وه‌رگێڕانی ماناكانی قورئانی پیرۆز - وەرگێڕاوی فارسی - تەفسیری سەعدی

ژمارەی پەڕە:close

external-link copy
35 : 18

وَدَخَلَ جَنَّتَهٗ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهٖ ۚ— قَالَ مَاۤ اَظُنُّ اَنْ تَبِیْدَ هٰذِهٖۤ اَبَدًا ۟ۙ

سپس او به فخر فروشی بر دوست خود بسنده نکرد، و براساس جهالت و گمان خود حکم نمود، و وقتی که وارد باغش شد، گفت: ﴿مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا﴾ گمان نمی‌کنم که هرگز این باغ‌ها نابود شده و از بین بروند. پس او به این دنیا مطمئن و راضی شد، و رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار کرد، و گفت: ﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا﴾ و گمان نمی‌کنم که قیامت برپا شود؛ و اگر به فرض اینکه قیامتی برپا شده و من به سوی پروردگارم برگردانده شوم، مسلماً سرانجام بهتری خواهم یافت؛ یعنی چیزی بهتر از این دو باغ را به من خواهد داد. و این از دو حال خالی نیست؛ یا اینکه او حقیقت را می‌دانست و این سخنش را در قالب تمسخر می‌گفت، پس این سخن کفری است که بر کفر او می‌افزاید. و یا حقیقتاً چنین گمان می‌کرد، در این صورت او نادان‌ترین فرد به شمار رفته و بی‌عقل ترین مردم است؛ زیرا اگر کسی در دنیا صاحب ثروت و دارایی باشد، آیا در آخرت هم به او ثروت و دارایی داده می‌شود؟! آری! غالباً خداوند بهرۀ دوستان و برگزیدگانش را در دنیا کم می‌دهد، و دنیا را بر دشمنان خود می‌گستراند، اما در آخرت بهره‌ای ندارند. و ظاهراً چنین به نظر می‌رسد که صاحب باغ واقعیت امر را می‌دانسته، اما این سخن را از روی غرور و تمسخر می‌گفته است، به دلیل اینکه خداوند فرموده است: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ﴾ و در حالی که بر خویشتن ستمگر بود، وارد باغش شد. پس اثبات اینکه ستمگرانه وارد باغش شده و چنین سخنانی را گفته است، بر سرکشی و عناد او دلالت می‌کند. info
التفاسير:

external-link copy
36 : 18

وَّمَاۤ اَظُنُّ السَّاعَةَ قَآىِٕمَةً ۙ— وَّلَىِٕنْ رُّدِدْتُّ اِلٰی رَبِّیْ لَاَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنْقَلَبًا ۟ۚ

سپس او به فخر فروشی بر دوست خود بسنده نکرد، و براساس جهالت و گمان خود حکم نمود، و وقتی که وارد باغش شد، گفت: ﴿مَآ أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِۦٓ أَبَدٗا﴾ گمان نمی‌کنم که هرگز این باغ‌ها نابود شده و از بین بروند. پس او به این دنیا مطمئن و راضی شد، و رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار کرد، و گفت: ﴿وَمَآ أَظُنُّ ٱلسَّاعَةَ قَآئِمَةٗ وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهَا مُنقَلَبٗا﴾ و گمان نمی‌کنم که قیامت برپا شود؛ و اگر به فرض اینکه قیامتی برپا شده و من به سوی پروردگارم برگردانده شوم، مسلماً سرانجام بهتری خواهم یافت؛ یعنی چیزی بهتر از این دو باغ را به من خواهد داد. و این از دو حال خالی نیست؛ یا اینکه او حقیقت را می‌دانست و این سخنش را در قالب تمسخر می‌گفت، پس این سخن کفری است که بر کفر او می‌افزاید. و یا حقیقتاً چنین گمان می‌کرد، در این صورت او نادان‌ترین فرد به شمار رفته و بی‌عقل ترین مردم است؛ زیرا اگر کسی در دنیا صاحب ثروت و دارایی باشد، آیا در آخرت هم به او ثروت و دارایی داده می‌شود؟! آری! غالباً خداوند بهرۀ دوستان و برگزیدگانش را در دنیا کم می‌دهد، و دنیا را بر دشمنان خود می‌گستراند، اما در آخرت بهره‌ای ندارند. و ظاهراً چنین به نظر می‌رسد که صاحب باغ واقعیت امر را می‌دانسته، اما این سخن را از روی غرور و تمسخر می‌گفته است، به دلیل اینکه خداوند فرموده است: ﴿وَدَخَلَ جَنَّتَهُۥ وَهُوَ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ﴾ و در حالی که بر خویشتن ستمگر بود، وارد باغش شد. پس اثبات اینکه ستمگرانه وارد باغش شده و چنین سخنانی را گفته است، بر سرکشی و عناد او دلالت می‌کند. info
التفاسير:

external-link copy
37 : 18

قَالَ لَهٗ صَاحِبُهٗ وَهُوَ یُحَاوِرُهٗۤ اَكَفَرْتَ بِالَّذِیْ خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوّٰىكَ رَجُلًا ۟ؕ

دوست مؤمنش او را نصیحت کرد و آفرینش نخستین‌اش را به او تذکر داد و گفت: آیا منکر کسی می‌شوی که تو را از خاک و سپس از نطفه‌ای آفریده، و آنگاه تو را مرد کاملی گردانده است؟ پس اوست که تو را پدید آورده و به تو زندگی و عمر بخشیده، ونعمت‌هایش را پی در پی به تو ارزانی داشته و از حالتی به حالتی دیگر درآورده تا اینکه تو را کامل نموده و همۀ اعضا و جوارح حسی و عقلی تو را کامل گردانده، و نعمت‌های دنیا را برایت میسر و فراهم نموده است. تو دنیا را با قدرت و توان خود به دست نیاورده‌ای، بلکه به فضل خداوند از نعمت‌ها برخوردار گشته‌ای. پس چگونه به خداوندی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفریده، سپس تو را مرد کاملی گردانده است، کفر می‌ورزی، و کفران نعمت کرده و گمان می‌بری که تو را پس از مرگ زنده نمی‌کند، و اگر زنده کند، بهتر از باغت به تو می‌دهد! پس سزاوار نیست که چنین بگویی. بنابراین وقتی که دوست مؤمنش دید که او بر کفر وطغیانش اصرار می‌ورزد، او نیز از وضعیت خودش خبر ‌داد، و شکر پروردگارش را به جای آورد، و اعلام کرد که به ‌هنگام قرار گرفتن در مسیر شبهات، نیز همواره بر دین خود باقی می‌ماند، و گفت: ﴿لَّٰكِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا﴾ ولی من می‌گویم: خداوند، پروردگارم است، وکسی را با پروردگارم شریک نمی‌سازم. پس به ربوبیت پروردگار و یگانگی او و التزام به طاعت وعبادتش، و اینکه هیچ یک از مخلوقاتش را شریک خدا نمی‌سازد، اقرار نمود. سپس خبر داد که گرچه از نظر مال و فرزند از دیگران کمتر هستم، اما خداوند نعمت ایمان و اسلام را به من ارزانی نموده و به درستی که این نعمت، نعمت حقیقی است؛ و او را گوشزد کرد که غیر از ایمان واسلام، دیگر دارایی‌ها در معرض نابودی قرار گرفته و باعث عذاب الهی می‌شوند، پس گفت: info
التفاسير:

external-link copy
38 : 18

لٰكِنَّاۡ هُوَ اللّٰهُ رَبِّیْ وَلَاۤ اُشْرِكُ بِرَبِّیْۤ اَحَدًا ۟

دوست مؤمنش او را نصیحت کرد و آفرینش نخستین‌اش را به او تذکر داد و گفت: آیا منکر کسی می‌شوی که تو را از خاک و سپس از نطفه‌ای آفریده، و آنگاه تو را مرد کاملی گردانده است؟ پس اوست که تو را پدید آورده و به تو زندگی و عمر بخشیده، ونعمت‌هایش را پی در پی به تو ارزانی داشته و از حالتی به حالتی دیگر درآورده تا اینکه تو را کامل نموده و همۀ اعضا و جوارح حسی و عقلی تو را کامل گردانده، و نعمت‌های دنیا را برایت میسر و فراهم نموده است. تو دنیا را با قدرت و توان خود به دست نیاورده‌ای، بلکه به فضل خداوند از نعمت‌ها برخوردار گشته‌ای. پس چگونه به خداوندی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفریده، سپس تو را مرد کاملی گردانده است، کفر می‌ورزی، و کفران نعمت کرده و گمان می‌بری که تو را پس از مرگ زنده نمی‌کند، و اگر زنده کند، بهتر از باغت به تو می‌دهد! پس سزاوار نیست که چنین بگویی. بنابراین وقتی که دوست مؤمنش دید که او بر کفر وطغیانش اصرار می‌ورزد، او نیز از وضعیت خودش خبر ‌داد، و شکر پروردگارش را به جای آورد، و اعلام کرد که به ‌هنگام قرار گرفتن در مسیر شبهات، نیز همواره بر دین خود باقی می‌ماند، و گفت: ﴿لَّٰكِنَّا۠ هُوَ ٱللَّهُ رَبِّي وَلَآ أُشۡرِكُ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا﴾ ولی من می‌گویم: خداوند، پروردگارم است، وکسی را با پروردگارم شریک نمی‌سازم. پس به ربوبیت پروردگار و یگانگی او و التزام به طاعت وعبادتش، و اینکه هیچ یک از مخلوقاتش را شریک خدا نمی‌سازد، اقرار نمود. سپس خبر داد که گرچه از نظر مال و فرزند از دیگران کمتر هستم، اما خداوند نعمت ایمان و اسلام را به من ارزانی نموده و به درستی که این نعمت، نعمت حقیقی است؛ و او را گوشزد کرد که غیر از ایمان واسلام، دیگر دارایی‌ها در معرض نابودی قرار گرفته و باعث عذاب الهی می‌شوند، پس گفت: info
التفاسير:

external-link copy
39 : 18

وَلَوْلَاۤ اِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَآءَ اللّٰهُ ۙ— لَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللّٰهِ ۚ— اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَّوَلَدًا ۟ۚ

﴿إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنكَ مَالٗا وَوَلَدٗا﴾ گرچه به وسیلۀ کثرت مال و فرزندت برمن افتخار می‌کنی، و من را از لحاظ مال و فرزند از خودت کمتر می‌بینی؛ اما بدان که آنچه نزد خداوند است بهتر و ماندگارتر است؛ و خیر و برکتی که از ناحیۀ خداوند به آن امیدوارم، از تمام دنیایی که مردمان در آن به رقابت می‌پردازند، برایم بهتر است. info
التفاسير:

external-link copy
40 : 18

فَعَسٰی رَبِّیْۤ اَنْ یُّؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّنْ جَنَّتِكَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَآءِ فَتُصْبِحَ صَعِیْدًا زَلَقًا ۟ۙ

﴿فَعَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يُؤۡتِيَنِ خَيۡرٗا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرۡسِلَ عَلَيۡهَا حُسۡبَانٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ﴾ و امیدوارم که پروردگارم بهتر از باغت به من بدهد، و بر باغ تو که به خاطر آن سرکشی نموده‌ای، عذابی در قالب بارانی سیل آسا و سایر آفات بفرستد، ﴿فَتُصۡبِحَ صَعِيدٗا زَلَقًا﴾ و این باغ به وسیلۀ آن عذاب، به سطحی لغزنده -که درختان آن از بیخ درآمده و میوه‌هایش تلف شده و کشتزارش فرورفته و ازبین رفته است- تبدیل شود. info
التفاسير:

external-link copy
41 : 18

اَوْ یُصْبِحَ مَآؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِیْعَ لَهٗ طَلَبًا ۟

﴿أَوۡ يُصۡبِحَ مَآؤُهَا غَوۡرٗا﴾ یا اینکه آبِ این باغ که شکوفایی و فرآورده‌هایش به وسیلۀ این آب به دست آمده است، به اعماق زمین فرو رود، ﴿فَلَن تَسۡتَطِيعَ لَهُۥ طَلَبٗا﴾ و دیگر هرگز نتوانی به آن دسترسی پیدا کرده، و با کلنگ و دیگر وسیله‌ها آن را بیرون آوری. و علت اینکه مرد مؤمن برای نابودی باغ او دعا کرد، این بود که او به خاطر پروردگارش خشمگین شده بود؛ زیرا باغ، دوستش را مغرور و سرکش نموده، و به آن دل بسته بود. [بنابراین مؤمن برای نابودی آن دعا کرد] تا شاید دوستش برگردد، و به عقل بیاید، و در کارش تجدید نظر کند. info
التفاسير:

external-link copy
42 : 18

وَاُحِیْطَ بِثَمَرِهٖ فَاَصْبَحَ یُقَلِّبُ كَفَّیْهِ عَلٰی مَاۤ اَنْفَقَ فِیْهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلٰی عُرُوْشِهَا وَیَقُوْلُ یٰلَیْتَنِیْ لَمْ اُشْرِكْ بِرَبِّیْۤ اَحَدًا ۟

خداوند دعای مؤمن را پذیرفت، ﴿وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِۦ﴾ و عذاب الهی، محصولات و میوه‌های باغ را فراگرفت و هیچ چیزی از آن باقی نماند، و درختان و میوه‌ها و کشتزارهای باغ تلف شد؛ و صاحب آن، سخت پشیمان و به شدت متأسف گردید. ﴿فَأَصۡبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيۡهِ عَلَىٰ مَآ أَنفَقَ فِيهَا﴾ به‌گونه‌ای که صاحب باغ، بر هزینه‌هایی که صرف آن کرده بود، دست تحسّر به هم می‌مالید؛ چراکه باغ نابود و ویران شد. صاحب باغ نیز از اینکه برای خدا شریک قرار داده بود، و همچنین از شرارت و بدکاری خود، پشیمان شد. بنابراین گفت: ﴿يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُشۡرِكۡ بِرَبِّيٓ أَحَدٗا﴾ ای کاش کسی را شریک پروردگارم نمی‌کردم! info
التفاسير:

external-link copy
43 : 18

وَلَمْ تَكُنْ لَّهٗ فِئَةٌ یَّنْصُرُوْنَهٗ مِنْ دُوْنِ اللّٰهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا ۟ؕ

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ فِئَةٞ يَنصُرُونَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا﴾ وقتی که عذاب خداوند بر باغ او فرود آمد، آنچه که بدان افتخار می‌کرد، برایش کاری نکرد؛ چرا که می‌گفت: ﴿أَنَا۠ أَكۡثَرُ مِنكَ مَالٗا وَأَعَزُّ نَفَرٗا﴾ من ازتو ثروتمندتر و از لحاظ نفرات نیرومندترم. پس مال و نفرات او، در زمانی که به شدت به آنها نیاز داشت، نتوانست چیزی از عذاب الهی را از او دور نماید؛ و خودش نیز نتوانست خویشتن را کمک، و بلا را دفع کند؛ و چگونه می‌تواند عذاب و بلا را از خود دفع نماید؟! و چگونه می‌تواند بر تقدیر و قضای الهی چیره شود؟! تقدیری که اگر تمام اهل آسمان و زمین جمع شوند تا کوچک‌ترین چیزی از آن را دور نمایند، نخواهند توانست. و بعید نیست که خداوند، صاحب باغ را به لطف و عنایت خود دریافته باشد، به‌گونه‌ای که به سوی خدا بازگشته و به عقل آمده و از طغیان و سرکشی‌اش دست کشیده باشد؛ زیرا از اینکه برای خدا شریک قرار داده بود، اظهار ندامت کرد؛ و خداوند چیزی که باعث غرور و سرکشی‌اش شده بود، از دستش گرفت، و او را در دنیا مجازات کرد. و هرگاه خداوند نسبت به بنده‌ای ارادۀ خیر داشته باشد، وی را در دنیا عذاب می‌دهد. و فضل و کرم الهی، در خیالات و عقل‌ها نمی‌گنجد؛ و جز ستمگرِ نادان، کسی آن را انکار نمی‌کند. info
التفاسير:

external-link copy
44 : 18

هُنَالِكَ الْوَلَایَةُ لِلّٰهِ الْحَقِّ ؕ— هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَّخَیْرٌ عُقْبًا ۟۠

﴿هُنَالِكَ ٱلۡوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَيۡرٞ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ عُقۡبٗا﴾ در این وضعیت که خداوند کسانی را عقوبت کرد که دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند؛ و کسانی را که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده و شکر خدا را به جای آورده و دیگران را به ایمان و عمل صالح دعوت کرده‌اند، مورد بزرگداشت قرار داد؛ روشن گردید که یاری و کمک، فقط از آنِ معبود راستین است. پس هرکس مؤمن و پرهیزگار باشد، خداوند سرپرست اوست، و او را با انواع خوبی‌ها مورد تکریم قرار داده، و بدی‌ها و بلاها را از او دور می‌نماید. و هرکس به او ایمان نیاورد و وی را دوست نداشته باشد، دین و دنیایش را از دست داده است. پس پاداش خداوند، در دنیا و آخرت بهترین پاداش است. و این داستان بزرگ، درس عبرتی است برای کسی که خداوند نعمت‌های دنیوی به او داده؛ اما این نعمت‌ها، وی را از خداوند و از روز قیامت غافل و مغرور کرده، و از فرمان خدا سرپیچی می‌نماید. او باید بداند که سرانجام، این نعمت‌ها از بین می‌روند و نابود می‌شوند؛ و او گر چه مدت اندکی از آن‌ها بهره مند شود، اما مدتی طولانی از آن محروم خواهد بود. این داستان به ما می‌آموزد که هرگاه چیزی از مال یا فرزند مورد پسند واقع شد، و باعث اعجاب آدمی گردید؛ باید آن را از خداوند بداند، و این نعمت‌ها را به کسی نسبت دهد که به وی ارزانی نموده است. و باید بگوید: «ما شاء الله لا قوۀ إلا بالله» این چیزی است که خدا خواسته است، هیچ قدرت و قوتی جز از ناحیۀ خدا نیست. تا این‌گونه شکر نعمت خدای را به جای آورده باشد، و همواره نعمت‌هایش تداوم یابد؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَكَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِ﴾ چرا وقتی که وارد باغ ‌شدی، نگفتی: «ما شاء الله، هیچ قوت و قدرتی جز از ناحیۀ خدا نیست.» نیز این داستان ما را راهنمایی می‌کند که اگر کسی فاقد لذت و شهوت‌های دنیا بود، باید با به یاد آوردن خوبی‌هایی که نزد خداوند است، خویشتن را دلداری بدهد؛ زیرا فرموده است: ﴿إِن تَرَنِ أَنَا۠ أَقَلَّ مِنكَ مَالٗا وَوَلَدٗا فَعَسَىٰ رَبِّيٓ أَن يُؤۡتِيَنِ خَيۡرٗا مِّن جَنَّتِكَ﴾ هرچند که از نظر مال و فرزند از شما کمترم، اما امیدوارم که پروردگارم، بهتر از باغت را به من بدهد. و این داستان به ما می‌آموزد که مال و فرزند چنانچه انسان را در مسیر طاعت و عبادت خدا کمک نکنند، هیچ خیر و فایده‌ای ندارند، همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُكُم بِٱلَّتِي تُقَرِّبُكُمۡ عِندَنَا زُلۡفَىٰٓ إِلَّا مَنۡ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾ و اموال و فرزندانتان شما را به ما نزدیک نمی‌کند مگر کسی که ایمان آورده باشد و کار شایسته بکند. در این واقعه به این مطلب نیز اشاره شده است که دعاکردن برای از بین رفتن مالِ کسی که سبب سرکشی و کفر و بدبختی‌اش شده، درست است، به ویژه اگر او به سبب آن مال، خودش را از مؤمنان بهتر و برتر بداند و بر آنها فخر فروشی نماید. مطلب دیگر اینکه دوستی و یاوری خداوند، و عدم کمک و یاوری او، در آن روز مشخص می‌شود که روز سزا و جزا است، و نیکوکاران پاداش خود را می‌یابند. پس فرمود: ﴿هُنَالِكَ ٱلۡوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلۡحَقِّۚ هُوَ خَيۡرٞ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ عُقۡبٗا ﴾ در آن مقام و در آن حال معلوم شد که یاری و کمک، از آنِ معبود راستین است؛ او بهترین پاداش و بهترین سرانجام را فراهم می‌سازد. info
التفاسير:

external-link copy
45 : 18

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَّثَلَ الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا كَمَآءٍ اَنْزَلْنٰهُ مِنَ السَّمَآءِ فَاخْتَلَطَ بِهٖ نَبَاتُ الْاَرْضِ فَاَصْبَحَ هَشِیْمًا تَذْرُوْهُ الرِّیٰحُ ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ عَلٰی كُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا ۟

خداوند متعال، پیامبرش و کسانی را که وارث او قرار می‌گیرند، مورد خطاب قرار داده ومی‌فرماید: مثال زندگی دنیا را برای مردم بیان کن تا به‌طور شایسته به آن فکر کنند و در آن بیندیشند و ظاهر و باطن آن را بشناسند، و آنگاه دنیا و جهان آخرت را باهم مقایسه کنند، و هرکدام را که شایسته‌تر می‌بینند، ترجیح دهند. به آنان بگو که مثال زندگی این دنیا، مانند بارانی است که بر زمینی فرود می‌آید، و گیاهان به وسیله آن رشد کرده و در می‌آمیزند، و از هر نوع گیاهی جفتی می‌روید، ودر این حال که شکوفایی و زیبایی زمین بینندگان را شاد می‌کند و به سرور آنان می‌افزاید و چشم‌های افراد غافل را خیره می‌نماید، ناگهان خشک و پرپر ‌شده، و بادها آن را پراکنده می‌سازد، و تمامی آن گیاهان سرسبز و گل‌های شکوفا و منظرۀ زیبا از بین رفته و زمین به خاک خالی تبدیل می‌شود، به‌گونه‌ای که دیگر توجه کسی را جلب نمی‌کند و کسی به آن نمی‌نگرد. مثال دنیا نیز این چنین است؛ زیرا کسی که به آفت آن گرفتار ‌شود؛ از جوانی خود، دچار خودپسندی شده، و در جمع‌آوری ثروت و سامان از هم سن و سال‌هایش پیشی گرفته، و پول فراوانی را به دست آورده، و شادمان و خندان از شهد شیرین دنیا چشیده، و در همۀ اوقات در شهوت‌ها غوطه‌ور شده، و گمان می‌برد که همواره در این ناز و نعمت خواهد بود. اما ناگهان مرگ به سراغش می‌آید، و یا اینکه تمام دارایی و ثروتش تلف شده و از بین می‌رود. پس شادی‌اش را از دست می‌دهد، و لذت و سرورش از بین می‌رود، و قلبش مالامال از درد و هراس و وحشت می‌گردد، و از جوانی و نیرومندی و مال و ثروتش جدا می‌شود، و تک و تنها با اعمال شایسته یا ناشایسته‌اش باقی می‌ماند. اینجاست که ستمگر، انگشت حسرت به دندان می‌گیرد. و هنگامی که حقیقت آنچه را که در آن هست، دریافت، آرزو می‌کند که به دنیا بازگردد، اما نه برای اینکه شهوت‌ها و لذت‌هایش را تکمیل کند، بلکه تا کاستی‌هایش را با توبه و اعمال صالح جبران نماید. بنابراین فرد عاقل این حالت را بر خود عرضه کرده و می‌گوید: «چنان فرض کن که تو مرده‌ای، و حتماً روزی خواهی مرد، پس کدام یک از این دو حالت را برمی‌گزینی، فریب خوردن به زیبایی‌های دنیا و همچون حیوانات از آن بهره‌مند شدن، یا تلاش کردن برای دنیایی که لذت‌ها و سایه‌اش دلپذیر و گوارا و دایمی است، و هرآنچه که دل بخواهد و چشم از دیدن آن لذت ببرد، در آن وجود دارد؟» با این محاسبه و مقایسه، می‌توان خسران و خذلان، سود و زیان، و میزان موفقیت افراد را تعیین کرد. info
التفاسير: