Traducción de los significados del Sagrado Corán - Traducción persa - Tafsir (exégesis) de As-Saadi

Número de página:close

external-link copy
38 : 2

قُلْنَا اهْبِطُوْا مِنْهَا جَمِیْعًا ۚ— فَاِمَّا یَاْتِیَنَّكُمْ مِّنِّیْ هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُوْنَ ۟

«اهباط» را تکرار نمود تا مطلب بعدی بر آن مترتب گردد: ﴿فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى﴾ یعنی ای انسان وجن! زمانی که از جانب من به سوی شما رهنمودی آمد؛ یعنی پیامبر همراه با کتاب آمد و شما را به سوی من و خشنودی من دعوت نمود، ﴿فَمَن تَبِعَ هُدَايَ﴾ پس هرکس از شما که از رهنمود من پیروی کند؛ به این صورت که به پیامبران و کتاب‌هایم ایمان بیاورد؛ و تمام اخبار پیامبران و کتاب‌هایشان را تصدیق نماید؛ و دستور خدا را بپذیرد؛ و از آنچه نهی کرده است، بپرهیزد، ﴿فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ پس نه بر آنها ترسی هست و نه اندوهگین می‌شوند. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: ﴿فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ﴾ [طه: 123] «و هرکس از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌شود و نه بدبخت می‌گردد». پس چهار چیز بر پیروی از هدایت خداوند مترتب می‌گردد: ترس و اندوه از آدمی رخت بر می‌بندد. فرق ترس با اندوه این است که اگر امر ناپسندی در گذشته انجام شده باشد غم و اندوه بر جای می‌گذارد؛ و اگر آدمی در انتظار امر ناگواری باشد در او ترس ایجاد می‌شود؛ خداوند ترس و اندوه را از کسی که از هدایت او پیروی نماید، نفی کرده است، و هر گاه این دو امر منتفی باشند ضد آن دو ثابت می‌گردد و آن امنیت و آسایش کامل است. همچنین خداوند گمراهی و بدبختی را از کسی که از هدایت او پیروی نماید، نفی کرده است؛ و هرگاه این دو امر منتفی باشند ضد آن د‌و ثابت می‌گردد و آن هدایت و سعادت است. بنابراین هرکس از هدایت الهی پیروی نماید امنیت و هدایت و سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت را به‌دست می‌آورد و هرامر ناگواری از قبیل ترس و اندوه و گمراهی و بدبختی از او دور می‌شود؛ پس به اهداف دلخواه خود می‌رسد و ناگواری‌ها از او دور می‌شود. info
التفاسير:

external-link copy
39 : 2

وَالَّذِیْنَ كَفَرُوْا وَكَذَّبُوْا بِاٰیٰتِنَاۤ اُولٰٓىِٕكَ اَصْحٰبُ النَّارِ ۚ— هُمْ فِیْهَا خٰلِدُوْنَ ۟۠

اما کسی که از هدایت خدا پیروی نکند و به آن کفر ورزد و آیات او را تکذیب نماید، ﴿أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِ﴾ اینها یاران و همدمان جهنم هستند و همواره در آن و با آن خواهند بود، همان‌گونه که دوست همواره همراه دوستش است، و همان طور که طلبکار به دنبال بدهکار می‌باشد. ﴿هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ﴾ آنان برای همیشه در آن خواهند بود، از آن بیرون نمی‌روند و عذاب آنها کم و کاستی نمی‌یابد و هیچ کس به کمک آنها نمی‌شتابد. در این آیات و آیات مشابه، مخلوقات از قبیل انسان و جن به دو گروه تقسیم شده‌اند؛ اهل سعادت و اهل شقاوت؛ و در این آیات صفات هر دو گروه و اعمالی که موجب سعادت یا شقاوت می‌شود، بیان شده است. نیز بیان شده است که جن در استحقاقِ برخورداری از پاداش یا عذاب مانند انسان هستند، همان‌طور که در امر و نهی نیز مانند او می‌باشند. info
التفاسير:

external-link copy
40 : 2

یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ اذْكُرُوْا نِعْمَتِیَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَاَوْفُوْا بِعَهْدِیْۤ اُوْفِ بِعَهْدِكُمْ ۚ— وَاِیَّایَ فَارْهَبُوْنِ ۟

سپس خداوند متعال نعمات و برکاتی را که به بنی‌اسرائیل ارزانی داشته است، به آنها یادآور می‌شود و می‌فرماید: ﴿يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ﴾ منظور از اسرائیل، یعقوب علیه السلام است. در اینجا گروه‌هایی از بنی اسرائیل که در مدینه و اطراف آن سکونت داشتند، مورد خطاب خداوند می‌باشند؛ و کسانی که پس از آنها می‌آیند نیز شامل این خطاب می‌شوند. بنابراین خداوند به همۀ آنها یک دستور کلی و فراگیر داده و می‌فرماید: ﴿ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتِيَ ٱلَّتِيٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ ﴾ به یاد آورید نعمت مرا که بر شما ارزانی داشتم. نعمتی که ذکر شده است شامل دیگر نعمت‌هایی نیز می‌شود که بعضی از آنها در این سوره ذکر می‌گردند. و منظور از به یاد آوردن این است که قلباً آن را به خاطر بیاورند و به آن اعتراف نمایند و با زبان آن را سپاسگزار باشند و آن‌چنان‌که پروردگار دوست دارد و می‌پسندد آن را به‌کار گیرند. ﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِيٓ﴾ و به پیمان خداوند که از شما عهد گرفته بود مبنی بر اینکه به او و پیامبرانش ایمان بیاورید و شریعت و قانون وی را اجرا نمایید، وفا کنید. ﴿أُوفِ بِعَهۡدِكُمۡ﴾ خداوند می‌فرماید من [نیز] به عهد خویش وفا خواهم کرد؛ و به شما پاداش خواهم داد. پیمانی را که خداوند از بنی‌اسرائیل گرفته بود در این آیه بیان شده است: ﴿وَلَقَدۡ أَخَذَ ٱللَّهُ مِيثَٰقَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَبَعَثۡنَا مِنۡهُمُ ٱثۡنَيۡ عَشَرَ نَقِيبٗاۖ وَقَالَ ٱللَّهُ إِنِّي مَعَكُمۡۖ لَئِنۡ أَقَمۡتُمُ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَيۡتُمُ ٱلزَّكَوٰةَ وَءَامَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرۡتُمُوهُمۡ وَأَقۡرَضۡتُمُ ٱللَّهَ قَرۡضًاحَسَنٗا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّكُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُۚ فَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ مِنكُمۡ فَقَدۡ ضَلَّ سَوَآءَ ٱلسَّبِيلِ﴾ [المائده: 12] و بی‌گمان، خد‌اوند از بنی‌اسرائیل پیمان گرفت. و دوازده سردار برای آنان تعیین کردیم. و خداوند فرمود: «همانا من با شما هستم، اگر نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به پیامبران من ایمان بیاورید و آنان را یاری کنید و به خد‌اوند قرض نیکو دهید، از گناهان‌تان درمی‌گذرم و شما را وارد باغ‌هایی [در بهشت] می‌کنم که رودها از زیر آن روان است. پس هرکس از شما بعد از این کفر بورزد، به راستی که راه راست را گم کرده است.» سپس خداوند آنها را امر کرد که اسباب وفای به عهد را فراهم کنند و آن، ترس از خداوند یگانه است؛ زیرا ترس الهی باعث می‌شود که آدمی دستورات پروردگار را اطاعت کند و از نواهی او بپرهیزد. info
التفاسير:

external-link copy
41 : 2

وَاٰمِنُوْا بِمَاۤ اَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُوْنُوْۤا اَوَّلَ كَافِرٍ بِهٖ ۪— وَلَا تَشْتَرُوْا بِاٰیٰتِیْ ثَمَنًا قَلِیْلًا ؗ— وَّاِیَّایَ فَاتَّقُوْنِ ۟

سپس آنها را به چیزی امر نمود که ایمان‌شان جز با آن کامل نمی‌گردد، بنابراین فرمود: ﴿وَءَامِنُواْ بِمَآ أَنزَلۡتُ﴾ و به آنچه فرو فرستاده‌ام، ایمان بیاورید؛ و آن قرآنی است که خداوند بر بنده و پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم نازل کرده است. پس خداوند به آنها فرمان داد تا به قرآن ایمان بیاورند و از آن پیروی کنند. و ایمان آوردن به قرآن، مستلزم ایمان آوردن به کسی است که قرآن بر او نازل شده است. سپس به ذکر مطلبی ‌پرداخت که آنها را به سوی ایمان فرا می‌خواند: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ﴾ یعنی [این قرآن] موافق است با آنچه نزد شما است؛ و با کتاب شما مخالف و متضاد نیست، پس وقتی با کتاب‌های شما موافق است و با آن مخالف نیست، مانعی بر سر راه ایمان آوردن‌تان وجود ندارد؛ زیرا این پیامبر همان چیزی را آورده است که دیگر پیامبران آورده‌اند، پس شما باید به طریق اولی به او ایمان بیاورید و او را تأیید و تصدیق کنید؛ زیرا شما اهل کتاب و علم و دانش هستید. و نیز گفتۀ خداوند ‌﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا مَعَكُمۡ﴾ اشاره به این است که اگر شما به آن ایمان نیاورید، به ضرر خودتان خواهد بود؛ زیرا ایمان نیاوردن‌تان به معنی تکذیب کتابی است که نزد شما است، چون آنچه محمد صلی الله علیه وسلم آورده است همان چیزی است که موسی و عیسی و دیگر پیامبران آورده‌اند، پس هرگاه شما قرآن را تکذیب کنید، انگار کتابی را تکذیب کرده‌اید که نزد شما می‌باشد.و نیز در کتاب‌هایی که در دست شما است صفت این پیامبر که قرآن را آورده، بیان شده است و به آمدن او در کتاب‌های شما مژده داده شده است. پس اگر به او ایمان نیاورید، قسمتی از آنچه را که به سوی شما فرو فرستاده شده است، تکذیب کرده‌اید؛ و هرکس قسمتی از آنچه را که بر آنها نازل شده است، تکذیب کند، همۀ آن را تکذیب کرده است. هم‌چنان‌که اگر کسی به پیامبری کفر ورزد، به همۀ پیامبران کفر ورزیده است. پس چون آنها را به ایمان آوردن به قرآن امر کرد، آنان را از ضد آن، یعنی کفر ورزیدن به آن نهی نمود و فرمود: ﴿وَلَا تَكُونُوٓاْ أَوَّلَ كَافِرِۢ بِهِۦ﴾ و اولین کافر به پیامبر و قرآن نباشید. و ﴿أَوَّلَ كَافِرِۢ بِه﴾ از «لا تکفروا به» رساتر و بلیغ‌تر است؛ زیرا وقتی نخستین کافرِ به آن باشند، به سوی کفر شتافته‌اند؛ و این شایستۀ آنها نیست و از آنان انتظار نمی‌رود که چنین کاری را مرتکب شوند؛ زیرا گناه کسانی که پس از آنها نیز می‌آیند و از آنان پیروی می‌کنند، به گردن‌شان خواهد بود. سپس به بیان مانعی می‌پردازد که آنها را از ایمان آوردن باز می‌دارد؛ و آن انتخاب کالا و متاع فرومایۀ دنیا و ترجیح دادن آن بر سعادت جاودان و همیشگی است. بنابراین می‌فرماید: ﴿وَلَا تَشۡتَرُواْ بِ‍َٔايَٰتِي ثَمَنٗا قَلِيلٗا﴾ و آیات مرا به بهای اندکی نفروشید. بهایی که آنها در عوض آیات الهی به دست می‌آوردند، پُست و مقام و برخورداری از امکانات رفاهی بود. آنها گمان می‌بردند که اگر به خدا و پیامبرش ایمان بیاورند، آن‌را از دست خواهند داد. بنابراین آیات الهی را به آن فروخته و آن را بر ایمان ترجیح ‌دادند. ﴿وَإِيَّٰيَ﴾ و فقط از من، نه از کسی دیگر، ﴿فَٱتَّقُونِ﴾ بترسید؛ زیرا وقتی فقط از خدا بترسید، ترس خداوند باعث می‌شود ایمان را بر بها و متاع اندک دنیا ترجیح بدهید؛ و چنانچه کالا و بهای اندک را انتخاب کنید، تقوا و ترس الهی از دل‌هایتان رخت بر می‌بندد. info
التفاسير:

external-link copy
42 : 2

وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُوْنَ ۟

سپس می‌فرماید: ﴿وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَكۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾ خداوند آنها را از دو چیز نهی کرده است؛ اول: در آمیختن حق با باطل؛ دوم: کتمان و پنهان کردن حق؛ زیرا آنچه از اهل کتاب و دانش انتظار می‌رود این است که حق را مشخص و جدا نمایند و آن را اظهار و آشکار کنند، تا جویندگان حق به آن راه یافته و هدایت شوند و گمراهان به سوی آن بازگردند و حجت بر مخالفان اقامه شود؛ زیرا خداوند آیات خود را توضیح داده و دلایل خویش را واضح گردانده است، تا حق از باطل مشخص شود و راه مهتدین از راه مجرمین روشن و جدا گردد. پس هرکس از اهل علم به این موضوع عمل کند، جانشین پیامبران و هدایت کنندۀ امت‌ها خواهد بود؛ و هرکس حق را با باطل درآمیزد و با وجود شناخت باطل، آن را از حق جدا نکند و حقی را که به آشکار کردنش فرمان یافته، دانسته و آگاهانه انکار نماید، از دعوتگران به جهنم است؛ زیرا مردم در امر دین خود جز از علمای خود پیروی نمی‌کنند. پس برای خود یکی از این دو راه و حالت را بر گزینید. info
التفاسير:

external-link copy
43 : 2

وَاَقِیْمُوا الصَّلٰوةَ وَاٰتُوا الزَّكٰوةَ وَارْكَعُوْا مَعَ الرّٰكِعِیْنَ ۟

سپس فرمود: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ و به صورت ظاهری و باطنی نماز را بر پا دارید، ﴿وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکات اموال خود را به مستحقین بپردازید، ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ﴾ و همراه نمازگزاران نماز بخوانید، که اگر به پیامبران و آیات خداوند ایمان بیاورید واین کارها را نیز انجام دهید، به درستی که اعمال ظاهری و باطنی را با هم انجام داده‌اید و برای معبود خویش اخلاص داشته و به بندگانش نیکی نموده‌اید و عبادت‌های قلبی و بدنی و مالی را همزمان انجام داده‌اید. ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ﴾ و همراه با نمازگزاران، نماز بخوانید. در این آیه به خواندن نماز جماعت و واجب بودن جماعت امر شده است، نیز این آیه بیانگر آن است که رکوع، رکنی از ارکان نماز است؛ زیرا نماز را به رکوع تعبیر کرده است و تعبیر از عبادت به نام قسمتی از آن بر این دلالت می‌نماید که آن قسمت در عبادت فرض است. info
التفاسير:

external-link copy
44 : 2

اَتَاْمُرُوْنَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُوْنَ الْكِتٰبَ ؕ— اَفَلَا تَعْقِلُوْنَ ۟

﴿أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِر﴾ آیا مردم را به نیکوکاری؛ یعنی به کارهای خوب و ایمان فرمان می‌دهید، ﴿وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ﴾ و خودتان را فراموش می‌کنید؟! یعنی خودتان این کارها را انجام نمی‌دهید، ﴿وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ﴾ در حالی که شما کتاب را می‌خوانید، آیا نمی‌اندیشید؟! تفکر و اندیشه، عقل نامیده شده است؛ چرا که به وسیلۀ عقل نیکی‌ها و فواید آن ادراک می‌گردد و آنچه به آدمی زیان می‌رساند، تشخیص داده می‌شود؛ زیرا عقل، صاحب خود را تحریک و تشویق می‌کند تا اینکه قبل از دیگران کاری را انجام دهد که آنان را به انجام دادن آن امر می‌کند، و قبل از دیگران کاری را ترک کند که آنان را از انجام آن باز می‌دارد. پس هرکس، دیگری را به کار خوب فرمان دهد و خود آن کار را انجام ندهد، یا کسی را از کار زشت باز دارد و خود آن کار را ترک نکند، این عمل مبیّن بی‌عقلی و نادانی وی می‌باشد، به خصوص وقتی که به این امر آگاه باشد، پس حجت بر او تمام می‌شود. این آیه گرچه در خصوص بنی‌اسرائیل نازل شده است اما هر کس را شامل می‌شود که دارای چنین ویژگی‌ای باشد؛ زیرا خداوند متعال فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ﴾ [الصف: 2-3] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چرا چیزی می‌گویید که خود انجام نمی‌دهید؟ نزد خداوند گناه بسیار بزرگی است که شما چیزی بگویید و آن را انجام ندهید». اما در این آیه به این مطلب اشاره نشده است چنانچه انسان کاری را انجام ندهد که دیگران را به انجام دادن آن امر می‌نماید، باید امر به معروف و نهی از منکر را ترک کند؛ زیرا آیه بر توبیخ کسانی دلالت می‌کند که چنین رویه‌ای را در پیش می‌گیرند، وگرنه مشخص است که انسان دو وظیفه دارد؛ یکی اینکه دیگران را به کار خوب امر کند و آنها را از زشتی باز دارد، دوم اینکه خودش نیز کار خوب انجام دهد و از کار بد پرهیز نماید. پس انجام ندادن یکی از این دو وظیفه، مجوّزی برای ترک بخش دیگر وظیفه نمی‌شود، بلکه کمال واقعی این است که انسان هر دو وظیفه را انجام دهد؛ و نقص واقعی نیز این است که انسان هر دو را ترک کند. و اما اگر کسی یکی از این دو مهم را انجام دهد و دیگری را ترک کند، در رتبۀ اول قرار نمی‌گیرد، اما رتبۀ او از فردی که هر دو وظیفه را ترک گفته، بالاتر است. و سرشت انسان چنان بنا نهاده شده، از کسی که گفتار و کردارش مخالف یکدیگر است، پیروی نکند. پس آدمی بیشتر از کردار پیروی می‌کند نه از گفتار. info
التفاسير:

external-link copy
45 : 2

وَاسْتَعِیْنُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلٰوةِ ؕ— وَاِنَّهَا لَكَبِیْرَةٌ اِلَّا عَلَی الْخٰشِعِیْنَ ۟ۙ

خداوند به آنها دستور داده است که در همۀ کارهایشان از تمامی انواع شکیبایی و صبر یاری بجویند؛ و آن صبر بر انجام دادن طاعت و عبادت خداست به‌گونه‌ای که آن را ادا نمایند؛ و اینکه در برابر [سختیِ] پرهیز از گناه و معصیت خدا، صبر نمایند و آن را ترک کنند؛ و در برابر امور دردناکی که خداوند برای انسان مقدر نموده است، صبر نمایند و ابراز نارضایتی نکنند. پس صبر و خویشتن‌داری بر اموری که خداوند به صبر نمودن در آنها فرمان داده است، یاری و کمکی بزرگ برای تمام امور انسان است. و هرکس از خداوند توفیق صبر کردن بخواهد، خداوند صبوری و شکیبایی را بر او سهل و آسان می‌گرداند. و همچنین در هر کاری باید از نماز که ترازوی ایمان است و انسان را از زشتی و منکر باز می‌دارد، کمک گرفته ‌شود.﴿وَإِنَّهَا﴾ و همانا نماز، ﴿كَبِيرَةٌ﴾ قطعاً دشوار است، ﴿إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ﴾ مگر بر فروتنان، که نماز خواندن برای آنها آسان است؛ زیرا فروتنی و ترس از خداوند و امید به نعمت‌هایی که نزد اوست، باعث می‌شود بنده نماز را انجام دهد و خاطرش اطمینان یابد، چون او به پاداش خداوند چشم دوخته و از عذاب وی بیم دارد. به خلاف کسی که چنین نیست؛ زیرا انگیزه‌ای ندارد که او را به نماز فرا بخواند؛ و هرگاه نماز بخواند، سنگین‌ترین چیز بر او خواهد بود. خشوع؛ یعنی خضوع، آرامش، فروتنی و آرام گرفتن دل با یاد خدا. خشوع؛ یعنی تضرع و زاری به پیشگاه خداوند، و ابراز نیازمندی در بارگاه اقدسش، و ایمان داشتن به او و لقای او. info
التفاسير:

external-link copy
46 : 2

الَّذِیْنَ یَظُنُّوْنَ اَنَّهُمْ مُّلٰقُوْا رَبِّهِمْ وَاَنَّهُمْ اِلَیْهِ رٰجِعُوْنَ ۟۠

بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يَظُنُّونَ﴾ آنان که یقین دارند، ﴿أَنَّهُم مُّلَٰقُواْ رَبِّهِمۡ﴾ به لقای پروردگارشان خواهند رفت و خداوند آنها را طبق اعمال‌شان پاداش خواهد داد، ﴿وَأَنَّهُمۡ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾ و اینکه به سوی او باز می‌گردند. پس چنین ایده و تفکری عبادت را برای آنان آسان نموده و باعث شده تا در برابر ناگواری‌ها استقامت ورزند؛ و همین تفکر و اندیشه است که مشکلات و سختی‌ها را از آنها دور کرده و آنها را از انجام دادن کارهای ناشایست بازداشته است. پس نعمت جاودان موجود در خانه‌ها و منازل رفیع بهشتی برای آنان است، و هرکس که به لقای پروردگارش ایمان نداشته باشد، نماز و دیگر عبادات را دشوارترین امر خواهد یافت. info
التفاسير:

external-link copy
47 : 2

یٰبَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ اذْكُرُوْا نِعْمَتِیَ الَّتِیْۤ اَنْعَمْتُ عَلَیْكُمْ وَاَنِّیْ فَضَّلْتُكُمْ عَلَی الْعٰلَمِیْنَ ۟

سپس بار دیگر بنی‌اسرائیل را به نعمت‌های خود یادآور می‌شود تا پند بپذیرند و از کارهای بد بازآیند و بر ایمان آوردن و انجام کارهای خیر، تشویق شوند. info
التفاسير:

external-link copy
48 : 2

وَاتَّقُوْا یَوْمًا لَّا تَجْزِیْ نَفْسٌ عَنْ نَّفْسٍ شَیْـًٔا وَّلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَّلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَّلَا هُمْ یُنْصَرُوْنَ ۟

و آنها را از روز قیامت ترسانده است که ﴿لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ﴾ در روز قیامت از هیچ کسی برای دیگری کاری ساخته نیست گرچه آن شخص، انسانی بزرگوار، مثلا از جمله پیامبران و صالحان باشد. ﴿عَن نَّفۡسٖ﴾ برای هیچ کس، گرچه از خویشاوندان نزدیک باشد. ﴿شَيۡ‍ٔٗا﴾ هیچ چیزی ساخته نیست، بلکه فقط عملی که انسان از پیش فرستاده است به او فایده می‌رساند. ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ﴾ وهیچ شفاعت و سفارشی بدون اذن و اجازۀ خدا از او پذیرفته نمی‌شود. و خداوند هیچ عملی‌را نمی‌پسندد، مگر اینکه هدف از آن جلب رضای پروردگار بوده و طبق روش و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم انجام شده باشد. ﴿وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾ و هیچ بدل و جایگزینی از وی گرفته نمی‌شود: ﴿وَلَوۡ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لَٱفۡتَدَوۡاْ بِهِۦ مِن سُوٓءِ ٱلۡعَذَابِ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾ [الزمر: 47] «و اگر کسانی که ستم کرده‌اند همۀ آنچه که در زمین است و مانند آن را با آن داشته باشند، آن را برای نجات از عذاب سخت خدا خواهند داد»، اما از آنها پذیرفته نمی‌شود. ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ﴾ و آنها یاری نمی‌شوند؛ یعنی هیچ امر ناگواری از آنها دور نمی‌شود. پس هرگونه کمک و یاری رسانی را از طرف خلق نفی کرده است. منظور از ﴿لَّا تَجۡزِي نَفۡسٌ عَن نَّفۡسٖ شَيۡ‍ٔٗا﴾ به‌دست آوردن منافع است، و مراد از ﴿وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ﴾ دفع ضرر می‌باشد. پس هیچ کس به غیر از خدا نمی‌تواند به طور مستقل ضرر و یا نفعی را برساند ﴿وَلَا يُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَةٞ وَلَا يُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلٞ﴾ و نه از او شفاعتی پذیرفته می‌شود، و نه به جای وی بدلی گرفته می‌شود. این نفی، شامل نفعی است که آدمی در برابر انجام کاری آن را از کسی طلب می‌کند که مالک آن نفع است، و یا به طریق شفاعت و بدون اینکه کار نیکی انجام داده باشد آن را طلب می‌کند. پس این بر بنده واجب می‌گرداند که قلب خود را از وابستگی به غیر خدا پاک نماید؛ زیرا هیچ احدی نمی‌تواند در پیشگاه احدیت نفعی به وی برساند و یا ضرری را از او دفع کند، بلکه آدمی باید به خدایی دل ببندد که هر خیر و منفعتی را برای او جلب می‌کند و هر شر و ضرری را از وی دور می‌گرداند. پس باید فقط چنین خدایی را پرستش کند که هیچ شریکی ندارد، و بر انجام عبادت و پرستش از وی یاری بطلبد. info
التفاسير: