشته است، پس بدین سبب کشتنِ او واجب می‌شود. و عده‌ای «عذاب دردناک» را به «قتل» تفسیر نموده و گفته‌اند: آیه بیانگر آن است که کشتن او، تعیین می‎گردد و جایز نیست او را عفو نمود. و بعضی از علما نیز چنین گفته‎اند. و صحیح قول اول است، چون جنایت او از جنایت دیگران، بزرگ‌تر و فراتر نیست. info
التفاسير:

external-link copy
179 : 2

وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیٰوةٌ یّٰۤاُولِی الْاَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُوْنَ ۟

سپس خداوند متعال حکمت والای خویش را در مشروعیت قصاص بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ﴾ و خون‎ شما با قصاص مصون می‎ماند و جنایتکاران از ارتکاب قتل باز می‎آیند، چون وقتی کسی بداند اگر کسی را بکشد، کشته می‎شود، به ندرت مبادرت به قتل می‌کند. و هرگاه یقین حاصل شود که قاتل کشته می‎شود، دیگران می‎ترسند و از قتل دوری می‎گزینند. پس اگر عقوبت و سزای قاتل، غیر از کشته شدن باشد، مردم آن گونه که به سبب قصاص قاتل، از شرارت باز می‎آیند، به سبب دیگر مجازات‎ها، از شرارت باز نمی‎آیند. نیز سایر مجازات‎های شرعی باعث عبرت آموزی و بازآمدن از جنایت است؛ و این بیانگر حکمت خداوند حکیم و بخشنده است. و﴿حَيَوٰةٞ﴾ را به صورت «نکره» ذکر کرد، تا مفید تعظیم و تکثیر باشد. و از آنجا که حقیقت این حکم را، جز کسانی که دارای عقل کامل و درک عمیق هستند، نمی‎دانند، فقط آنها را مورد خطاب قرار داده است. و این دلالت می‎نماید که خداوند دوست دارد بندگانش از افکار و عقل‎های‏شان بهره بگیرند و در حکمت‎های احکام الهی و مصالحی که بر کمال خداوند و کمال حکمت و عدل و رحمت گسترده‎اش دلالت می‎نمایند، بیندیشند. و از این آیه استنباط می‌شود که هر کس در راستای فهمِ حکمت و تدبیر خدا در جهان هستی، از عقل و خرد خویش بهره بگیرد، سزاوار ستایش است و از خردمندانی است که خطاب الهی متوجه آنهاست. و پروردگار، همۀ آنها را ندا داده و همین فضیلت و شرافت برای قومی که می‎اندیشند، کافی است. ﴿لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ﴾ باشد که تقوی پیشه کنید. چون هرکس که پروردگارش را بشناسد، اسرار بزرگ و حکمت‎های شگفت انگیز و نشانه‎های والایی را که در دین و شریعت الهی است، می‎شناسد و این باعث می‎شود تا تسلیم فرمان خدا شود و گناهانش را بزرگ بپندارد و آنها را ترک نماید. پس با داشتن چنین اوصافی، سزاوار است که از پرهیزگاران باشد. info
التفاسير:

external-link copy
180 : 2

كُتِبَ عَلَیْكُمْ اِذَا حَضَرَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ اِنْ تَرَكَ خَیْرَا ۖۚ— ١لْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبِیْنَ بِالْمَعْرُوْفِ ۚ— حَقًّا عَلَی الْمُتَّقِیْنَ ۟ؕ

خداوند بر شما -گروه مؤمنان- فرض گردانیده است که ﴿إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ ٱلۡمَوۡتُ﴾ هرگاه اسباب مرگ یکی از شما فرا رسید، مانند بیماری و مرضی که انسان را در آستانۀ مرگ قرار می‌دهد و یا دیگر اسباب از بین رفتن. ﴿إِن تَرَكَ خَيۡرًا﴾ اگر مالی را که از نظر عرف زیاد شمرده می‎شود، از خود برجای گذاشت، بر اوست که برای پدر و مادر و نزدیک‌ترین مردم به او، به اندازۀ توانش وصیت کند، بدون اینکه زیاده‌روی نماید و بدون اینکه به خویشاوندان دور بسنده نماید، و خویشاوندان نزدیک را ترک گوید، بلکه به ترتیب خویشاوندی و نزدیکی و نیازمندی، برای آنها وصیت نماید. و علت اینکه اسم تفضیل «أقربین»‌را به‌کار برده است، اشاره به همین مطلب است. و ﴿حَقًّا عَلَى ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ دلالت بر واجب بودن «وصیّت» می‎نماید و خداوند آن را از علایم پرهیزگاری قرار داده است. بدان که جمهورِ مفسرین بر این باورند که این آیه به‌وسیله آیۀ «مواریث» منسوخ شده است. و بعضی از مفسران گفته‎اند که، در حق پدر و مادر و خویشاوندانی است که ارث نمی‎برند. با اینکه دلیلی بر این تخصیص وجود ندارد و بهتر است که در این مورد گفته شود: وصیتی که در این آیه در رابطه با پدر و مادر و خویشاوندان مطرح شده است، مجمل بوده و خداوند آن را به عرفِ موجود در میان جوامع، ارجاع داده است. سپس خداوند اندازه و مقدار این «وصیت پسندیده» را برای پدر و مادر و دیگر خویشاوندانی که ارث می‎برند، در آیۀ مواریث بیان کرد؛ چرا که این حکم در اینجا به‌طور مختصر بیان شده است. و اما حکم این آیه، منحصراً مربوط به پدر و مادری است که از ارث محروم‎اند، و نیز دیگر کسانی که به خاطر وجود فردی دیگر یا داشتن حالتی خاص، از ارث محروم می‎مانند. پس آدمی مأمور است تا برای اینها وصیت نماید و آنان از همۀ مردم به احسانِ او سزاوارترند. و تمام امت بر این رأی اتفاق نظر دارد، چراکه هردو قولی را که به آنها اشاره شده، درخود جمع می‎نماید، چون گویندگانِ هر یک از دو قول، بخشی از موضوع را ملاحظه نموده است. پس بدین ترتیب اتفاق به دست می‎آید و جمع بین آیات حاصل می‎شود. بنابراین جمع بهتر است از اینکه ادعای نسخ شود، در حالی که دلیلی هم برای توجیه آن وجود نداشته باشد. info
التفاسير:

external-link copy
181 : 2

فَمَنْ بَدَّلَهٗ بَعْدَ مَا سَمِعَهٗ فَاِنَّمَاۤ اِثْمُهٗ عَلَی الَّذِیْنَ یُبَدِّلُوْنَهٗ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ سَمِیْعٌ عَلِیْمٌ ۟ؕ

گاهی وصیت‌کننده از وصیت کردن امتناع می‎ورزد، چون گمان می‎برد کسانی که پس از او هستند، چه بسا وصیت او را دگرگون ‎کنند. به همین جهت خداوند متعال فرمود: ﴿فَمَنۢ بَدَّلَهُۥ﴾ هرکس وصیتی را که برای افراد مذکور یا دیگران صورت گرفته است، دگرگون کند، ﴿بَعۡدَ مَا سَمِعَهُۥ﴾ پس از اینکه آن را فهمید و راه‌های اجرای آن را دانست، ﴿فَإِنَّمَآ إِثۡمُهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُۥٓ﴾ گناهش به گردن کسانی است که آن را دگرگون می‎کنند؛ و وصیت کننده از جانب خدا مستحق پاداش می‌باشد؛ و گناه بر عهدۀ تبدیل کننده و تغییر دهنده است. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعٌ﴾ همانا خداوند شنواست و تمام صداها و گفتار وصیت کننده و وصیت او را می‎شنود. پس شایسته است خدایی را مراقب بداند که سخن او را می‎شنود و او را می‎بیند و در وصیت خود ستم نکند. ﴿عَلِيمٞ﴾ و خداوند به نیت و قصد او داناست و کار و عمل کسی را که برای او وصیت شده است، می‎داند. پس وقتی وصیت کننده تلاش خود را کرد و خداوند از نیت او مطلّع شد، به او پاداش می‎دهد، گرچه اشتباه کرده باشد. در این آیه فردی که برای او وصیت صورت گرفته است، از تغییر دادنِ وصیت برحذر داشته شده است؛ زیرا خداوند بر او و کارش مطلع است، پس باید از خدا بترسد. این است وصیت منصفانه. info
التفاسير: