पवित्र कुरअानको अर्थको अनुवाद - फारसी भाषामा : तफ्सीर साअ्दी ।

رقم الصفحة:close

external-link copy
95 : 4

لَا یَسْتَوِی الْقٰعِدُوْنَ مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ غَیْرُ اُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجٰهِدُوْنَ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ ؕ— فَضَّلَ اللّٰهُ الْمُجٰهِدِیْنَ بِاَمْوَالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقٰعِدِیْنَ دَرَجَةً ؕ— وَكُلًّا وَّعَدَ اللّٰهُ الْحُسْنٰی ؕ— وَفَضَّلَ اللّٰهُ الْمُجٰهِدِیْنَ عَلَی الْقٰعِدِیْنَ اَجْرًا عَظِیْمًا ۟ۙ

مؤمنانی که با جان و مالشان جهاد می‌کنند، با کسانی که برای جهاد بیرون نرفته‌اند و با دشمنان خدا نجنگیده‌اند، برابر نیستند. در این آیه، خداوند مؤمنان را به منظور بیرون رفتن برای جهاد، تحریک و تشویق می‌نماید، و از تنبلی ورزیدن و نشستن و نرفتن به جهاد بدون اینکه عذری درمیان باشد، برحذر می‌دارد. اما آنهایی که معذورند، مانند: مریض و کور و لنگ و کسی که وسیله‌ای برای رفتن به جهاد ندارد، همچون کسانی نیست که بدون عذر نشسته و به جهاد نمی‌روند. و هر فرد معذوری که به نشستن و نرفتن به جهاد خشنود باشد، و نیت و قصد بیرون رفتن برای جهاد را ـ‌در صورت برطرف شدن عذرش نداشته باشد، و خود را برای جهاد آماده ننماید، مانند کسی است که بدون عذر در خانه نشسته و به جهاد نرفته است. و هرکس که برای رفتن به جهاد نیت کند و آرزوی شرکت در جهاد را در دل داشته باشد، او مانند کسی است که در جهاد شرکت کرده است؛ زیرا نیت قطعی اگر بر زبان جاری گردد و به اندازۀ توان در راه آن گام بردارد، دارندۀ نیت را به مقام انجام ‌دهندۀ کار می‌رساند. سپس خداوند متعال برتری مجاهدین را بر کسانی که در خانه نشسته‌اند به صراحت و به طور مجمل بیان داشته است. سپس خداوند به طور مشروح، برتری مرتبۀ آنها را تصریح نمود و به آنها نوید آمرزش و رحمت پروردگار را ‌داد که هر کار خوب و دور شدن از هر کار بدی را دربر می‌گیرد. و پیامبر صلی الله علیه وسلم در حدیثی که در صحیح مسلم و بخاری آمده است درجات را به طور مشروح بیان کرده و می‌فرماید: در بهشت صد درجه وجود دارد که فاصلۀ هر مقامی تا مقام دیگر، به اندازۀ فاصلۀ آسمان و زمین است، وخداوند این مقامات را برای مجاهدان آماده نموده است. و این پاداشی که خداوند برجهاد مترتب نموده است، مانند پاداشی است که در سورۀ صف بیان شده است، آنجا که خداوند فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰ تِجَٰرَةٖ تُنجِيكُم مِّنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِكُمۡ وَأَنفُسِكُمۡۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ يَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡ وَيُدۡخِلۡكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ وَمَسَٰكِنَ طَيِّبَةٗ فِي جَنَّٰتِ عَدۡنٖۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می‌دهد؟ به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید. این برایتان بهتر است، اگر بدانید. [خداوند] گناهانتان را می‌آمرزد، و شما را وارد باغ‌هایی می‌نماید که رودها از زیر آن روان است، و شما را در مسکن‌های پاکیزه‌ای در باغ‌های بهشت جاویدان جای می‌دهد. پیروزی و رستگاری بزرگ همین است. به زیبایی این انتقال بیندیش که از حالتی به حالتی بالاتر صورت گرفته است. ابتدا خداوند برابر بودن مجاهد و غیر مجاهد را نفی کرد، سپس به صراحت برتری مجاهد را بر کسی که نشسته است بیان نمود، سپس برتری او را به سبب اینکه مغفرت خدا و رحمت الهی او را درمی‌یابد و به مقامی رفیع دست می‌یازد، بیان داشت، و این انتقال در صورت تفضیل دادن فرد یا گروهی از حالتی به حالتی بالاتر است، اما به هنگام توهین و تحقیر از حالتی به حالتی پایین‌تر است. و این روش در مدح و ذم، بهتر و بیشتر در انسان اثر می‌گذارد. همچنین وقتی که خداوند متعال چیزی را بر چیزی دیگر برتری می‌دهد، و هریک نیز از فضیلتی برخوردار باشند، برتری هر دو کار یا هر دو چیز را بیان می‌دارد، تا کسی گمان نبرد که یکی از این دو حالت یا دو کار مورد نکوهش قرار گرفته است، همان‌طور که در اینجا فرموده است: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ و خداوند به هریک ‌وعدۀ نیک داده است. و همان‌طور که در آیه‌های سورۀ صف نیز می‌فرماید: ﴿وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ و مؤمنان را مژده بده. در جایی دیگر نیز می‌فرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ﴾ کسانی که پیش از فتح مکه انفاق نموده و در راه خدا جنگیده‌اند، با کسانی که چنین نکرده‌اند، برابر نیستند. سپس فرمود: ﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ و خداوند به هریک وعدۀ نیکو داده است. و همان‌طور که فرموده است: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗا﴾ آن [مسأله] را به سلیمان تفهیم کردیم و به هریک از آنها علم و داوری بخشیدیم. پس کسی که می‌خواهد برخی از افراد و گروه‌ها و کارها را بر برخی دیگر برتری دهد، شایسته است که این نکته را درک کند. و همچنین اگر در صدد آن است اشخاص و گفتارها را نقد نماید و بعضی از آن اشخاص و گفته‌ها را بر بعـضی دیگر برتری ‌دهد، باید نواقص و کمبودهای آنها را بیان نماید تا گـمان نرود آنچه که ترجیح داده شده است، به حد کمال رسیده است. همان‌طور که وقتی گفته می‌شود: نصارا از آتش‌پرستان بهترند، باید همزمان بگوید: و هریک از اینها کافرند. و مثلاً اگر گفت: قتل از زنا بدتر و زشت‌تر است، باید بگوید: و هر یک از این دو کار، گناه کبیره هستند و خدا و پیامبرش این کارها را حرام قرار داده، و از آن منع کرده‌اند. و مجاهدان را به آمرزش و رحمت که از نام‌های بزرگوارِ ﴿ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾ برمی‌آیند، نوید داد. آیه را با این دو اسم به پایان رساند وفرمود: ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا﴾. info
التفاسير:

external-link copy
96 : 4

دَرَجٰتٍ مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَّرَحْمَةً ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ غَفُوْرًا رَّحِیْمًا ۟۠

و مجاهدان را به آمرزش و رحمت که از نام‌های بزرگوارِ ﴿ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ﴾ برمی‌آیند، نوید داد. آیه را با این دو اسم به پایان رساند وفرمود: ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمًا﴾. info
التفاسير:

external-link copy
97 : 4

اِنَّ الَّذِیْنَ تَوَفّٰىهُمُ الْمَلٰٓىِٕكَةُ ظَالِمِیْۤ اَنْفُسِهِمْ قَالُوْا فِیْمَ كُنْتُمْ ؕ— قَالُوْا كُنَّا مُسْتَضْعَفِیْنَ فِی الْاَرْضِ ؕ— قَالُوْۤا اَلَمْ تَكُنْ اَرْضُ اللّٰهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوْا فِیْهَا ؕ— فَاُولٰٓىِٕكَ مَاْوٰىهُمْ جَهَنَّمُ ؕ— وَسَآءَتْ مَصِیْرًا ۟ۙ

این وعید شدید برای کسانی است که با وجود توانایی و قدرت، هجرت نکنند تا اینکه بمیرند. پس فرشتگانی که روح آنان را قبض می‌کنند، این‌گونه آنان را به شدت توبیخ می‌نمایند، و به آنها می‌گویند: ﴿فِيمَ كُنتُمۡ﴾ در چه حالی بودید؟ و با چه چیزی خودتان را از مشرکان جدا ساختید؟ چراکه شما انبوه و سیاهی مشرکان را افزودید و چه بسا آنان را کمک نمودید تا بر مسلمین چیره گردند، و خیر فراوان و جهاد در رکاب پیامبر و همراه بودن با مسلمانان و یاری کردن آنها بر ضد دشمنانشان را از دست دادید. ﴿قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ گفتند: ما ضعیف و ناتوان و ستمدیده بودیم، و توانایی هجرت را نداشتیم، و آنها در این گفتارشان راست نمی‌گویند، چون خداوند آنها را سرزنش نموده و تهدید کرده است. و خداوند هیچ‌کس را مکلف نمی‌کند، مگر به اندازۀ توانش. و خداوند ناتوانان و مستضعفان واقعی را استثنا نموده است، بنابراین فرشتگان به آنها می‌گویند: ﴿قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا﴾ آیا سرزمین خدا وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ و این استفهام به منظور تقریر و تثبیت است؛ یعنی هرکسی می‌داند و برای هر انسانی ثابت است که زمین خدا وسیع و پهناور است. پس اگر بنده در جایی باشد که نمی‌تواند دینش را اظهار نماید، زمین برای او گسترده و وسیع است و می‌تواند در گوشه‌ای دیگر به عبادت خدا بپردازد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِي وَٰسِعَةٞ فَإِيَّٰيَ فَٱعۡبُدُونِ﴾ ای بندگان مؤمن من! بی‌گمان زمین من وسیع است، پس فقط مرا بپرستید. خداوند در مورد این دسته از اشخاص که عذری ندارند، می‌فرماید: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا﴾ پس ایشان جایگاهشان جهنم است و بسیار بد سرانجامی است. و همان‌طور که گذشت، این بیانِ سببی است که موجب سزا می‌گردد، که گاهی مقتضای این سبب در صورتِ وجود شرایط و منتفی شدن موانع آن ترتب پیدا می‌کند، و گاهی مانعی از به وجود آمدن مقتضای سبب جلوگیری می‌نماید. و این آیه بیانگر آن است که هجرت از بزرگ‌ترین واجبات است، و هجرت نکردن، از امور حرام و از بزرگ‌ترین گناهان کبیره می‌باشد. نیز این آیه بیانگر آن است که هرکس وفات کند، رزق و روزی و زمان مرگ و عملی را که برای او مقدر شده است، به طور کامل دریافته است، و این از کلمۀ «تَوَفَّی» استنباط می‌شود؛ زیرا کلمه «تَوَفَّی» بر آن دلالت می‌نماید، چون اگر چیزی از روزی یا عمل یا از اجل و زمان مرگش باقی مانده باشد، او متوفی نخواهد بود و نمی‌میرد. و در این آیه به ایمان آوردن به فرشتگان اشاره شده است، و فرشتگان مورد ستایش قرار گرفته‌اند؛ چون خداوند در این آیه و در قالب موافقت با رفتار و عملکرد فرشتگان، خطاب را از زبان آنان نقل می‌کند. info
التفاسير:

external-link copy
98 : 4

اِلَّا الْمُسْتَضْعَفِیْنَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیْعُوْنَ حِیْلَةً وَّلَا یَهْتَدُوْنَ سَبِیْلًا ۟ۙ

سپس خداوند متعال ناتوانان حقیقی، و کسانی که به هیچ صورت توانایی هجرت را ندارند، استثنا کرده و فرموده است: ﴿وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا﴾ و چاره‌ای ندارند. info
التفاسير:

external-link copy
99 : 4

فَاُولٰٓىِٕكَ عَسَی اللّٰهُ اَنْ یَّعْفُوَ عَنْهُمْ ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ عَفُوًّا غَفُوْرًا ۟

پس خداوند درمورد ایشان فرموده: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ عَسَى ٱللَّهُ أَن يَعۡفُوَ عَنۡهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا﴾ شاید خداوند اینها را عفو کند، و خداوند عفوکننده و بخشنده است. و هرگاه کلمۀ ﴿عَسَى﴾ و امثال آن به‌کار رود، بدان معنی است که انجام آن کار به مقتضای بزرگواری و بخشش خداوند بر او واجب است. و اینکه در خصوص این دسته از اشخاص گفته است: «امید است این دسته از افراد، پاداش و ثوابی را به‌دست آورند»، بدان جهت است که آنان کارشان را به طور کامل و آن گونه که شایسته است، انجام نمی‌دهند، بلکه در انجام آن کوتاهی می‌ورزند، بنابراین مستحق آن پاداش نمی‌گردند. و خدا داناترین است. و آیۀ شریفه نیز بیانگر آن است که هرکس توان انجام دادن کاری را نداشته باشد که به آن مأمور شده است، از قبیل: واجب و غیره، او معذور است، همان‌طور که خداوند در مورد کسانی که از رفتن به جهاد ناتوان‌اند، فرموده است: ﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ﴾ بر کور و لنگ و مریض گناهی نیست. و به صورت عام فرموده است: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾ به اندازه‌ای که می‌توانید، از خدا بترسید. و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: (إذَا أمَرتُکُم بِأمرٍ فَأتُوا مِنهُ مَااستَطَعتُم) «هرگاه شما را به کاری دستور دادم، به اندازه‌ای که می‌توانید آن را انجام دهید.» اما انسان معذور قرار نمی‌گیرد، مگر اینکه تلاش خود را بکند ولی هیچ راه و چاره‌ای را نیابد؛ زیرا خداوند فرموده است: ﴿لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ﴾ مستضعفانی که هیچ راه چاره‌ای ندارند. و در آیه به این مطلب نیز اشاره شده است که وجود راهنما در حج و عمره و مسافرت‌هایی از این قبیل از شروط «استطاعت» و توانایی است. info
التفاسير:

external-link copy
100 : 4

وَمَنْ یُّهَاجِرْ فِیْ سَبِیْلِ اللّٰهِ یَجِدْ فِی الْاَرْضِ مُرٰغَمًا كَثِیْرًا وَّسَعَةً ؕ— وَمَنْ یَّخْرُجْ مِنْ بَیْتِهٖ مُهَاجِرًا اِلَی اللّٰهِ وَرَسُوْلِهٖ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهٗ عَلَی اللّٰهِ ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ غَفُوْرًا رَّحِیْمًا ۟۠

در این آیه به هجرت در راه خدا تشویق شده‌اند، و منافعی که هجرت دربر دارد، بیان شده است، پس خداوند وعده داده است که هرکس در راه او و برای طلب خشنودی او هجرت کند، در زمین اقامتگاه‌های زیاد و گشایش و فراخی می‌یابد. و این دو، منافع دین و دنیا را شامل می‌شود؛ چون بسیاری از مردم گمان می‌برند که هجرت باعث پراکندگی و دوری می‌گردد، و انسان در دیار خود ثروتمند و عزیز است اما در هجرت فقیر می‌شود و ذلیل می‌گردد و دچار سختی و مشکلات می‌شود. اما در واقع این طور نیست؛ زیرا مؤمن تا زمانی که درمیان مشرکین باشد، دینش در نهایت نقص و کمبودی قرار دارد. نه عبادت‌های فردی، ازقبیل: نماز و غیره را به طور کامل می‌تواند انجام دهد و نه عبادت‌هایی که آثار آن به دیگران نیز سرایت می‌کند، از قبیل: جهاد با زبان و جهاد با عمل و توابع آن. چون او نمی‌تواند این کارها را انجام دهد، و دینش در خطر قرار دارد، به ویژه اگر ضعیف و ناتوان باشد. پس وقتی در راه خدا هجرت کند، می‌تواند دین خدا را برپا دارد و با دشمنان خدا جهاد کند و بینی آنها را به خاک بمالد و شکست بدهد. «مراغمه» اسمی است فراگیر و تمام افعال و اقوالی را دربر می‌گیرد که دشمنان خدا را به خشم و ستوه می‌آورد. همچنین خداوند روزی مهاجر را فراوان می‌نماید، و همان طور که خداوند خبر داد، پیش آمد و این امر در رابطه با مهاجرین صدر اسلام تحقق یافت. اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را بنگرید، وقتی که در راه خدا هجرت کردند، و خانه‌ها و فرزندان و اموال خود را ترک نمودند، با این عمل ایمانشان کامل گردید، و ایمانِ کامل و جهاد و یاری کردن دین خدا را به دست آوردند، طوری که آنها پیشوا و الگوی کسانی قرار گرفتند که پس از آنها آمدند. همچنین به فتوحات و غنائم زیادی دست یافتند و ثروتمندترین مردم شدند. و تا روز قیامت هرکس کاری را که آنها انجام دادند، انجام دهد چیزی که آنان به دست آوردند، به دست خواهد آورد. سپس فرمود: ﴿وَمَن يَخۡرُجۡ مِنۢ بَيۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ﴾ و هر کس از خانه‌اش بیرون رود و به سوی خدا و پیامبرش هجرت نماید، و هدفش از هجرت، خدا و خشنودی وی و محبت پیامبر و یاری کردن دین خدا باشد، و هدفی دیگر نداشته باشد، ﴿ثُمَّ يُدۡرِكۡهُ ٱلۡمَوۡتُ﴾ سپس کشته شود یا به صورتی دیگر بمیرد. ﴿فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ﴾ به راستی او پاداش مهاجر را به دست آورده و به هدفش دست یافته است؛ زیرا او نیت نموده، و قاطعانه تصمیم گرفته، و کار را شروع کرده است. پس رحمت خدا نسبت به او و امثالش این است که پاداش آنها را به آنان کاملاً می‌دهد گرچه آنها کار و عمل را کامل نکرده باشند، و کوتاهی‌هایی را که در رابطه با هجرت و غیره را که از آنها سر زده است، می‌بخشد. بنابراین آیه را با این دو اسم بزرگوار به پایان رسانید و فرمود: ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا﴾ و خداوند بخشنده است؛ یعنی گناهان مؤمنان را می‌آمرزد، به خصوص گناه کسانی که توبه کرده و به سوی خدا بازگشته‌اند. ﴿رَّحِيمٗا﴾ به همۀ خلق مهربان است، از روی مهربانی آنان را پدید آورده، و سلامتی را به آنها ارزانی داشته، و مال و فرزند و قدرت و دیگر نعمت‌ها را به آنان بخشیده است. و نسبت به مؤمنان مهربان است؛ چرا که به آنان توفیق ایمان و علم و آگاهی داده، و اسباب سعادت و رستگاری و عواملی که به وسیلۀ آن فواید و خیر کثیری را به دست می‌آورند برای آنان آسان گردانده است، و آنها را از رحمت و بخشش خداوند به اندازه‌ای برخوردار می‌سازد که هیچ چشمی مانند آن را ندیده، و هیچ گوشی آن را نشنیده، و به دل هیچ انسانی خطور نکرده است. از خداوند می‌خواهیم که ما را از خیر و برکتی که نزد او است به خاطر بدی‌هایی ما داریم، محروم نگرداند. info
التفاسير:

external-link copy
101 : 4

وَاِذَا ضَرَبْتُمْ فِی الْاَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْكُمْ جُنَاحٌ اَنْ تَقْصُرُوْا مِنَ الصَّلٰوةِ ۖۗ— اِنْ خِفْتُمْ اَنْ یَّفْتِنَكُمُ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ؕ— اِنَّ الْكٰفِرِیْنَ كَانُوْا لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِیْنًا ۟

این دو آیه مبنای نماز قصر و نماز خوف هستند. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَإِذَا ضَرَبۡتُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ یعنی هرگاه در زمین به سفر رفتید. و ظاهر آیه اقتضا می‌کند که در هر سفری حتی اگر سفر برای گناه نیز باشد نماز را باید شکسته خواند، همان‌طور که مذهب امام ابوحنیفه ـ‌رحمة الله‌ـ چنین است. او در این مسئله با جمهور که عبارت از پیشوایان مذاهب سه‌گانه و دیگران هستند، مخالفت نموده است؛ زیرا جمهور قصر نماز را در سفر گناه، جایز نمی‌دانند، چون از مفهوم آیه چنین بر می‌آید که قصر نماز، مخصوص سفرهایی است که گناه نیستند؛ زیرا قصر سهولتی است از جانب خدا برای بندگانش؛ هرگاه به سفر رفتند اجازه دارند که نماز را شکسته بخوانند و روزه نگیرند، و کسی که برای انجام گناه به سفر رفته است، تخفیف با حالت او مناسبت ندارد. ﴿فَلَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ﴾ پس بر شما گناهی نیست که نماز را قصر کنید؛ و این جمله با این مطلب که قصر کردن نماز بهتر است، منافاتی ندارد؛ زیرا نفی کردن گناه، به خاطر دور کردن توهمی است که در دل بسیاری از مردم در این مورد پدید می‌آید. حتی می‌توان گفت که این جمله با واجب بودن قصر نماز در سفر منافاتی ندارد، همان‌طور که این مسئله در سورۀ بقره و در آیۀ ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾، گذشت. و دور کردن توهم در اینجا روشن است؛ زیرا واجب بودن نماز به صورت کامل برای مسلمین ثابت و در دلشان جای گرفته بود، و این از دلشان بیرون نمی‌رفت، مگر با بیان آنچه که منافی با تمام خواندن نماز است. و دو مسئله بر بهتر بودن و افضلیت قصر دلالت می‌نماید: یکی اینکه پیامبر همواره در تمام سفرهایش نمازها را قصر می‌نمود، و دوم اینکه قصر از باب گشایش و اجازه و رحمت خدا نسبت به بندگان است، و خداوند دوست دارد که به رخصت‌های او عمل شود، همان‌طور که انجام گناه را نمی‌پسندد. ﴿أَن تَقۡصُرُواْ مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ﴾ که از نماز بکاهید، و نفرمود: نماز را بکاهید و قصر کنید، و این طرز بیان دو فایده دارد: یکی اینکه اگر می‌فرمود: «أَنْ تَقْصُرُوا الصَّلاَۀِ» نماز را بکاهید وکم کنید، قصر حد و اندازه‌ای نمی‌داشت، و چه بسا گمان برده می‌شد که اگر کسی نماز را قصر کند و فقط یک رکعت بخواند، برایش جایز است. پس بیان آن به صورت ﴿مِنَ ٱلصَّلَوٰةِ﴾ از نماز کم کنید، بیانگر آن است که کم کردن اندازه و حدی دارد، و اندازۀ آن با عمل پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش مشخص می‌شود. دوم: اینکه ﴿مِنَ﴾ مفید تبعیض است، تا دانسته شود که فقط بعضی از نمازهای فرض، قصر می‌شوند، نه همۀ نمازها؛ زیرا نماز صبح و مغرب قصر نمی‌شوند، و نمازهایی که قصر می‌شود، نمازهای چهار رکعتی هستند که به صورت دو رکعت خوانده می‌شوند. پس وقتی ثابت شد که قصر نماز در سفر رخصت است، بدان که مفسرین در قید ﴿إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ﴾ اختلاف کرده‌اند؛ زیرا ظاهر این جمله دلالت می‌نماید که قصر نماز جایز نیست مگر اینکه دو چیز وجود داشته باشد: سفر و ترس، و مبنای اختلافشان به این برمی‌گردد که آیا منظور از ﴿أَن تَقۡصُرُواْ﴾ تنها کم کردن عدد است یا کم کردن عدد و صفت؟ که در صورت اول اشکال وارد می‌شود، و در این مطلب برای امیر المؤمنین عمر بن خطاب جل جلاله اشکال پیش آمد تا اینکه از پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسید و گفت: ای پیامبر خدا! چرا نماز را شکسته می‌خوانیم در حالی که ما در امنیت قرار داریم؟ یعنی خداوند می‌فرماید: ﴿إِنۡ خِفۡتُمۡ أَن يَفۡتِنَكُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ﴾. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «صَد‌َقۀٌ تَصَد‌َّقَ اللهُ بِهَا عَلَیکُم فَاقبَلُوا صَد‌َقَتَهُ»: «قصر نماز صدقه‌ای است که خداوند به شما بخشیده است، پس صدقۀ الهی‌را بپذیرید.» بنابراین قید «ترسیدن از دشمن» با توجه به اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش غالباً در آن قرار داشتند، آمده است؛ زیرا غالباً سفرهای او برای جهاد بود. ودر این فایده‌ای دیگر نیز هست و آن بیان حکمت و مصلحت مشروعیت رخصت قصر نماز است. پس خداوند در این آیه، آخرین حد مشقت و سختی را که با رخصت مناسبت دارد، بیان نمود، و آن تلاقی سفر وترس است. و این مستلزم آن نیست در سفری که درآن ترسی نباشد نماز قصر نمی‌شود؛ زیرا سفر، مظنۀ مشقت است. اما بنا بر صورت دوم که منظور از قصر، قصر عدد و صفت است، قید در اینجا مؤثر است [و معنای خاصی را القا می‌کند]، پس هرگاه سفر و ترس یافت شوند، قصر کردن عدد رکعات نماز و قصر کردن صفت و حالت آن جایز است. و اگر تنها سفر باشد و ترسی وجود نداشته باشد، فقط کم کردن از تعداد رکعات نماز جایز است. و یا اگر سفری وجود نداشت و تنها ترس وجود داشته باشد، فقط قصر صفت نماز جایز است. info
التفاسير: