پس هنگامی که [تاریکی] شب او را در بر گرفت، ستارهای دید [و] گفت: «این پروردگارِ من است» و چون غروب کرد [و ناپدید شد] گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم».
پس هنگامی که خورشید را درخشنده دید گفت: «این پروردگارِ من است. این بزرگتر است»؛ اما وقتی که غروب کرد گفت: «ای قوم، من از آنچه [برای الله] شریک قرار میدهید بیزارم.
و قوم او با وی به مجادله پرداختند [و او را از خشم معبودها ترساندند. ابراهیم] گفت: «آیا دربارۀ الله با من مجادله میکنید در حالی که او مرا [به راهِ راست] هدایت کرده است و از چیزهایی که با او شریک میپندارید هیچ نمیترسم، مگر آنکه پروردگارم چیزی [از سود و زیان برایم] خواسته باشد. علمِ پروردگارم همه چیز را فرا گرفته است. آیا پند نمیگیرید؟
و چگونه از چیزهایی که شریک [الله] میپندارید بترسم با آنكه شما خود نمىهراسید از اینكه چیزى را شریک الله ساختهاید كه او تعالی [هیچ] دلیلى دربارۀ [حقانیتِ] آن بر شما نازل نكرده است؟ پس اگر مىدانید، [بگویید] كدام یک از این دو گروه [موحد و مشرک] به امنیت [و دوری از عذاب] سزاوارتر است؟