ಪವಿತ್ರ ಕುರ್‌ಆನ್ ಅರ್ಥಾನುವಾದ - ಪರ್ಷಿಯನ್ ಅನುವಾದ - ತಫ್ಸೀರ್ ಸಅದಿ

ಪುಟ ಸಂಖ್ಯೆ:close

external-link copy
70 : 2

قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ یُبَیِّنْ لَّنَا مَا هِیَ ۙ— اِنَّ الْبَقَرَ تَشٰبَهَ عَلَیْنَا ؕ— وَاِنَّاۤ اِنْ شَآءَ اللّٰهُ لَمُهْتَدُوْنَ ۟

﴿قَالُواْ ٱدۡعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ ٱلۡبَقَرَ تَشَٰبَهَ عَلَيۡنَا﴾ گفتند: پروردگارت را فرا خوان، تا برای ما بیان دارد که آن [گاو] چگونه است؟ زیرا ماده گاو بر ما مشتبه شده است و ما به آنچه می‌خواهی، راه نیافته‌ایم. ﴿وَإِنَّآ إِن شَآءَ ٱللَّهُ لَمُهۡتَدُونَ﴾ و ما اگر خدا بخواهد، هدایت خواهیم شد. info
التفاسير:

external-link copy
71 : 2

قَالَ اِنَّهٗ یَقُوْلُ اِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُوْلٌ تُثِیْرُ الْاَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ ۚ— مُسَلَّمَةٌ لَّا شِیَةَ فِیْهَا ؕ— قَالُوا الْـٰٔنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ؕ— فَذَبَحُوْهَا وَمَا كَادُوْا یَفْعَلُوْنَ ۟۠

﴿قَالَ إِنَّهُۥ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٞ لَّا ذَلُولٞ﴾ گفت: او می‌فرماید: آن ماده گاوی رام نشده است، ﴿تُثِيرُ ٱلۡأَرۡضَ﴾ که زمین را شخم بزند. ﴿وَلَا تَسۡقِي ٱلۡحَرۡثَ﴾ و کشتزار را آبیاری نمی‌کند. ﴿مُسَلَّمَةٞ﴾ مراد از این واژه دو چیز می‌تواند باشد؛ یا اینکه از عیب و عار سالم است، و یا اینکه کار نمی‌کند. ﴿لَّا شِيَةَ فِيهَا﴾ و در آن هیچ لکه‌ای غیر از رنگ خودش که قبلاً از آن سخن به میان آمد، و ماده گاو را بدان متصف ساختیم، وجود ندارد. ﴿قَالُواْ ٱلۡـَٰٔنَ جِئۡتَ بِٱلۡحَقِّ﴾ گفتند: اکنون حقیقت را آوردی؛ یعنی به‌طور روشن و واضح حقیقت را گفتی. و این از نادانی آنان بود، وگرنه او در اولین بار، حقیقت را برایشان آورده بود؛ و اگر آنها اعتراض نمی‌کردند که چه گاوی است، مقصود حاصل می‌شد، اما آنها با سؤال‌های زیاد سخت‌گیری کردند. بنابراین خداوند بر آنها سخت گرفت. و اگر نمی‌گفتند: ﴿إِن شَآءَ ٱللَّهُ﴾ هدایت نمی‌شدند و راه نمی‌بردند. ﴿فَذَبَحُوهَا﴾ پس گاوی را با آن ویژگی‌ها سر بریدند، ﴿وَمَا كَادُواْ يَفۡعَلُونَ﴾ و به سبب سخت‌گیرای که از آنها سر زده، نزدیک بود این کار را نکنند. info
التفاسير:

external-link copy
72 : 2

وَاِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّٰرَءْتُمْ فِیْهَا ؕ— وَاللّٰهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنْتُمْ تَكْتُمُوْنَ ۟ۚ

و هنگامی که گاو را سر بریدند، به آنها گفتیم: بعضی از اعضای گاو را به بدن شخص مُرده بزنید. به عضو مشخصی، یا به هر عضوی از آن، چرا که در تعیین آن فایده‌ای نیست، پس آنها بعضی از اعضای گاو را به بدن مرده زدند و خداوند فردی را که کشته شده بود، زنده کرد و آنچه را آنها پنهان می‌کردند، آشکار نمود. و فرد کشته شده خبر داد که قاتلِ او کیست. و زنده کردن او دالّ بر آن است که خداوند مردگان را زنده می‌نماید، تا شما بیندیشید و از آنچه به ضررتان است، باز آیید. info
التفاسير:

external-link copy
73 : 2

فَقُلْنَا اضْرِبُوْهُ بِبَعْضِهَا ؕ— كَذٰلِكَ یُحْیِ اللّٰهُ الْمَوْتٰی وَیُرِیْكُمْ اٰیٰتِهٖ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُوْنَ ۟

و هنگامی که گاو را سر بریدند، به آنها گفتیم: بعضی از اعضای گاو را به بدن شخص مُرده بزنید. به عضو مشخصی، یا به هر عضوی از آن، چرا که در تعیین آن فایده‌ای نیست، پس آنها بعضی از اعضای گاو را به بدن مرده زدند و خداوند فردی را که کشته شده بود، زنده کرد و آنچه را آنها پنهان می‌کردند، آشکار نمود. و فرد کشته شده خبر داد که قاتلِ او کیست. و زنده کردن او دالّ بر آن است که خداوند مردگان را زنده می‌نماید، تا شما بیندیشید و از آنچه به ضررتان است، باز آیید. info
التفاسير:

external-link copy
74 : 2

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوْبُكُمْ مِّنْ بَعْدِ ذٰلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَةً ؕ— وَاِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْاَنْهٰرُ ؕ— وَاِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَآءُ ؕ— وَاِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّٰهِ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُوْنَ ۟

﴿ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُكُم﴾ سپس دل‌های‌تان سخت شد، بنابراین موعظه در آن اثر نکرد، ﴿مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ﴾ پس از اینکه خداوند نعمت‌های بزرگی را به شما ارزانی داشت و معجزه‌ها و آیات را به شما نشان داد؛ و شایسته نبود که دل‌های‌تان سخت شود؛ زیرا آنچه شما مشاهده کرده‌اید باعث نرم شدن دل و انقیاد آن می‌گردد. سپس سختی آن را چنین توصیف می‌نماید: ﴿كَٱلۡحِجَارَةِ﴾ دل‌های‌تان مانند سنگی است که از آهن سخت‌تر است؛ زیرا آهن و سرب وقتی در آتش انداخته شوند، ذوب می‌گردند، به خلاف سنگ که در آتش ذوب نمی‌شود. ﴿أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗ﴾ یا چه بسا سفتی و سختی دل‌های‌شان از سختی سنگ نیز بیشتر است.﴿أَوۡ﴾ به معنی: بلکه نیست. سپس فضیلت و برتری سنگ‌ها را بر دل‌های آنان بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَإِنَّ مِنَ ٱلۡحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنۡهُ ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا يَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِ﴾ از پاره‌ای از سنگ‌ها، رودها بیرون آمده، و پاره‌ای از آنها می‌شکافند و آب از آن می‌جوشد؛ و بعضی از ترس خداوند فرو می‌ریزند؛ و با این ویژگی‌ها، سنگ‌ها از دل‌های‌تان بهتر هستند. سپس خداوند شدیداً آنها را مورد تهدید قرار داده و می‌فرماید: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا تَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنید، بی‌خبر نیست، بلکه آن را می‌داند و کوچک و بزرگِ اعمال‌تان را زیر نظر دارد؛ و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. بدان که بسیاری از مفسران ـ رحمهم الله ـ تفسیرهای خود را از داستان‌های بنی‌اسرائیل انباشته‌اند و این داستان‌ها و سخنان دروغ را مبنای آیات قرآنی قرار داده و کتاب خدا را با آن تفسیر می‌کنند و به فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم استدلال می‌کنند که می‌فرماید: (حَدِّثُوا عَن بَنِي إسرَائِيلَ وَلَا حَرَج) «از بنی‌اسرائیل نقل قول کنید و اشکالی ندارد». اما به نظر من - گرچه نقل کردن سخنان آنها جایز است - ولی باید اخبار آنها را جدا نقل کرد و نباید آن را مبنای کتاب خدا قرار داد؛ زیرا قطعاً جایز نیست که قرآن با اخبار بنی‌اسرائیل تفسیر شود مادامی که در این زمینه چیزی از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت نشده باشد، چون جایگاه سخنان بنی‌اسرائیل همان است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان نموده است: (لا تصدقوا أهل الكتاب ولا تكذبوهم) «نه اهل کتاب را تصدیق کنید و نه آنها را تکذیب نمایید.» پس چون سخنان آنان مشکوک و مظنون است، و ایمان آوردن به قرآن و کلمات و معانی آن واجب است، جایز نیست این داستان‌ها که با روایات مجهول نقل شده‌اند و غالباً دروغ هستند، مفسّر و مبیّن کتاب خدا قرار داده شوند. غفلت از این امر مشکلاتی را به وجود آورده است. info
التفاسير:

external-link copy
75 : 2

اَفَتَطْمَعُوْنَ اَنْ یُّؤْمِنُوْا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِیْقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُوْنَ كَلٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ یُحَرِّفُوْنَهٗ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوْهُ وَهُمْ یَعْلَمُوْنَ ۟

﴿أَفَتَطۡمَعُونَ﴾ آیا طمع دارید؟ در اینجا خداوند می‌خواهد مؤمنان را از ایمان آوردنِ اهل کتاب ناامید ‌کند؛ یعنی در ایمان آوردن آنها طمع نکنید؛ و نباید از آنها انتظار داشت که ایمان بیاورند؛ زیرا آنها کلام خدا را از روی شناخت و آگاهی دگرگون و تحریف می‌کنند و به دلخواه خود معانی و تفاسیری را برای آن قرار می‌دهند که خداوند اراده نکرده است، تا مردم را دچار این توهّم کنند که این سخنان[ساختگی آنان] از جانب خداوند است، در صورتی که آن از جانب خدا نیست. پس وقتی که آنها با کتاب خودشان که آن را عین شرف و د‌ین خود می‌دانند، چنین رفتار کنند و مردم را از راه خدا باز ‌دارند، چگونه امید می‌رود به شما ایمان بیاورند؟! این خیلی بعید است. info
التفاسير:

external-link copy
76 : 2

وَاِذَا لَقُوا الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا قَالُوْۤا اٰمَنَّا ۖۚ— وَاِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ اِلٰی بَعْضٍ قَالُوْۤا اَتُحَدِّثُوْنَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللّٰهُ عَلَیْكُمْ لِیُحَآجُّوْكُمْ بِهٖ عِنْدَ رَبِّكُمْ ؕ— اَفَلَا تَعْقِلُوْنَ ۟

سپس حالت منافقان اهل کتاب را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا﴾ و چون با مؤمنان روبه‌رو شوند، گویند: ایمان آورده‌ایم؛ و با زبان ایمان را اظهار می‌کنند، ولی در دل‌های‌شان ایمانی وجود ندارد. ﴿وَإِذَا خَلَا بَعۡضُهُمۡ إِلَىٰ بَعۡضٖ قَالُوٓاْ﴾ و هنگامی که با یکدیگر تنها شوند و کسی جز هم‌کیشان‌شان آنجا نباشد، به همدیگر می‌گویند: ﴿أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ ٱللَّهُ عَلَيۡكُمۡ لِيُحَآجُّوكُم بِهِۦ عِندَ رَبِّكُمۡ﴾ آیانزد آنها و برای آنها اظهار ایمان می‌کنید و به آنها خبر می‌دهید که شما نیز مانند آنها هستید؟! پس این حجتی برای آنها و علیه شما خواهد بود. می‌گویند: آنها اقرار می‌کنند که آنچه ما بر آن هستیم حق است، و دینی که آنها بر آن قرار دارند باطل است؛ و این‌گونه نزد پروردگارتان، علیه شما احتجاج می‌کنند.﴿أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ آیا عقل ندارید و آنچه را که بر شما حجت است ترک می‌کنید؟. info
التفاسير: