وه‌رگێڕانی ماناكانی قورئانی پیرۆز - وەرگێڕاوی فارسی - تەفسیری سەعدی

ژمارەی پەڕە:close

external-link copy
13 : 20

وَاَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوْحٰی ۟

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُكَ﴾ و من تو را از میان مردم انتخاب نموده‌ام، و این بزرگ‌ترین نعمت و احسانی بود که خداوند به او ارزانی نمود، و باید سپاسی در خور این نعمت انجام داده شود. بنابراین فرمود: ﴿فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا يُوحَىٰٓ﴾ پس به آنچه که به تو وحی می‌شود، گوش فرا ده. و باید به وحی گوش داد؛ زیرا اصل و مبدأ دین، و ستون دعوت اسلامی است. info
التفاسير:

external-link copy
14 : 20

اِنَّنِیْۤ اَنَا اللّٰهُ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّاۤ اَنَا فَاعْبُدْنِیْ ۙ— وَاَقِمِ الصَّلٰوةَ لِذِكْرِیْ ۟

سپس آنچه را که به او وحی ‌کرد، بیان نمود و فرمود: ﴿إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠﴾ همانا من خدا هستم، و معبود بر‌حقی جز من نیست. من الله هستم و سزاوارِ الوهیت، و بدان متصف هستم؛ چون در نام‌ها و صفاتم کامل، و در کارهایم تک و تنها می‌باشم، و شریک و همتا و نظیر و همنامی ندارم. ﴿فَٱعۡبُدۡنِي﴾ پس مرا با همۀ انواعِ عبادت ظاهری و باطنی، و اصول و فروعِ عبادات پرستش کن. سپس نماز را به‌طور ویژه بیان نمود، گرچه نماز در جملۀ عبادت‌ها داخل است، اما به خاطر فضیلت و شرافت نماز؛ و برای اینکه نماز، عبودیت و بندگی دل و زبان و جوارح را در بر دارد، آن را به طور ویژه بیان نمود. ﴿لِذِكۡرِيٓ﴾ یعنی نماز را برپا دار تا به یاد من باشی، زیرا ذکر و یاد خداوند، بزرگترین مقصود [بندگان راستین] است؛ و عبودیت قلب و سعادت آن، به وسیلۀ نماز محقّق می‌شود؛ و دلی که یاد خدا در آن وجود ندارد از هرگونه خیر و برکتی خالی است، و کاملاً ویران می‌باشد. پس خداوند برای بندگان، انواع عبادت و به ویژه نماز را که هدف از آن ذکر و یاد خداوند می‌باشد، مشروع نموده است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُ﴾ بخوان آنچه از کتاب بر تو وحی شده است، و نماز را برپای دار، بی‌گمان نماز از زشتی و منکر باز می‌دارد، و ذکر خداوند بالاتر است؛ یعنی ذکر خداوند که در نماز وجود دارد، از بازداشتن نماز از زشتی و منکر مهم‌تر و بالاتر است؛ و به این، توحیدِ الوهیت و توحیدِ عبادت گفته می‌شود. پس الوهیت، صفت خداوند؛ و عبودیت، صفت بنده‌اش می‌باشد. info
التفاسير:

external-link copy
15 : 20

اِنَّ السَّاعَةَ اٰتِیَةٌ اَكَادُ اُخْفِیْهَا لِتُجْزٰی كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعٰی ۟

﴿إِنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ﴾ قیامت حتما خواهد آمد، ﴿أَكَادُ أُخۡفِيهَا﴾ نزدیک است موعد آن را از خود نیز پنهان دارم. این تفسیر مطابق برخی قرائت‌ها است که می‌فرماید «أکاد أخفیها عن نفسی». مانند اینکه فرموده است: ﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَاۖ قُلۡ إِنَّمَا عِلۡمُهَا عِندَ رَبِّي﴾ تو را از قیامت می‌پرسند: قیامت کی برپا می‌شود؟ بگو: «علم آن نزد خداوند است.» ﴿وَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ﴾ و نزد اوست علم وآگاهی از قیامت، و خداوند موعد و وقت فرا رسیدن قیامت را از همۀ بندگانش پنهان داشته است. پس هیچ فرشتۀ مقرب و پیامبری آن را نمی‌داند. و حکمت در قرار دادنِ روز قیامت این است که ﴿لِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا تَسۡعَىٰ﴾ تا هر کسی برابر تلاش و کوشش نیک و بد خود، سزا و جزا داده شود. پس قیامت، دروازۀ سرای سزا و جزا می‌باشد، ﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾ تا بدکاران را سزای کارهایشان بدهد، و نیکوکاران را پاداش نیک. info
التفاسير:

external-link copy
16 : 20

فَلَا یَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَّا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوٰىهُ فَتَرْدٰی ۟

﴿فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنۡهَا مَن لَّا يُؤۡمِنُ بِهَا وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ فَتَرۡدَىٰ﴾ پس کسی که به قیامت کافر است، و به وقوع آن باور ندارد، و در وقوع آن شک و تردید ایجاد کرده، و به ناحق در مورد آن مجادله می‌نماید، وشبهه‌هایی را در این زمینه ایجاد می‌کند، و در این مورد از هوی و هوس خود پیروی می‌کند، و هدفش این نیست که به حق برسد، بلکه از خواسته‌های نفس پیروی می‌نماید؛ نباید تو را از ایمان داشتن به قیامت، و سزا و جزا باز بدارد، و هرگز نباید به چنین کسانی گوش فرا بدهی، و چیزی از گفته‌ها و کارهایشان را -که از عدم ایمان به قیامت سرچشمه می‌گیرد- بپذیری. خداوند ما را از تبعیت از چنین کسانی بر حذر داشته است، چون وسوسه‌ها و نیرنگ‌هایشان برای مؤمن خطرناک است، نیز انسان‌ها بر همسان سازی و پیروی از هم نوعان خود خوی گرفته‌اند. این اشاره است به اینکه انسان باید از هر فردی که به باطل دعوت می‌کند، و آدمی را از ایمان یا تکامل آن باز می‌دارد، و یا دردل شبهه و شک می‌اندازد، پرهیز کند؛ و از کتاب‌هایی نیز که چنین چیزهایی را دربر دارند، باید دوری نماید. و در اینجا، از ایمان به خدا، و عبادت پروردگار، و اعتقاد به روز قیامت سخن رفته است؛ زیرا این سه امر، اصولِ ایمان و اساسِ دین می‌باشند، و هر گاه اینها به ‌طور کامل انجام شوند، امر دین کامل می‌گردد. و ناقص شدن و یا فقدان آن ـ‌دین‌ـ با ناقص بودن آن ـ ‌سه امر‌ـ و یا ناقص بودن چیزی از آن روی می‌دهد. و این مانند فرمودۀ خداوند است که از میزان سعادت و شقاوتِ فرقه‌های اهل کتاب خبر داده و می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَادُواْ وَٱلنَّصَٰرَىٰ وَٱلصَّٰبِ‍ِٔينَ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَلَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ عِندَ رَبِّهِمۡ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ﴾ بی‌گمان، کسانی که ایمان آورده‌اند «مسلمین» و کسانی که یهودی و صابئی و نصرانی بوده‌اند، هرکس از آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشد، اجرشان نزد پروردگارشان است، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند. ﴿فَتَرۡدَىٰ﴾ یعنی اگر از راه کسی پیروی نمایی که آدمی را از ایمان به قیامت باز می‌دارد، هلاک و بدبخت می‌شوی. info
التفاسير:

external-link copy
17 : 20

وَمَا تِلْكَ بِیَمِیْنِكَ یٰمُوْسٰی ۟

وقتی خداوند اصل ایمان را برای موسی بیان کرد، خواست برخی از نشانه‌ها و آیاتش را نیز برای او بیان کند، و به او نشان دهد، تا دلش اطمینان یابد و خشنود گردد، و باور وایمان او به اینکه خداوند وی را در برابر دشمن یاری خواهد کرد، قوی شود. پس فرمود: ﴿وَمَا تِلۡكَ بِيَمِينِكَ يَٰمُوسَىٰ﴾ ای موسی! در دست راست تو چیست؟ با اینکه خداوند می‌دانست، اما برای اهتمام بیشتر، سخن را به صورت استفهام بیان کرد. پس موسی گفت: info
التفاسير:

external-link copy
18 : 20

قَالَ هِیَ عَصَایَ ۚ— اَتَوَكَّؤُا عَلَیْهَا وَاَهُشُّ بِهَا عَلٰی غَنَمِیْ وَلِیَ فِیْهَا مَاٰرِبُ اُخْرٰی ۟

﴿هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّؤُاْ عَلَيۡهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي﴾ این عصای من است، بر آن تکیه می‌کنم و با آن برای گوسفندانم برگ درختان را می‌ریزم. دو فایده برای آن بیان نمود؛ فایده‌ای برای خود انسان، و آن اینکه در بلند شدن و راه رفتن بر آن تکیه می‌نماید، و عصا او را یاری می‌دهد؛ و فایده‌ای دیگر برای حیوانات، و آن این بود که موسی گوسفند می‌چراند، و با عصا، درختان را می‌زد تا برگشان فرو ریزد و گوسفندان آن را بخورند. این بیانگر اخلاق خوب موسی ـ‌علیه السلام‌ـ است و از آثار اخلاقش این بود که با حیوان زبان بسته، خوشرفتاری و نیکی می‌کرد. و این دلالت می‌نماید که خداوند او را مورد عنایت قرار داده و برگزیده بود، و چیزهایی به او اختصاص داده بود که رحمت و حکمتش اقتضا می‌کرد. ﴿وَلِيَ فِيهَا مَ‍َٔارِبُ أُخۡرَىٰ﴾ و غیر از این دو کار، نیازهای دیگری دارم که با این عصا آنها را برآورده می‌سازم. و از ادب موسی این بود وقتی که خداوند از او سؤال کرد که چه چیزی در دست راستت است؟ احتمال داشت خداوند از ماهیت آن چیز بپرسد یا ازمنافع آن؟ پس موسی هم ماهیّت و هم منفعت آن چیز را بیان نمود. info
التفاسير:

external-link copy
19 : 20

قَالَ اَلْقِهَا یٰمُوْسٰی ۟

پس خداوند به او فرمود: ﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ﴾ ای موسی! عصا را بینداز، و موسی آن را انداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود، بدان خاطر بود که توهمی را برطرف سازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ای خیالی است و حقیقت ندارد؛ پس حرکت مار، این توهم و پندار را از ذهن دور ‌کرد. info
التفاسير:

external-link copy
20 : 20

فَاَلْقٰىهَا فَاِذَا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعٰی ۟

پس خداوند به او فرمود: ﴿أَلۡقِهَا يَٰمُوسَىٰ فَأَلۡقَىٰهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٞ تَسۡعَىٰ﴾ ای موسی! عصا را بینداز، و موسی آن را انداخت و ناگهان تبدیل به مار بزرگی شد و به سرعت راه افتاد. موسی ترسید و پشت کرد و پشت سرش را نگاه نکرد. و اینکه مار را به «حرکت کردن سریع» توصیف نمود، بدان خاطر بود که توهمی را برطرف سازد، و آن عبارت بود از اینکه ممکن بود گمان برده شود که این صحنه‌ای خیالی است و حقیقت ندارد؛ پس حرکت مار، این توهم و پندار را از ذهن دور ‌کرد. info
التفاسير:

external-link copy
21 : 20

قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ ۫— سَنُعِیْدُهَا سِیْرَتَهَا الْاُوْلٰی ۟

خداوند به موسی فرمود: ﴿خُذۡهَا وَلَا تَخَفۡ﴾ آن را بگیر و مترس؛ یعنی با تو کاری ندارد. ﴿سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا ٱلۡأُولَىٰ﴾ ما آن را به همان هیئت نخستین‌اش که عصا بود برمی‌گردانیم. موسی از دستور خداوند فرمان برد، و به آن باور آورد، و تسلیم آن شد. پس آن را گرفت، و به همان عصایی تبدیل شد که آن را می‌شناخت. سپس نشانۀ دیگری را بیان نمود و فرمود: info
التفاسير:

external-link copy
22 : 20

وَاضْمُمْ یَدَكَ اِلٰی جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَیْضَآءَ مِنْ غَیْرِ سُوْٓءٍ اٰیَةً اُخْرٰی ۟ۙ

﴿وَٱضۡمُمۡ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ﴾ و دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، و بازوی خویش را که به منزلۀ بال انسان است، به پهلویت بچسبان، ﴿تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٍ﴾ [تا دستت] سفید و درخشان بیرون آید، بی‌آنکه دچار عیب و بیماری شده باشد. ﴿ءَايَةً أُخۡرَىٰ﴾ واین نشانه و معجزه‌ای دیگر است. خداوند فرموده است: ﴿فَذَٰنِكَ بُرۡهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَمَلَإِيْهِۦٓۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ این دو دلیل، از جانب پروردگارت به سوی فرعون و فرعونیان می‌باشند. بی‌گمان، آنان قومی فاسق بودند. info
التفاسير:

external-link copy
23 : 20

لِنُرِیَكَ مِنْ اٰیٰتِنَا الْكُبْرٰی ۟ۚ

﴿لِنُرِيَكَ مِنۡ ءَايَٰتِنَا ٱلۡكُبۡرَى﴾ یعنی عصا را تبدیل به مار نمودیم، و دستت را سفید و درخشان بیرون آوردی، تا آیات بزرگ خود را به تو نشان دهیم که بر صحّتِ رسالت تو و حقیقت داشتنِ آنچه که آورده‌ای، دلالت نماید؛ و دلت اطمینان یابد، و علم و آگاهی‌ات افزون شود، و به وعدۀ خداوند که در خصوص نگهداری و یاری نمودن به تو داده است، اعتماد کنی، و تا دلیل و برهانی باشند برای کسانی که به ‌سوی آنها فرستاده شده‌ای. info
التفاسير:

external-link copy
24 : 20

اِذْهَبْ اِلٰی فِرْعَوْنَ اِنَّهٗ طَغٰی ۟۠

پس از آنکه خداوند به موسی وحی کرد، و او را پیامبر گرداند، و آیات روشن را به او نشان داد، وی را به سوی فرعون پادشاه مصر فرستاد و به او فرمود: ﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ﴾ برو به سوی فرعون، او سرکشی کرده است؛ یعنی در کفر و فساد و تکبر بر روی زمین، و ستم به ضعیفان، از حدّ گذشته و به جایی رسیده است که ادعای خدایی می‌کند، و طغیان و سرکشی‌اش، سبب هلاکتش شد. اما رحمت و حکمت و عدالت الهی چنین است که هیچ کس را عذاب نمی‌دهد مگر بعد از اینکه با فرستادن پیامبران بر وی حجت اقامه نماید. info
التفاسير:

external-link copy
25 : 20

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِیْ صَدْرِیْ ۟ۙ

در این هنگام، موسی -علیه السلام- که به سوی این جبّار سرکش فرستاده شد- جباری که هیچ حریف و مخالفی در سرزمین مصر نداشت، دانست که بار بزرگی بردوش او گذاشته شده است. موسی تنها بود؛ و زمانی، در آنجا مرتکب قتلی شده بود. پس، از دستور پروردگارش اطاعت نمود و با دلی گشاده آن را پذیرفت، و از خداوند خواست که او را یاری نماید، و اسبابی را فراهم کند که به وسیلۀ آن، دعوتش کامل ‌گردد. پس فرمود: ﴿رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي﴾ پروردگارا! سینه‌ام را گشاده و فراخ دار تا بتوانم سخن و رفتارهای آزاردهنده را تحمل کنم، و دلم از آن رنجور نشود، و سینه‌ام تنگ نگردد؛ زیرا چنانچه دل و سینه تنگ باشد، صاحبش صلاحیت آن را ندارد که مردم را هدایت و راهنمایی کند، و آنها را دعوت نماید. خداوند به پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ﴾ پس به سبب رحمت [و برکت] خداوند، برایشان مهربان شدی؛ و اگر سنگدل و درشت خوی بودی، قطعاً از پیرامونت پراکنده می‌شدند. و بدون شک مردم، حق را با نرمی و سعۀ صدر بیشتر می‌پذیرند. info
التفاسير:

external-link copy
26 : 20

وَیَسِّرْ لِیْۤ اَمْرِیْ ۟ۙ

﴿وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي﴾ هر کار و راهی را که در راه تو در پیش می‌گیرم، بر من آسان کن؛ و سختی‌هایی را که پیش رو دارم، برایم آسان بگردان. یکی از مصادیق آسان کردن امر برای دعوتگر، این است که خداوند او را توفیق دهد هر کاری را از کانال طبیعی‌اش آغاز کند؛ و هر کس را طوری مورد خطاب قرار دهد که برایش مناسب است؛ و او را به نزدیک‌ترین راهی که وی را به پذیرش حق می‌رساند، دعوت کند. info
التفاسير:

external-link copy
27 : 20

وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّنْ لِّسَانِیْ ۟ۙ

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي﴾ و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت، و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا﴾ و برادرم هارون [را با من بفرست، چرا که] زبانش از من شیواتر است. پس، از خداوند خواست که گرۀ زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمند؛ و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. info
التفاسير:

external-link copy
28 : 20

یَفْقَهُوْا قَوْلِیْ ۪۟

﴿وَٱحۡلُلۡ عُقۡدَةٗ مِّن لِّسَانِي يَفۡقَهُواْ قَوۡلِي﴾ و گره از زبانم بگشای تا سخنم را بفهمند. چنانکه مفسرین گفته‌اند موسی لکنت زبان داشت، و سخنانش خوب فهمیده نمی‌شد، و خداوند از زبان او فرموده است: ﴿وَأَخِي هَٰرُونُ هُوَ أَفۡصَحُ مِنِّي لِسَانٗا﴾ و برادرم هارون [را با من بفرست، چرا که] زبانش از من شیواتر است. پس، از خداوند خواست که گرۀ زبانش را بگشاید، تا آنچه را که می‌گوید، بفهمند؛ و منظور وی از خطاب و گفتگو و بیان مفاهیم به طور کامل حاصل شود. info
التفاسير:

external-link copy
29 : 20

وَاجْعَلْ لِّیْ وَزِیْرًا مِّنْ اَهْلِیْ ۟ۙ

﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم. info
التفاسير:

external-link copy
30 : 20

هٰرُوْنَ اَخِی ۟ۙ

﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم. info
التفاسير:

external-link copy
31 : 20

اشْدُدْ بِهٖۤ اَزْرِیْ ۟ۙ

﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي﴾ و فردی از خانواده‌ام را یاور من قرار بده تا مرا در برابر کسانی که به سویشان فرستاده شده‌ام، یاری کند. و از خداوند خواست که این یاور از خانواده‌اش باشد؛ چون کمک و یاری، یک نوع نیکی است، و خانواده از دیگران به نیکی کردن با انسان سزاوارتر است. سپس او را در دعایش مشخص کرد و گفت: ﴿هَٰرُونَ أَخِي﴾ به وسیلۀ برادرم هارون، پشت مرا استوار بدار، و بر نیرو و توانایی‌ام بیفزای. خداوند فرمود: ﴿سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا﴾ تو را به وسیلۀ برادرت تقویت می‌کنیم، و برایتان قدرتی قرار می‌دهیم. info
التفاسير:

external-link copy
32 : 20

وَاَشْرِكْهُ فِیْۤ اَمْرِیْ ۟ۙ

﴿وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي﴾ یعنی او را در نبوت شریکم بساز؛ و وی را نیز مانند من، پیامبر بگردان. سپس فایدۀ این امر را بیان داشت و فرمود: info
التفاسير:

external-link copy
33 : 20

كَیْ نُسَبِّحَكَ كَثِیْرًا ۟ۙ

﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا﴾ ‌تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ـ ‌علیه الصلاة والسلام ـ دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست، برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری ونیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند. info
التفاسير:

external-link copy
34 : 20

وَّنَذْكُرَكَ كَثِیْرًا ۟ؕ

﴿كَيۡ نُسَبِّحَكَ كَثِيرٗا وَنَذۡكُرَكَ كَثِيرًا﴾ ‌تا تو را بسیار تسبیح بگوییم، و بسیار تو را یاد کنیم. موسی ـ ‌علیه الصلاة والسلام ـ دانست که مدار دین و همۀ عبادت‌ها، ذکر خداوند است، و موسی از خداوند خواست، برادرش را با او همراه نماید تا یکدیگر را بر پرهیزگاری ونیکوکاری کمک نمایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، و او را زیاد یاد کنند، و دیگر عبادت‌ها را بسیار انجام دهند. info
التفاسير:

external-link copy
35 : 20

اِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِیْرًا ۟

﴿إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرٗا﴾ همانا تو به حال ما آگاه هستی، و حالت ما و وضعیت و ناتوانی و نیازمند بودن ما را در همۀ کارها می‌دانی، و تو از خود ما به ما آگاه‌تر و مهربان‌تر می‌باشی. پس آنچه را از تو خواسته‌ایم، به ما ارزانی بدار، و دعای ما را اجابت کن. info
التفاسير:

external-link copy
36 : 20

قَالَ قَدْ اُوْتِیْتَ سُؤْلَكَ یٰمُوْسٰی ۟

خداوند متعال فرمود: ﴿قَدۡ أُوتِيتَ سُؤۡلَكَ يَٰمُوسَىٰ﴾ همۀ آنچه که خواسته‌ای، به تو داده شد، پس ما سینه ات را گشاد می‌داریم، و کارهایت را آسان می‌کنیم، و گره زبانت را می‌گشاییم، به گونه‌ای که آنان سخن تو را می‌فهمند، و تو را به وسیلۀ برادرت قوی می‌کنیم. ﴿وَنَجۡعَلُ لَكُمَا سُلۡطَٰنٗا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيۡكُمَا بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ أَنتُمَا وَمَنِ ٱتَّبَعَكُمَا ٱلۡغَٰلِبُونَ﴾ و به شما قدرتی [فراوان] می‌دهیم. پس آنان به شما که قدرت ما را به همراه دارید، نمی‌رسند، و شما و پیروانتان غالب و پیروز هستید. واین درخواستِ موسی از خداوند، بر کمال شناخت وی از پروردگار، و کمال هوشیاری و معرفت وی در انجام کارها، و بر کمال دلسوزی‌اش دلالت می‌نماید. و کسی که به سوی خدا دعوت می‌کند، و راهنمای مردم است، به سعۀ صدر و بردباری کامل نیاز دارد تا در مقابل اذیتی که به او می‌رسد، با زبان شیوا آنچه می‌خواهد خوب بازگو کند، به ویژه اگر فردی که دعوت می‌شود، از اهل عناد و تکبر و سرکشی باشد. فصاحت و بلاغت برای دعوتگر از لازم‌ترین چیزها است، چون گفتگو و محاورات زیادی را انجام می‌دهد؛ زیرا او باید حق را به طور زیبا بیان کند، و به اندازۀ توانش آن را آراسته و پیراسته نماید تا آن را در نظر مردم زیبا جلوه بدهد. همچنان‌که باید قبح و مضرّات باطل را بیان کند و مردم را از آن برحذر دارد. با وجود این، دعوتگر نیازمند آن است که کارش برای او آسان شود، تا به هر کاری، از مجرای طبیعی‌اش وارد شود، و با حکمت و اندرز نیکو و به بهترین شیوه در راه خدا مجادله کند، و با هریک از مردم برحسب حالتش رفتار نماید. علاوه بر این باید یاوران و دستیارانی داشته باشد که او را در راستای هدفش یاری ‌نمایند؛ چون هرگاه مدافعانِ فکری بیشتر شوند، حتماً اثربخش خواهند بود. بنابراین موسی ـ‌علیه السلام‌ـ این چیزها را خواست و به او داده شد. و هرگاه وضعیت پیامبران و مخاطبانش را ملاحظه کنی، درخواهی یافت که همگی این‌گونه بوده‌اند، به خصوص آخرین و برترین پیامبران محمد صلی الله علیه وسلم ، او در هر صفت کمالی در قله قرار داشت، و دارای شرح صدر بود، و خداوند کارها را برایش آسان نمود، و فصاحت زبان و حسن تعبیر و بیان داشت، و یاورانی از اصحاب و کسانی که بعد از آنان آمدند، داشت که او را برحق یاری می‌کردند. info
التفاسير:

external-link copy
37 : 20

وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْكَ مَرَّةً اُخْرٰۤی ۟ۙ

وقتی منّت و احسان خود را بر بنده و فرستاده‌اش موسی بن عمران در امر دین و وحی و رسالت و اجابت خواسته‌هایش بیان کرد، نیز نعمت خویش را که به هنگام پرورش یافتن و در مراحل مختلف زندگی‌اش بر وی ارزانی داشته بود، ذکر کرد. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ مَنَنَّا عَلَيۡكَ مَرَّةً أُخۡرَىٰٓ﴾ و ما پیش از این، باری دیگر بر تو منت نهادیم، info
التفاسير: