قرآن کریم کے معانی کا ترجمہ - فارسی ترجمہ - تفسیر سعدی

صفحہ نمبر:close

external-link copy
5 : 18

مَا لَهُمْ بِهٖ مِنْ عِلْمٍ وَّلَا لِاٰبَآىِٕهِمْ ؕ— كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ اَفْوَاهِهِمْ ؕ— اِنْ یَّقُوْلُوْنَ اِلَّا كَذِبًا ۟

و پدرانشان نیز از آن آگاهی نداشتند. و آنها با تقلید از جهالتِ پدرانشان چنین سخنی را بر زبان آورده و از آنها پیروی نمودند، بلکه آنها فقط از گمان و خواسته‌های خود پیروی می‌کنند. ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾ چه سخن درشت و زشتی از دهان‌هایشان بیرون می‌آید، که عذابی سخت برایشان در بر دارد. و چه زشتی بزرگ‌تر از اینکه خداوند را صاحب فرزند قرار ‌دهند! این توصیف، مقتضیِ آن است که خداوند دارای کمبود می‌باشد؛ و در ربوبیت و الوهیت، دارای شریک است! همچنان‌که این توصیف، مقتضی دروغ بستن بر خداست؟!! ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا﴾ پس کیست ستمگرتر از کسی که، به دروغ به خداوند افترا ببندد. بنابراین در اینجا فرمود: ﴿إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبٗا﴾ آنان جز دروغ نمی‌گویند؛ یعنی سخن آنها، دروغ محض است و هیچ راستی در آن نیست. و بنگرید که چگونه خداوند، این سخن را به تدریج باطل نمود؛ پس ابتدا خبر داد که ﴿مَّا لَهُم بِهِۦ مِنۡ عِلۡمٖ وَلَا لِأٓبَآئِهِمۡ﴾ نه ایشان و نه پدرانشان هیچ آگاهی از آن ندارند، و شکی نیست که سخن گفتن بر خداوند بدون علم، پوچ و باطل است. سپس در مرحلۀ دوم خبر داد که این، سخنی زشت است. پس فرمود: ﴿كَبُرَتۡ كَلِمَةٗ تَخۡرُجُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ﴾ سخنی که از زبانشان برمی‌آید، بس گران و زشت است. و در مرحلۀ سوم جایگاه آن را در زشتی بیان کرد، و آن دروغ بودنش است که با راستی متضاد است. info
التفاسير:

external-link copy
6 : 18

فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلٰۤی اٰثَارِهِمْ اِنْ لَّمْ یُؤْمِنُوْا بِهٰذَا الْحَدِیْثِ اَسَفًا ۟

از آنجا که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر هدایت شدن مردم بسیار مصرّ بود، و در این زمینه نهایت کوشش را مبذول می‌داشت؛ از هدایت شدن کسانی که هدایت می‌شدند، شاد وخوشحال می‌شد؛ و به حال تکذیب‌کنندگانِ گمراه، تأسف می‌خورد و ناراحت می‌شد؛ چون او صلی الله علیه وسلم دلسوز آنها، و نسبت به آنان مهربان بود. خداوند او را راهنمایی نمود که با تأسف خوردن به حال کسانی که به این قرآن ایمان نمی‌آورند، خودش‌را مشغول نکند. همان‌طور که در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ﴾ نزدیک است به‌خاطر اینکه ایمان نمی‌آورند، خودت‌را از ناراحتی هلاک سازی. و فرمود: ﴿فَلَا تَذۡهَبۡ نَفۡسُكَ عَلَيۡهِمۡ حَسَرَٰتٍ﴾ با تأسف خوردن برای آنها، خودت را تباه نکن. و در اینجا فرمود: ﴿لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ﴾ نزدیک است که خویشتن را از غم و ناراحتی هلاک سازی. بدان که پاداش تو پیش خداوند ثبت شده است، و اگر خداوند خیری در اینها سراغ می‌داشت، آنها را هدایت می‌کرد. اما خداوند می‌داند که جز آتش جهنم شایستۀ آنان نیست، بنابراین آنها را خوار نموده و هدایت نمی‌کند. پس فایده‌ای ندارد که خودت را به غم و اندوه آنان مشغول نمایی. در این آیه و امثال آن عبرت و درسی است؛ زیرا کسی که به دعوت دادن مردم به سوی خدا مأمور شده است، وظیفه‌اش رساندن پیام الهی با هر وسیلۀ ممکن به گوش مردم، و بستن راه‌های گمراهی است. و باید در این راه نهایت سعی و تلاش خود را بکند، و به خدا توکل نماید. پس اگر مردم هدایت شدند چه بهتر؛ و اگر هدایت نشدند، غم و تأسف نخورد؛ زیرا غم خوردن و متأسف شدن، انسان را ضعیف می‌نماید، و انرژی و توان وی را از بین می‌برد، و برای آدمی فایده‌ای دربر ندارد، بلکه باید به کارش ادامه بدهد، و فراتر از آنکه از توانش بیرون است، بر عهدۀ او نیست. و وقتی خداوند به پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ﴾ تو کسی را که دوست داری، نمی‌توانی هدایت کنی. و موسی علیه السلام می‌گوید: ﴿رَبِّ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ إِلَّا نَفۡسِي وَأَخِي﴾ پروردگارا! من جز خودم و برادرم اختیار کسی را ندارم. پس دیگران به طریق اولی نمی‌توانند کسی را هدایت نمایند، مگر اینکه خدا بخواهد. و خداوند متعال فرموده است: ﴿فَذَكِّرۡ إِنَّمَآ أَنتَ مُذَكِّرٞ﴾﴿لَّسۡتَ عَلَيۡهِم بِمُصَيۡطِرٍ﴾ پند بده، همانا تو پند دهنده هستی. و بر آنان مسلّط و گمارده شده نیستی. info
التفاسير:

external-link copy
7 : 18

اِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْاَرْضِ زِیْنَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ اَیُّهُمْ اَحْسَنُ عَمَلًا ۟

خداوند خبر می‌دهد که همۀ آنچه روی زمین است از قبیل: خوردنی‌های لذیذ و نوشیدنی‌های گوارا و پوشاک‌های خوب و درختان و جویبارها و کشتزارها، میوه‌ها، منظره‌های زیبا و باغ‌های قشنگ و صداهای هیجان‌برانگیز و چهره‌ها و نمادهای زیبا و طلا و نقره و اسب و شتر و امثال آن را خداوند مایۀ زینت و آرایش این جهان قرار داده است، تا به‌وسیلۀ این چیزها مردم را بیازماید. ﴿لِنَبۡلُوَهُمۡ أَيُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا﴾ تا آنان را بیازماییم که کدام یک کارِ مخلصانه‌تر و درست‌تر انجام می‌دهد. info
التفاسير:

external-link copy
8 : 18

وَاِنَّا لَجٰعِلُوْنَ مَا عَلَیْهَا صَعِیْدًا جُرُزًا ۟ؕ

با وجود این، خداوند همۀ چیزهایی را که ذکر شد، نابود می‌کند و از بین می‌برد، و زمین به میدانی مسطح و بی‌گیاه تبدیل می‌شود؛ همۀ لذت‌های آن از بین رفته، و جویبارهای آن خشکیده، و نشانه‌های آن محو شده، و نعمت‌هایش از بین می‌رود. و این حقیقت دنیاست که خداوند آن را برای ما روشن نموده است؛ انگار که با چشم‌های خویش آن را مشاهده می‌کنیم. و ما را از فریب خوردن بدان برحذر داشته، و به روی آوردن به جهانی تشویق نموده که نعمت‌هایش همیشگی است؛ و کسی که در آن قرار می‌گیرد، خوشبخت می‌شود. همۀ این چیزها را خداوند برای ما بیان نموده، چون نسبت به ما مهربان است. پس هرکس که به ظاهر دنیا و زینت آن نگاه کند و به باطن آن نظری نیفکند، فریب آن را می‌خورد، و چنین فردی چون چهارپایان و حیوانات از آن بهره‌مند می‌شود، و به حقِ پروردگارش که بر وی است، توجهی نمی‌کند، و برای شناخت آن اهتمام نمی‌ورزد، بلکه تمام همّ و غم وی این است که از لذت‌ها بهره‌مند شود و آن را به هر صورتی که به دست می‌آید به دست بیاورد. پس هرگاه مرگِ چنین کسی فرا برسد، از اینکه می‌میرد و لذت و شادی‌هایش را ازدست می‌دهد، آشفته و مضطرب می‌گردد؛ اما اضطراب او به خاطر گناهان و زیاده‌روی‌هایی نیست که کرده است، بلکه به‌خاطر پایان زندگی و لذت‌هاست. ولی هرکس که به درون و باطن دنیا بنگرد، و هدف از خلقت آن و آفرینش خود را درک کند، چنین کسی به اندازه‌ای از دنیا استفاده می‌کند که او را برانجام وظیفه‌ای که برای آن آفریده شده است، کمک ‌نماید، و عمر و زندگی خود را غنیمت می‌شمارد، و دنیا را گذرگاهی می‌بیند، نه تفریحگاهی. و دنیا را سفری آکنده از سختی و رنج می‌داند، نه منزلی که اقامتگاه دایمی او باشد. بنابراین تمام تلاش خود را برای شناخت پروردگار و اجرای دستوراتش، و انجام کار نیک مبذول می‌دارد. و چنین کسی بهترین جایگاه را پیش خداوند خواهد داشت، و سزاوار هرگونه پاداش و بزرگداشت و شادی از جانب خداست. پس او به باطن دنیا نگاه می‌کند؛ درحالی که فرد فریب خورده، به ظاهر دنیا می‌نگرد؛ و این فرد برای آخرت خود کار می‌کند، اما فرد باطل‌گرا برای دنیای خود می‌کوشد. پس، این دو گروه تفاوت بزرگی با هم دارند، و با هم فرق می‌کنند!! info
التفاسير:

external-link copy
9 : 18

اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحٰبَ الْكَهْفِ وَالرَّقِیْمِ كَانُوْا مِنْ اٰیٰتِنَا عَجَبًا ۟

این استفهام به معنی نفی و نهی است؛ یعنی گمان مبر که داستان اصحاب کهف و آنچه برایشان اتفاق افتاد، در میان نشانه‌های قدرت خدا، چیزی عجیب وغریب است، و در گسترۀ حکمت الهی همانند و مشابهی ندارد، بلکه خداوند دارای عجایب و غرایبی زیاد از نوع اصحاب کهف است، و حتی از آن نیز بزرگترند. وخداوند همواره نشانه‌هایی در آفاق و انفس به بندگان نشان می‌دهد تا به‌وسیلۀ آن، حق را از باطل و هدایت را از گمراهی باز شناسند. البته منظور این نیست که داستان اصحاب کهف عجیب نیست، بلکه داستان اصحاب کهف از نشانه‌های عجیب الهی به شمار می‌آید. ولی منظور این است که چنین چیزهایی بسیار زیاد است، و تنها از یک مورد آن شگفت زده شدن و تعجب کردن، نوعی کمبود در علم و عقل است. وظیفه مؤمن، این است که به همۀ نشانه‌های الهی که خداوند از بندگان خواسته تا در آن فکر کنند، بیاندیشد، زیرا اندیشیدن در نشانه‌های قدرت الهی کلید و راهگشای ایمان و علم ویقین است. و نسبت دادن این دسته از مسلمانان به کهف «اصحاب کهف»، به خاطر غاری است که در آن بودند. و «رقیم» یعنی لوحه‌ای که نام و داستانشان در آن نوشته شده، و سال‌ها این لوحه ملازمِ آنان بود. info
التفاسير:

external-link copy
10 : 18

اِذْ اَوَی الْفِتْیَةُ اِلَی الْكَهْفِ فَقَالُوْا رَبَّنَاۤ اٰتِنَا مِنْ لَّدُنْكَ رَحْمَةً وَّهَیِّئْ لَنَا مِنْ اَمْرِنَا رَشَدًا ۟

سپس داستان آنها را به طور خلاصه بیان نمود و بعد از آن، داستانشان را به طور مفصل ذکر کرد، و فرمود: ﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡيَةُ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ﴾ آنگاه که جوانان به قصد مصون ماندن از فتنه‌ای که قومشان برایشان تدارک دیده بودند، به غار پناه بردند، ﴿فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ﴾ و گفتند: پروردگارا ! ما را از رحمت خویش بهره‌مند کن؛ یعنی ما را با رحمت خویش پا برجا بنما، و از شرشان محافظت کن. و با رحمت خویش ما را بر انجام خیر و خوبی توفیق بده. ﴿وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا﴾ و در کارمان راه نجاتی را برایمان فراهم فرما. یعنی هر سببی که انسان را به هدایت می‌رساند، برای ما فراهم و میسر ساز، و کار دین و دنیای ما را درست کن. پس آنها کوشش نموده، و به جایی که می‌توان در آن از فتنه پنهان شد، گریختند، و به درگاه خداوند زاری و فروتنی نموده، و از او خواستند تا کارهایشان را برای آنان آسان نماید. پس بر خویشتن و بر مردم تکیه نکردند. بنابراین خداوند دعایشان را پذیرفت، و برایشان کاری کرد که گمانش را نمی‌بردند، پس فرمود: info
التفاسير:

external-link copy
11 : 18

فَضَرَبْنَا عَلٰۤی اٰذَانِهِمْ فِی الْكَهْفِ سِنِیْنَ عَدَدًا ۟ۙ

﴿ فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِي ٱلۡكَهۡفِ سِنِينَ عَدَدٗا﴾ و دعایشان را برآوردیم، و پرده‌های خواب را چندین سال بر گوش‌هایشان فرو افکندیم؛ یعنی آنها را به خواب فرو بردیم، و (309) سال در خواب به‌سر بردند، و این خواب، موجب حفظ شدن دل‌هایشان از ترس و اضطراب و محفوظ ماندنِ آنان از قومشان شد، و تا نشانه‌ای روشن [از قدرت و توانایی خداوند] باشد. info
التفاسير:

external-link copy
12 : 18

ثُمَّ بَعَثْنٰهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الْحِزْبَیْنِ اَحْصٰی لِمَا لَبِثُوْۤا اَمَدًا ۟۠

﴿ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ﴾ پس از آن سال‌ها که در خواب بودند، ایشان را از خوابشان برانگیختیم و بیدارشان کردیم. ﴿لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا﴾ تا بدانیم کدام یک از دو گروه، مدت زمانی را که درنگ کرده‌اند، بهتر به خاطر می‌آورد. همان‌طور که خداوند متعال فرموده است: ﴿وَكَذَٰلِكَ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِيَتَسَآءَلُواْ بَيۡنَهُمۡ﴾ واین‌گونه آنان را برانگیختیم تا از یکدیگر بپرسند. و دانستنِ مدتِ ماندن آنها در غار، آدمی را بر محاسبه و اندازه‌گیری دقیق زمان، و شناخت کمال قدرت الهی و حکمت و رحمت او وامی‌دارد.پس اگر آنها همچنان به خوابشان ادامه می‌دادند و در آن می‌ماندند، چیزی از این معلومات از داستان آنها به دست نمی‌آمد. info
التفاسير:

external-link copy
13 : 18

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ ؕ— اِنَّهُمْ فِتْیَةٌ اٰمَنُوْا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنٰهُمْ هُدًی ۟ۗۖ

از اینجا داستان آنها به طور مشروح آغاز می‌شود و خداوند داستان آنها را به حق و به گونه‌ای راستین و بدون کم و کاست و بدون هیچ تردید وشبهه‌ای برای پیامبرش بازگو می‌کند. ﴿إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ﴾ کلمۀ ﴿فِتۡيَةٌ﴾ جمع قِلّه است و بر این دلالت می‌نماید که آنها کمتر از ده نفر بوده‌اند. آنان جوانانی بودند که به پروردگار یگانه و بی‌شریک خود ایمان آوردند، اما قومشان به خدای یکتا ایمان نداشتند. پس خداوند به سپاس ایمانشان، بر هدایت آنان افزود؛ یعنی به سبب اینکه به ایمان رهنمود شده بودند، خداوند بر هدایت آنها که همان علم مفید و عمل شایسته است، افزود. همان‌طور که خداوند می‌فرماید: ﴿وَيَزِيدُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ٱهۡتَدَوۡاْ هُدٗى﴾ و خداوند همواره بر هدایت کسانی که هدایت شده‌اند، می‌افزاید. info
التفاسير:

external-link copy
14 : 18

وَّرَبَطْنَا عَلٰی قُلُوْبِهِمْ اِذْ قَامُوْا فَقَالُوْا رَبُّنَا رَبُّ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ لَنْ نَّدْعُوَاۡ مِنْ دُوْنِهٖۤ اِلٰهًا لَّقَدْ قُلْنَاۤ اِذًا شَطَطًا ۟

﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ﴾ و بدیشان دل و جرأت دادیم، و آنها را شکیبا و پا برجا نمودیم؛ و درآن حالت پریشان کننده، دل‌هایشان را استوار و مطمئن ساختیم. و این لطف و احسان خداوند در حق آنان بود، که به آنها توفیق ایمان و هدایت و شکیبایی و ثابت قدمی و آرامش را ارزانی نمود. ﴿إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ آنگاه که بپاخاستند و گفتند: پروردگارمان، پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ یعنی کسی که ما را آفریده و روزی داده و به تدبیر امور ما پرداخته و ما را پرورش داده است؛ آفرینندۀ آسمان‌ها و زمین است، و همۀ این پدیده‌های بزرگ را به تنهایی آفریده است. اما بت‌ها که شما آنها را می‌پرستید، هیچ چیزی نمی‌آفرینند، و روزی نمی‌دهند، و مالک هیچ سود و زیانی نیستند، و هیچ مرگ و زندگی و رستاخیزی در دست آنها نیست. پس آنها از توحید ربوبیت بر توحید الوهیت استدلال کردند، و گفتند: ﴿لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗا﴾ هرگز جز او معبودی را نخواهیم پرستید، ﴿لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا﴾ و چنانچه بعد ‌از اینکه دانسته‌ایم جز پروردگار، کسی شایستۀ عبادت نیست، چنین چیزی بگوییم و کسی را جز او معبود بدانیم، در این صورت سخنی گزاف و باطل و بسیار به‌دور از حق گفته، و راهی که خیلی از واقعیت دور است، در پیش گرفته‌ایم. پس آنها هم به توحید ربوبیت و هم به توحید الوهیت اقرار، و خود را بدان پایبند نمودند؛ و نیز بیان کردند که آنچه به آن معتقدند، حق؛ و غیر از آن، باطل است. و این دلیلی است بر اینکه آنها کاملاً پروردگار خود را شناخته بودند، و خداوند نیز بر هدایتشان می‌افزود. info
التفاسير:

external-link copy
15 : 18

هٰۤؤُلَآءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوْا مِنْ دُوْنِهٖۤ اٰلِهَةً ؕ— لَوْلَا یَاْتُوْنَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطٰنٍ بَیِّنٍ ؕ— فَمَنْ اَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرٰی عَلَی اللّٰهِ كَذِبًا ۟ؕ

پس از آنکه اصحاب کهف ایمان و هدایت و پرهیزگاری‌ای را که بر آن بودند، بیان کردند؛ به آنچه که قومشان بر آن بودند نیز اشاره نمودند، و اینکه معبودانی را جز خدا پرستش می‌کردند. پس آنها را نکوهش کرده، و بیان نمودند کارشان از روی یقین و دانش نیست، بلکه آنها در نهایت نادانی و گمراهی به سر می‌برند. پس گفتند: ﴿لَّوۡلَا يَأۡتُونَ عَلَيۡهِم بِسُلۡطَٰنِۢ بَيِّنٖ﴾ چرا دلیل و حجتی، بر حقانیت باوری که بر آن هستند، ارائه نمی‌دهند. البته که آنها نمی‌توانند دلیلی بیاورند؛ زیرا کارشان، دروغی است که بر خدا می‌بندند؟! و این بزرگ‌ترین ستم است، بنابراین فرمود: ﴿ فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبٗا﴾ پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد. info
التفاسير: