د قرآن کریم د معناګانو ژباړه - فارسي ژباړه - تفسیر السعدي

د مخ نمبر:close

external-link copy
6 : 28

وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامٰنَ وَجُنُوْدَهُمَا مِنْهُمْ مَّا كَانُوْا یَحْذَرُوْنَ ۟

﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ و آنان را در زمین قدرت و حکومت بدهیم؛ و همۀ این کارها، به حکم و ارادۀ الهی انجام شد. ﴿وَنُرِيَ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا﴾ و همچنین می‌خواهیم به فرعون و هامان و لشکریان‏شان که به وسیلۀ آن یورش می‌بردند و سرکشی می‌کردند، ﴿مِنۡهُم﴾ از سوی این گروه مستضعف و ناتوان، ﴿مَّا كَانُواْ يَحۡذَرُونَ﴾ چیزی را بنمایانیم که از آن ترس داشتند. این بود که مستضعفان، آنها را بالاخره از سرزمین‏شان بیرون ‌کردند. بنابراین برای نابود کردن قدرت‏شان و کشتن فرزندان‏شان -که قدرت آیندۀ آنها را تشکیل می‌داد- تلاش ‌کردند. و همه اینها طبق خواسته خدا بود. و هرگاه خداوند کاری را بخواهد، اسباب آن را فراهم می‌نماید و راه‌هایش را هموار می‌کند. این امر نیز چنین بود و خداوند اسبابی را فراهم نمود –که نه دوستان خدا و نه دشمنانش، فکرش را نیز نمی‏کردند- و این‏گونه آنان را به این هدف ‌رساند. اولین سبب، این بود که وقتی خداوند پیامبرش موسی را پدید آورد، رهایی ملت بنی‌اسرائیل را به او واگذار کرد. info
التفاسير:

external-link copy
7 : 28

وَاَوْحَیْنَاۤ اِلٰۤی اُمِّ مُوْسٰۤی اَنْ اَرْضِعِیْهِ ۚ— فَاِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاَلْقِیْهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِیْ وَلَا تَحْزَنِیْ ۚ— اِنَّا رَآدُّوْهُ اِلَیْكِ وَجَاعِلُوْهُ مِنَ الْمُرْسَلِیْنَ ۟

در آن موقع فرزندانِ پسر را می‌کشتند. موسی در زمانِ خطرناکی به دنیا آمد و خداوند به مادرش الهام کرد که به او شیر دهد و فرزند را نزد خودش نگهداری کند ﴿فَإِذَا خِفۡتِ عَلَيۡهِ﴾ هنگامی که بر او ترسیدی و احساس کردی کسی می‌خواهد او را به نزد فرعونیان ببرد، ﴿فَأَلۡقِيهِ فِي ٱلۡيَمِّ﴾ او را در داخل صندوق بسته‌ای قرار بده و به رودخانۀ نیل بینداز. ﴿وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحۡزَنِيٓۖ إِنَّا رَآدُّوهُ إِلَيۡكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾ پس خداوند، مادر موسی را مژده داد که به زودی فرزندش را باز می‌گرداند و این فرزند بزرگ می‌شود و از توطئۀ آنها در امان می‌ماند و خداوند او را به پیامبری بر خواهد گزید. و این از بزرگ‌ترین مژده‌ها بود. این مژده، بدان جهت به مادر موسی داده شد تا دلش آرام بگیرد و ترس و اضطراب او از بین برود؛ زیرا بر فرزندش ترسید. وی فرمان را اجرا نمود و فرزندش را به دریا انداخت و خداوند متعال او را مورد حمایت خود قرار داد. info
التفاسير:

external-link copy
8 : 28

فَالْتَقَطَهٗۤ اٰلُ فِرْعَوْنَ لِیَكُوْنَ لَهُمْ عَدُوًّا وَّحَزَنًا ؕ— اِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامٰنَ وَجُنُوْدَهُمَا كَانُوْا خٰطِـِٕیْنَ ۟

﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ﴾ پس، خاندان فرعون او را از رودخانه برگرفتند؛ و آنها بودند که او را یافتند، ﴿لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًا﴾ تا سرانجام موسی، دشمن آنها و مایۀ اندوهشان شود، چراکه پرهیز و احتیاط، انسان را از تقدیر خدا نجات نمی‌دهد. و خداوند چنین تقدیر کرد که ـ آنچه فرعون و خاندانش از ناحیۀ بنی‌اسرائیل از آن ترس داشتند که بدان گرفتار شوند ـ تبدیل به فرماندۀ بنی‌اسرائیل شود و تحت نظر و کفالت آنان، تأمین معاش شود و رشد نماید. اگر تدبر و تأمل شود، می‌بینیم که این امر منافع زیادی برای بنی‌اسرائیل داشت و بسیاری از امور ناگوار را از آنها دور کرد؛ و موسی قبل از رسالتش، از بسیاری تجاوزات جلوگیری ‌کرد، چون از بزرگان خاندان سلطنت بود. و طبیعی است که او از حقوق ملت خود دفاع ‌کند، حال آنکه او دارای همتی بلند و غیرتی جوشان بود. پس وضعیت این ملت مستضعف ـ که خداوند برخی از موارد ذلت آنها را برای ما حکایت کرده است ‌ـ به ‌جایی رسید که برخی از افرادش، با مردم قدرتمند سرزمین فرعون، به کشمکش و ستیز بپردازند -همان‌طور که به زودی بیان خواهد شد- و این مقدمۀ پیروزی بود؛ زیرا یکی از سنت‌های الهی این است که کارها به تدریج پیش می‌رود و یک دفعه به انجام نمی‌رسد. إِنَّ فِرۡعَوۡنَ وَهَٰمَٰنَ وَجُنُودَهُمَا كَانُواْ خَٰطِ‍ِٔينَ﴾) بدون شک، فرعون و هامان و لشکریانشان گناهکار و مجرم بودند. پس ما خواستیم آنان را مجازات کنیم و در برابر توطئه و مکرشان، علیه آنها چاره‌اندیشی ورزیم. info
التفاسير:

external-link copy
9 : 28

وَقَالَتِ امْرَاَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّیْ وَلَكَ ؕ— لَا تَقْتُلُوْهُ ۖۗ— عَسٰۤی اَنْ یَّنْفَعَنَاۤ اَوْ نَتَّخِذَهٗ وَلَدًا وَّهُمْ لَا یَشْعُرُوْنَ ۟

وقتی خاندان فرعون او را از دریا برگرفتند؛ خداوند، زن فرعون را -که زنی بزرگوار و با ایمان بود- برای موسی مهربان کرد. زن فرعون، آسیه دختر مزاحم بود. ﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ﴾ پس زن فرعون گفت: این بچه را [نکش و] برای ما زنده بگذار، تا مایۀ چشم روشنی و شادی زندگی ما شود. ﴿عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا﴾ شاید به ما سود بخشد، یا او را به فرزندی بگیریم؛ یعنی یا به مانند خدمتگزاری -که در راستای سود رساندن به ما، و خدمت نمودن‏مان عمل می‌کند- او را به‌کار می‌گیریم و یا منزلتی بالاتر از این به او می‌دهیم و او را فرزند خود قرار می‌دهیم و وی را مورد تکریم و گرامی‏داشت قرار می‌دهیم. پس خداوند مقدّر کرد که زن فرعون سودمند شود؛ همان زنی که این سخن را گفت. و موسی مایۀ روشنی چشم او گردید و آسیه او را به شدّت دوست می‌داشت. بنابراین همواره موسی به منزلۀ فرزند مهربان او بود، تا اینکه بزرگ شد و خداوند او را به پیامبری برگزید. در این وقت، آسیه شتابان مسلمان شد و به موسی ایمان آورد. خداوند از آسیه راضی و خشنود باد، و او را خشنود گرداند! پروردگار متعال این گفتگوها را در مورد موسی بیان کرد، درحالی که ﴿وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾ آنها نمی‌دانستند که تقدیر و قلم الهی به چه چیز رقم خورده، و اینکه موسی به رسالت و قدرت می‌رسد. و این از لطف الهی بود، چون اگر آنها می‌دانستند، برخورد دیگری با موسی می‌کردند. info
التفاسير:

external-link copy
10 : 28

وَاَصْبَحَ فُؤَادُ اُمِّ مُوْسٰی فٰرِغًا ؕ— اِنْ كَادَتْ لَتُبْدِیْ بِهٖ لَوْلَاۤ اَنْ رَّبَطْنَا عَلٰی قَلْبِهَا لِتَكُوْنَ مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ ۟

وقتی مادر موسی، موسی را از دست داد؛ بر مقتضای حالت انسانی، به شدت غمگین شد؛ و از شدّت پریشانی و آشفتگی، دلش از صبر و قرار تهی گشت، با اینکه خداوند او را از غم و اندوه و ترس بر حذر داشت و وعده داد که فرزندش را به او باز می‌گرداند. ﴿إِن كَادَتۡ لَتُبۡدِي بِهِۦ﴾ و نزدیک بود آنچه در دل داشت، آشکار کند، ﴿لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا﴾ اگر دل او را استوار و پا برجا نمی‌کردیم. پس شکیبایی ورزید و آن را آشکار ننمود. ﴿لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ تا به وسیلۀ این صبر و پایداری، از زمرۀ مؤمنان باشد؛ زیرا هرگاه مصیبتی به بنده برسد و صبر و پایداری ورزد، ایمانش افزوده می‌گردد. و این بیانگر آن است که استمرار بی‌صبری و جزع، نشانۀ ضعف ایمان است. info
التفاسير:

external-link copy
11 : 28

وَقَالَتْ لِاُخْتِهٖ قُصِّیْهِ ؗ— فَبَصُرَتْ بِهٖ عَنْ جُنُبٍ وَّهُمْ لَا یَشْعُرُوْنَ ۟ۙ

﴿وَقَالَتۡ لِأُخۡتِهِۦ قُصِّيهِ﴾ مادر موسی به خواهر موسی گفت: به دنبال برادرت برو و او را جستجو کن، بدون اینکه کسی متوجّه تو شود، یا منظور تو را بفهمد. خواهر موسی به دنبال او رفت و قضیه را پی‌گیری کرد. ﴿فَبَصُرَتۡ بِهِۦ عَن جُنُبٖ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾ پس خواهر موسی او را از دور می‌پایید، بدون اینکه منظور او را بفهمند. و این، کمال دور اندیشی و احتیاط است؛ زیرا اگر او را نگاه می‌کرد و به سوی آنها می‌آمد، گمان می‌کردند که او این پسر بچه را به دریا انداخته است. و ممکن بود تصمیم به کشتن و سر بریدن او بگیرند تا خانواده‌اش را کیفر دهند. info
التفاسير:

external-link copy
12 : 28

وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ اَدُلُّكُمْ عَلٰۤی اَهْلِ بَیْتٍ یَّكْفُلُوْنَهٗ لَكُمْ وَهُمْ لَهٗ نٰصِحُوْنَ ۟

و از لطف خداوند به موسی و مادرش این بود که او را از گرفتن پستان هر زنی بازداشت. فرعونیان از آنجا که نسبت به او مهربان بودند، وی را به بازار بردند تا شاید کسی او را بخواهد. پس خواهرش در حالی که موسی در چنین وضعیتی قرار داشت، آمد و ﴿فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ﴾ گفت: آیا شما را به خانواده‌ای رهنمود کنم که سرپرستی او را به عهده بگیرند، و آنان خیرخواه او باشند؟ و این چیزی بود که آنها می‌خواستند؛ زیرا به شدّت موسی را دوست داشتند و خداوند او را از دایگان بازداشت، پس آنها ترسیدند که مبادا بمیرد. وقتی خواهر موسی این سخن را گفت ـ ‌ضمن اینکه آنها را تشویق کرد که این خانواده به طور کامل او را سرپرستی خواهند کرد، و خیرخواه او هستند ـ بلافاصله سخنش را پذیرفتند. پس آنها را از این خانواده خبر داد و آنها را به این خانواده راهنمایی نمود. info
التفاسير:

external-link copy
13 : 28

فَرَدَدْنٰهُ اِلٰۤی اُمِّهٖ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ اَنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ وَّلٰكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُوْنَ ۟۠

((فَرَدَدۡنَٰهُ إِلَىٰٓ أُمِّهِۦ كَيۡ تَقَرَّ عَيۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ﴾) پس همان‌طور که به مادر موسی وعده داده بودیم، فرزندش را به او بازگرداندیم تا چشمش روشن گردد و اندوهگین نشود. و موسی نزد مادرش پرورش یافت، به صورتی که مادرش امنیّت و آرامش داشت؛ و از دیدن فرزندش خوشحال بود و مزد فراوانی برای پرورش او دریافت می‌کرد. ﴿وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞ﴾ و تا بداند که وعدۀ خدا حق است. پس ما برخی از آنچه را که به او وعده داده بودیم، آشکارا به وی نشان دادیم تا دلش آرام گیرد و ایمانش افزوده شود و بداند که وعدۀ الهی در خصوص اینکه او را محافظت نماید و پیامبرش گرداند، محقّق خواهد شد. ﴿وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ﴾ ولی بیشترشان نمی‌دانند. پس هرگاه ببینند که سبب دچار تشویش شود، این امر ایمان آنها را مشوّش می‌گرداند؛ چون به طور کامل نمی‌دانند که خداوند، سختی‌ها و موانع دشوار را، در راه رسیدن به امور بلند و خواست‌های برتر قرار داده است. موسی همچنان نزد خاندان فرعون پرورش می‌یافت و در دربار آنها رشد می‌کرد. سواری‌های‏شان را سوار می‌شد و لباس‌هایی را می‌پوشید که آنان می‌پوشیدند. و مادرش از مشاهدۀ این وضعیّت موسی احساس آرامش می‌کرد و چنین جا افتاده بود که او مادر رضاعی موسی است. و همواره پیش او می‌رفت و با او مهربان بود، و این چیزِ غریب و قابل اعتراضی نبود. پس در این لطف الهی بیندیش که موسی را از دروغ گفتن در سخنان خود حفاظت کرد و اسباب ارتباط موسی با مادرش را آسان نمود؛ چرا که مردم چنین می‌پنداشتند که او مادر رضاعی موسی است. و چون به موسی شیر داده بود، مادر موسی نامیده می‌شد. پس سخن او و دیگران، در این مورد که آن زن مادر موسی است، راست و حقیقت بود. info
التفاسير: