Fassarar Ma'anonin Alqura'ni - Fassarar Farisanci - Tafsirin al-Sa'adi

Lambar shafi:close

external-link copy
191 : 2

وَاقْتُلُوْهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوْهُمْ وَاَخْرِجُوْهُمْ مِّنْ حَیْثُ اَخْرَجُوْكُمْ وَالْفِتْنَةُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ— وَلَا تُقٰتِلُوْهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتّٰی یُقٰتِلُوْكُمْ فِیْهِ ۚ— فَاِنْ قٰتَلُوْكُمْ فَاقْتُلُوْهُمْ ؕ— كَذٰلِكَ جَزَآءُ الْكٰفِرِیْنَ ۟

﴿وَٱقۡتُلُوهُمۡ حَيۡثُ ثَقِفۡتُمُوهُمۡ﴾ این دستورِ پیکار با محاربان مسلمانان است، هر جا و هر زمان یافت شوند. به جنگ تهاجمی و تدافعی دستور داده شده است. سپس خداوند پیکار با آنها در مسجدالحرام را از این امر کلّی مستثنی کرد و فرمود: ﴿عِندَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ جنگیدن با آنها در کنار مسجدالحرام جایز نیست، مگر اینکه خودشان جنگ را آغاز کنند، پس اگر خود جنگ را آغاز کنند، با آنها بجنگید و این سزای تجاوزشان است. و این یک حکم فراگیر است و همیشه ادامه دارد، مگر اینکه آنها از کفر خود دست بردارند و مسلمان شوند، آنگاه خداوند توبۀ آنها را می‎پذیرد هرچند که از آنها در مسجدالحرام کفر و شرکی سر زده باشد، و پیامبر و مؤمنان را از مسجدالحرام منع کرده باشند. و این رحمت و احسان خداوند نسبت به بندگانش می‎باشد. و از آنجا که گمان می‎رود جنگ در مسجد ‌الحرام فساد انگیزی در این سرزمین است، خداوند خبر داد که فتنۀ شرک ورزیدن و بازداشتن مردم از دین خدا، از قتل بزرگ‌تر و سخت‎تر است. پس ای مسلمان‌ها! اشکالی نیست که شما با آنان پیکار کنید. و از این آیه قاعدۀ مشهوری به‌دست آمده است، و آن اینکه هنگام وجود دو فساد، آن‌که سبک‎تر است انجام ‎شود، تا فساد بزرگ‌تر دفع گردد. info
التفاسير:

external-link copy
192 : 2

فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللّٰهَ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟

سپس خداوند هدف از جنگ در راه خدا را بیان کرد و فرمود: منظور از آن ریختن خون کافران و گرفتن مال‌های‏شان نیست؛ بلکه منظور از آن این است که ﴿وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾ دین خالصانه از آنِ خداوند گردد و دین خداوند متعال بر همۀ ادیان چیره و غالب شود، و هر آنچه از قبیل شرک و غیره که با دین الهی در تضاد است، از میان برداشته شود. منظور از «فتنه»، شرک است، پس چنانچه این منظور حاصل شد، نه کشتنی هست و نه پیکاری ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾ پس اگر آنها از جنگیدن با شما در مسجدالحرام باز آمدند، ﴿فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ شما به آنها تجاوز نکنید، به جز کسانی از آنها که ستم کرده‎اند؛ و هر کس که ستم کرده باشد به اندازۀ ستمی که روا داشته است، مجازات می‌شود. info
التفاسير:

external-link copy
193 : 2

وَقٰتِلُوْهُمْ حَتّٰی لَا تَكُوْنَ فِتْنَةٌ وَّیَكُوْنَ الدِّیْنُ لِلّٰهِ ؕ— فَاِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ اِلَّا عَلَی الظّٰلِمِیْنَ ۟

سپس خداوند هدف از جنگ در راه خدا را بیان کرد و فرمود: منظور از آن ریختن خون کافران و گرفتن مال‌های‏شان نیست؛ بلکه منظور از آن این است که ﴿وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾ دین خالصانه از آنِ خداوند گردد و دین خداوند متعال بر همۀ ادیان چیره و غالب شود، و هر آنچه از قبیل شرک و غیره که با دین الهی در تضاد است، از میان برداشته شود. منظور از «فتنه»، شرک است، پس چنانچه این منظور حاصل شد، نه کشتنی هست و نه پیکاری ﴿فَإِنِ ٱنتَهَوۡاْ﴾ پس اگر آنها از جنگیدن با شما در مسجدالحرام باز آمدند، ﴿فَلَا عُدۡوَٰنَ إِلَّا عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ شما به آنها تجاوز نکنید، به جز کسانی از آنها که ستم کرده‎اند؛ و هر کس که ستم کرده باشد به اندازۀ ستمی که روا داشته است، مجازات می‌شود. info
التفاسير:

external-link copy
194 : 2

اَلشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمٰتُ قِصَاصٌ ؕ— فَمَنِ اعْتَدٰی عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوْا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدٰی عَلَیْكُمْ ۪— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ مَعَ الْمُتَّقِیْنَ ۟

خداوند متعال می‏فرماید: ((الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ)) احتمال دارد منظور از این آیه، بیان جلوگیری مشرکین از ورود پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش به مکه در سال «حدیبیه» باشد. مشرکین در این سال از ورود پیامبر و اصحابش به این شهر جلوگیری کردند و با آنها قرارداد بستند که در سال آینده، وارد مکه شوند. این موضوع در ماه ذو‌القعده که یکی از ماه‌های حرام است، اتفاق افتاد. پس این عمل، در مقابل عمل آنان است؛ و با این مقابله به مثل، دل‌های اصحاب خرسند ‎گردید. و احتمال دارد معنی آن چنین باشد: اگر شما با آنها در ماه حرام بجنگید، [اشکالی ندارد، زیرا] آنها هم با شما در ماه حرام جنگیده‎اند؛ و آنها تجاوزگران‎اند و دراین مورد گناهی بر شما نیست. بنابراین، فرمودۀ خداوند: ﴿وَٱلۡحُرُمَٰتُ قِصَاصٞ﴾ از باب عطف عام بر خاص است؛ یعنی: هر چیزی که مورد احترام قرار دارد، از قبیل: ماه حرام، سرزمین حرام، احرام و تمام چیزهایی که شریعت به تکریم آن امر کرده است. پس هر کس به این مقدسات و محرمات اهانت کند، از او قصاص گرفته می‎شود. بنابراین هر کس در ماه حرام بجنگد با او جنگ خواهد شد و هر کس حرمت سرزمین حرام را بشکند، مجازات می‎شود و حرمتی نخواهد داشت و هر کس هم‌نوع خود را بکشد در عوض کشته می‎شود؛ و اگر آن را زخمی کند یا عضوی از اعضایش را قطع نماید، قصاص می‎شود؛ و هر کس مال کسی را بستاند معادل آن از او گرفته می‎شود. اما کسی که حقی از او ضایع شده است، آیا می‌تواند به اندازۀ حقی که از وی ضایع کرده‌اند، بگیرد؟ علما در این مورد اختلاف دارند؛ قول راجح این است که اگر سبب حق ظاهر باشد مانند میهمانی که از او پذیرایی نکنند، و همسر و خویشاوندی که نفقه‌اش بر دیگری واجب است اما بر آنها انفاق نمی‌کند، اینان می‎توانند از مال او بگیرند. اما اگر سبب پوشیده باشد، مانند کسی که وام کسی دیگری را انکار کند، یا در امانتش خیانت نماید، یا مال دیگری را به سرقت برد، وی نمی‎تواند از مال او به اندازۀ مال خود بردارد. آنچه که ذکر شد به خاطر ایجاد توفیق میان ادله است؛ که در دلیل اول گفته شد جایز است و در دومی گفته شد جایز نیست. بنابراین خداوند متعال به منظور تاکید بر آنچه گذشت، می‎فرماید: ﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾ این بیانِ صفت قصاص گرفتن است، و اینکه باید با تجاوزگر مقابله به مثل نمود. و از آنجا که اغلب مردم چنانچه به آنها حق مجازات کردن داده شود، از حد می‎گذرند تا به آرامش برسند، خداوند دستور داد که از او بترسند. ترس از خدا؛ یعنی زیر پا نگذاشتن مرزهای الهی. و خداوند خبر داد که او ﴿مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ﴾ است؛ یعنی یاری و کمک و تایید و توفیق خداوند با پرهیزگاران است، و هر کس که خداوند با او باشد، به سعادت جاودانگی دست می‎یابد و هر کس که پرهیزگار نباشد مولایش او را رها می‎کند و او را به خودش می‎سپارد، درنتیجه در معرض هلاکت قرار می‌گیرد. info
التفاسير:

external-link copy
195 : 2

وَاَنْفِقُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ وَلَا تُلْقُوْا بِاَیْدِیْكُمْ اِلَی التَّهْلُكَةِ ۛۚ— وَاَحْسِنُوْا ۛۚ— اِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِیْنَ ۟

در این آیه خداوند به بندگانش دستور می‎دهد تا در راه او انفاق کنند. انفاق، یعنی صرف کردن مال در راه‌هایی که انسان را به خدا می‎رساند؛ و این شامل تمام راه‌های خیر می‌شود، از قبیل: صدقه دادن به بینوا یا خویشاوند، یا انفاق کردن بر کسی که مخارج او به گردن شماست. و بزرگ‌ترین انفاق، تأمین هزینۀ جهاد در ‌راه خداست؛ زیرا انفاق در این مورد، جهاد با مال است و جهاد با مال مانند جهاد با بدن فرض است و مصالح و منافع بسیار بزرگی از قبیل: تقویت مسلمانان، و تضعیف شرک و مشرکین، و فراهم کردن زمینه برای اقامۀ دین خدا را در بردارد، و جهاد در راه خدا جز با انفاق مال استوار نمی‎گردد. پس خرج کردن مال برای تأمین هزینه‌های جهاد، روح جهاد محسوب می‌شود و جهاد بدون آن ممکن نیست. و چنانچه انفاقی در راه خدا صورت نگیرد، جهاد تعطیل می‌گردد و دشمنان مسلط می‌شوند و ما را مورد تهاجم خویش قرار می‌دهند. پس خداوند که می‌فرماید: ﴿وَلَا تُلۡقُواْ بِأَيۡدِيكُمۡ إِلَى ٱلتَّهۡلُكَةِ﴾ علت آن را بیان کرده است. و انسان با دو چیز خودش را به هلاکت می‎اندازد: یکی با ترک کردن آنچه که به انجام آن مأمور شده است و ترکش باعث هلاکت جسم یا روح می‌گردد؛ و دیگری با انجام دادن چیزی که سبب تلف شدن روح یا جسم می‎گردد. و کارهای زیادی در این دایره جای می‌گیرند؛ از جمله ترک جهاد در راه خدا، یا تأمین نکردن هزینه‌های جهاد که باعث مسلّط شدن دشمنان می‎شوند. و از جمله مواردی که سبب می‌شود آدمی با دست خود خویشتن را به مهلکه ‌اندازد، این است که به جنگ یا سفری خطرناک مبادرت ورزد، یا به محلی که پر از درندگان یا مارهای سمی است پای نهد، یا از درخت وساختمان خطرناکی بالا رود. این کارها انسان‌را به هلاکت می‎اندازند. و از جمله چیزهایی که انسان را به هلاکت می‎اندازد، این است که همچنان به گناه ادامه دهد و از توبه ناامید شود. و از جملۀ مهلکات، ترک کردن امری است که خداوند به آن فرمان داده است و ترک آن باعث هلاکت روح و دین می‎گردد. و از آنجا که انفاق در راه خدا نوعی احسان و نیکوکاری است، خداوند به طور کلی به احسان فرمان داد و فرمود: ﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ و این، هر نوع نیکوکاری را شامل می‎شود؛ زیرا آن را به هیچ قیدی مقید نکرده است. و همان طور که قبلاً گذشت، نیکوکاری با استفاده از جاه و مقام و امر به معروف و نهی از منکر و آموختن علم مفید، برآورده ساختن نیازهای مردم، حل مشکلات آنان، دور کردن سختی‎های‏شان، عیادت از بیمارهای‏شان، شرکت در تشییع جنازه‎های‏شان، راهنمایی گمراهان آنها، کمک کردن به کسی که کاری را انجام می‌دهد، و کار کردن برای کسی که کاری را بلد نیست، در دایرۀ این امر کلی قرار می‌گیرند و خداوند به همۀ این موارد فرمان داده است. و همچنین احسان در عبادت را نیز در برمی‌گیرد. احسان در عبادت آن‌گونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان کرده، چنین است: (أنْ تَعبُد‌َ اللهَ كَأنَّكَ تَرَاهُ فَإنْ لَم تَكُن تَرَاهُ فَإنَّهُ يَرَاك) «خداوند را طوری عبادت کن که گویا او را می‎بینی؛ و اگر او را نبینی، او تو را می‎بیند». پس هرکس دارای این صفات باشد، از کسانی است که خداوند در مورد آنها فرموده است: ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾ [یونس: 26] «برای کسانی که نیکوکاری کرده‎اند، پاداش نیک [بهشت] و افزون بر آن هست». و خداوند با اوست، او را ثابت و استوار نگه می‌دارد، رهنمونش می‌گرداند و وی را اصلاح نموده و در همۀ کارها به یاری‌اش می‌شتابد. info
التفاسير:

external-link copy
196 : 2

وَاَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّٰهِ ؕ— فَاِنْ اُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۚ— وَلَا تَحْلِقُوْا رُءُوْسَكُمْ حَتّٰی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهٗ ؕ— فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِیْضًا اَوْ بِهٖۤ اَذًی مِّنْ رَّاْسِهٖ فَفِدْیَةٌ مِّنْ صِیَامٍ اَوْ صَدَقَةٍ اَوْ نُسُكٍ ۚ— فَاِذَاۤ اَمِنْتُمْ ۥ— فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ اِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ ۚ— فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلٰثَةِ اَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ اِذَا رَجَعْتُمْ ؕ— تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ؕ— ذٰلِكَ لِمَنْ لَّمْ یَكُنْ اَهْلُهٗ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَاتَّقُوا اللّٰهَ وَاعْلَمُوْۤا اَنَّ اللّٰهَ شَدِیْدُ الْعِقَابِ ۟۠

[وقتی خداوند از بیان احکام روزه و جهاد فارغ شد، به بیان احکام حج پرداخت و فرمود:] ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ﴾ که چندین موضوع به قرار زیر از آن استنباط می‌شود: اول: واجب و فرض بودن حج و عمره. دوم: وجوب به پایان رساندن ارکان و واجبات حج و عمره، که عمل و فرمایش پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آن دلالت می‎نماید، آنجا که فرمود: (خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُم) «مناسک و اعمال حجّ‏تان را از من فرا بگیرید». سوم: آنهایی که به واجب بودن «عمره» اعتقاد دارند، به این آیه استدلال می‌کنند. چهارم: با آغاز حج و عمره، به پایان رساندن آن دو نیز واجب می‎شود، گرچه حج یا عمره‎ای که آغاز شده است، حج یا عمرۀ غیر واجب باشد. پنجم: علاوه بر انجام دادن واجبات و ارکان حج و عمره، باید آنها را به نحو احسن انجام داد. ششم: باید حج و عمره خالصانه برای خدا انجام شود. هفتم: کسی که احرام حج یا عمره بسته است تا وقتی که حج یا عمره را کامل نکرده است، از آن خارج نمی‌شود. به جز موردی که خداوند استثناء نموده است، بنابراین فرمود: ﴿فَإِنۡ أُحۡصِرۡتُمۡ﴾ یعنی: اگر به سبب بیماری یا گم کردن راه یا به علت وجود دشمن و دیگر موانع برای تکمیل حج یا عمره از رسیدن به کعبه باز داشته شدید، ﴿فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾ آنچه از قربانی که برای‏تان میسّر است، ذبح کنید. و آن یک هفتم شتر، یا یک هفتم گاو و یا گوسفندی است که آن را ذبح می‎کند، سپس سر خود را می‎تراشد و از احرام بیرون می‎آید. همان طور که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش در سال حدیبیه که مشرکین آنها را از انجام عمره بازداشتند، چنین کردند. و اگر قربانی نیافت، به جای آن، ده روز روزه بگیرد، همان طور که حاجی متمتع چنین می‎کند، سپس از احرام بیرون بیاید. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَا تَحۡلِقُواْ رُءُوسَكُمۡ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ ٱلۡهَدۡيُ مَحِلَّهُۥ﴾ و تا قربانی به قربانگاه نرسیده است سر خود را متراشید، چرا که این عمل در حال احرام از امور ممنوع است؛ و منظور کوتاه کردن یا تراشیدن موی سر یا بدن است؛ و هدف از این کار، ژولیده شدن مو و جلوگیری از آرایش و زیبایی از طریق تراشیدن آن است. و این حکم، شامل موی دیگر اعضای بدن نیز می‌باشد. بسیاری از علما کوتاه کردن ناخن‎ را بر کوتاه کردن و تراشیدن مو قیاس کرده‎اند، چون هر دو عمل به منظور آسایش و راحتی انجام می‎شود. و نباید ‌این کارها را بکند تا وقتی که قربانی در روز قربانی به جایگاهش برسد. و بهتر آن است که تراشیدن سر، بعد از ذبح قربانی انجام شود، همان‌طور که آیه بر این نکته دلالت می‎نماید. و از این آیه استنباط می‎شود که حاجی متمتع وقتی قربانی را همراه خود برد، نمی‌تواند پیش از روز قربانی از احرام عمره خارج ‎شود، پس وقتی به منظور حج عمره، طواف و سعی نمود، به حج احرام می‎بندد، و او به سبب بردن قربانی، نمی‎تواند خود را حلال کند، و خداوند آدمی را از این عمل [خروج از احرام] منع کرده است. علت چنین منعی، این است که این امر، ابراز فروتنی و تواضع در برابر خداست، و تواضع عین مصلحتِ بنده است. ضمن اینکه باقی ماندن مُحرِم در حال احرام، ضرری را متوجه او نمی‌کند و چنانچه متضرر شود، به این صورت که وی از یک بیماری پوستی رنج ببرد با تراشیدن سر از آن ناراحتی رهایی می‌یابد. یا اگر سرش زخم یا شپش داشته باشد، پس برای او جایز است که سر خود را بتراشد، اما بر او لازم است که فدیه بدهد؛ و فدیه‎اش سه روز روزه گرفتن یا غذا دادن به شش مسکین و یا کشتن حیوانی است که برای قربانی جایز است؛ و او از میان این چیزها یکی را انتخاب می‌نماید. اما قربانی کردن بهتر است، سپس صدقه‎دادن و پس از آن روزه گرفتن. و همه آنچه که مشابه مورد فوق باشد، از قبیل: کوتاه کردن ناخن‎ها، پوشاندن سر، پوشیدن لباس دوخته شده یا استفاده از مواد خوشبو کننده، در صورت نیاز و ضرورت جایز است، ولی فدیۀ مذکور را به همراه دارد، چون با همۀ این چیزها، راحتی و آسایش و رفاه به‌دست می‌آید. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿فَإِذَآ أَمِنتُمۡ﴾ وقتی که توانستید به خانۀ کعبه برسید، بدون اینکه مانعی از قبیل دشمن یا چیزی دیگر بر سر راه شما وجود داشته باشد، ﴿فَمَن تَمَتَّعَ بِٱلۡعُمۡرَةِ إِلَى ٱلۡحَجّ﴾ پس هرکس پس از [اعمال] عمره به حج پرداخت، ﴿فَمَا ٱسۡتَيۡسَرَ مِنَ ٱلۡهَدۡيِ﴾ باید آنچه از قربانی [برایش] میسر است، ذبح کند؛ و آن چیزی است که برای قربانی جایز است. و این قربانی کردن، عبادت است؛ و به پاس اینکه توانسته است در یک سفر دو عبادت را ادا کند، انجام می‌شود؛ و اینکه خداوند این نعمت را به او ارزانی داشته است که بعد از انجام عمره و قبل از شروع حج، تمتع یابد. و «حجِ قران» هم مانند «حج تمتع» است؛ زیرا هر دو نوع از عبادت برای وی قابل حصول و دسترسی خواهد بود. مفهوم این آیه دلالت دارد بر اینکه بر کسی که تنها احرام حج را بسته باشد، قربانی لازم نیست؛ و آیه بر جایز بودن، بلکه رجحان حج تمتع دلالت می‎نماید و اینکه انجام آن در ماه‌های حج جایز است. ﴿فَمَن لَّمۡ يَجِدۡ﴾ پس اگر کسی قربانی را نیافته یا قیمت آن را نداشت، ﴿فَصِيَامُ ثَلَٰثَةِ أَيَّامٖ فِي ٱلۡحَجِّ﴾ [باید] در هنگام حج سه روز روزه [بگیرد]. ابتدای آن زمانی است که برای عمره، احرام می‎بندد و آخر آن سه روز بعد از قربانی است؛ یعنی روزهایی که رمی جمرات انجام می‎شود و شب‌هایی که در منا سپری می‌کند، اما بهتر آن است که روز هفتم و هشتم و نهم را روزه بگیرد. ﴿وَسَبۡعَةٍ إِذَا رَجَعۡتُمۡ﴾ و هفت روز پس از آنکه برگشتید؛ یعنی وقتی که از اعمال حج فارغ شدید. پس انجام آن در مکه و در راه و هنگام رسیدن به خانه جایز است. ﴿ذَٰلِكَ﴾ واجب بودن قربانی بر حاجی متمتع، ﴿لِمَن لَّمۡ يَكُنۡ أَهۡلُهُۥ حَاضِرِي ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ برای کسی است که ساکن مکّه نباشد؛ یعنی از مسافتی بیاید که در آن نماز قصر خوانده می‎شود، یا بیشتر از آن، و یا عرفاً دور باشد. پس قربانی کردن بر چنین کسی واجب است، چون او در یک سفر، موفق به انجام دو عبادت شده است. و اما کسی که خانواده‎اش ساکن مکّه باشد، بر او قربانی واجب نیست چون سبب آن وجود ندارد. ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ و در همۀ کارهای‏تان با اطاعت از دستورات خدا و پرهیز از منهیّاتش، از خدا بترسید. و اطاعت از دستوراتی که خداوند در این آیه بیان کرده و پرهیز از آنچه در این آیه از آن نهی کرده است، یکی از مصادیق «تقوی» می‌باشد. ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾ و بدانید که کیفر خداوند سخت است؛ یعنی کیفر خداوند برای کسی که از فرمان او سرپیچی کند، بسیار سخت است. و این امر آدمی را به رعایت پرهیزگاری وا می‌دارد؛ زیرا هر کس که از سزا و کیفر خداوند بترسد، از آنچه که باعث کیفرش ‎شود، دست بر می‎دارد. نیز کسی که امید به پاداش خداوند داشته باشد، کارهایی را انجام می‎دهد که او را به پاداش الهی برساند. و هرکس از کیفر خداوند نترسد، و به پاداش وی امید نداشته باشد، مرتکب کارهای حرامی می‌شود که خداوند از آنها نهی نموده است. و امور واجبی را که خداوند همه را به انجام آن دستور داده است، ترک می‌کند. info
التفاسير: