ការបកប្រែអត្ថន័យគួរអាន - ការបកប្រែជាភាសាពែរ្ស - តាហ្វសៀរ អាស-សាក់ទី

លេខ​ទំព័រ:close

external-link copy
36 : 33

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَّلَا مُؤْمِنَةٍ اِذَا قَضَی اللّٰهُ وَرَسُوْلُهٗۤ اَمْرًا اَنْ یَّكُوْنَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ ؕ— وَمَنْ یَّعْصِ اللّٰهَ وَرَسُوْلَهٗ فَقَدْ ضَلَّ ضَلٰلًا مُّبِیْنًا ۟

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ﴾ شایسته و سزاوار فرد مؤمن نیست جز اینکه به سوی خشنودی خدا و پیامبرش بشتابد، و از ناخشنودی خدا و پیامبرش بپرهیزد، و باید دستورات خدا و رسول را اطاعت نماید، و از آنچه خدا و پیامبرش نهی کرده‌اند بپرهیزد. بنابراین شایسته و سزاوار هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، ﴿إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا﴾ که هرگاه خدا و پیامبرش در کاری حکم نمودند و دستور صادر کردند، ﴿أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾ برای خودشان در آن کار اختیاری قایل شوند که آن را انجام دهند یا نه؟ بلکه مردان و زنان مؤمن می‌دانند که پیامبر برای آنان از خودشان مهر و عطوفت بیشتری دارد، پس مؤمن امیال خود را مانعی بین خود و دستور خدا و پیامبرش قرار نمی‌دهد. ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا﴾ و کسی که از دستورات خدا و پیامبرش سرپیچی کند، به گمراهی کاملاً آشکاری گرفتار می‌گردد؛ چون او راه راست را که انسان را به سرای بهشت می‌رساند، رها کرده؛ و به راهی روی آورده است که انسان را به عذاب دردناک می‌رساند. پس نخست این را بیان نمود که آنچه باعث می‌شود تا انسان با فرمان خدا و پیامبرش مخالفت نورزد، ایمان است. سپس به بیان چیزی پرداخت که انسان را از نافرمانی باز می‌دارد، و آن برحذر بودن از گرفتار شدن به گمراهی است که گمراه شدن، نشانۀ گرفتار آمدن به عذاب و کیفر است. info
التفاسير:

external-link copy
37 : 33

وَاِذْ تَقُوْلُ لِلَّذِیْۤ اَنْعَمَ اللّٰهُ عَلَیْهِ وَاَنْعَمْتَ عَلَیْهِ اَمْسِكْ عَلَیْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللّٰهَ وَتُخْفِیْ فِیْ نَفْسِكَ مَا اللّٰهُ مُبْدِیْهِ وَتَخْشَی النَّاسَ ۚ— وَاللّٰهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشٰىهُ ؕ— فَلَمَّا قَضٰی زَیْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنٰكَهَا لِكَیْ لَا یَكُوْنَ عَلَی الْمُؤْمِنِیْنَ حَرَجٌ فِیْۤ اَزْوَاجِ اَدْعِیَآىِٕهِمْ اِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا ؕ— وَكَانَ اَمْرُ اللّٰهِ مَفْعُوْلًا ۟

سبب نزول این آیه آن بود که خداوند خواست یک قانون کلی را برای مؤمنان تشریع نماید، و آن اینکه پسر خواندگان در حکم فرزندان حقیقی نیستند؛ و هر کس فردی را پسرخواندۀ خود قرار دهد، اگر پسر خوانده همسرش را طلاق داد، پدر خوانده‌اش می‌تواند با همسرش ازدواج کند. ازدواج نکردن با همسران پسر خوانده‌ها، از اموری بود که مردم بدان عادت کرده بودند، و این سنت جز با یک رخداد بزرگ از میان نمی‌رفت؛ بنابراین خداوند خواست تا پیامبر این دستور را با زبان تبلیغ کند، و عملاً نیز چنین کاری را انجام دهد. و هرگاه خداوند بخواهد کاری را انجام دهد، برای آن سببی قرار می‌دهد. «زید بن حارثه‌» زید بن محمّد خوانده می‌شد، و پیامبر صلی الله علیه وسلم او را پسر خوانده‌اش قرار داده بود، بنابراین او را به پیامبر نسبت می‌دادند تا اینکه این آیه نازل شد: ﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ﴾ آنها را به پدرانشان نسبت دهید. از آن وقت به او گفته می‌شد «زید بن حارثه». زید با زینب بنت جحش دختر عمّۀ پیامبر صلی الله علیه وسلم ازدواج کرد، و پیامبر صلی الله علیه وسلم دلش می‌خواست اگر زید زینب را طلاق بدهد با او ازدواج نماید، و خداوند چنین مقدر نمود که زید و زینب از همدیگر جدا شوند، پس زید به نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و از او اجازه خواست که از زینب جدا شود. خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ﴾ و آنگاه کسی که خدا با دادن نعمت اسلام به او انعام کرده بود، و تو نیز با آزاد کردن و تعلیم دادنش به او لطف کرده بودی، به نزد تو آمد و با تو دربارۀ جدا شدن از همسرش مشورت کرد؛ پس تو با خیرخواهی به او گفتی چنین کاری نکند، و فرمودی که صلاح تو در این نیست، و مصلحت او را بر علاقه و میل خود ترجیح دادی با اینکه دلت می‌خواست با زینب ازدواج نمایی. پس به او گفتی: ﴿أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ﴾ همسرت را برای خود نگاه دار؛ یعنی از او جدا نشو، و در برابر رفتارش شکیبا باش، ﴿وَٱتَّقِ ٱللَّهَ﴾ و در همۀ کارهایت و به خصوص در قضیۀ همسرت، از خدا بترس؛ چون تقوای الهی، انسان را به صبر و بردباری وا می‌دارد، و بدان فرمان می‌دهد. ﴿وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ﴾ و در دل خود چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌سازد. و آنچه که پیامبر صلی الله علیه وسلم در دل خود پنهان کرده بود این بود که اگر زید او را طلاق دهد، با وی ازدواج خواهد کرد. ﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُ﴾ و به خاطر ترس از [زبان] مردم، آنچه را که در دل داشتی آشکار نمی‌کردی، درحالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی؛ زیرا ترس از خداوند، هر خیری را فراهم می‌آورد و آدمی را از هر شری باز می‌دارد. ﴿فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا﴾ پس وقتی زید به او بی‌علاقه شد، و از وی جدا گردید و طلاقش داد، ﴿زَوَّجۡنَٰكَهَا﴾ زینب را به ازدواج تو در آوردیم، واین کار را برای امر مهمّی انجام دادیم ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ﴾ تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندگانشان نباشد. چون آنها تو را می‌بینند که با همسر زید بن حارثه -که قبلاً به تو نسبت داده می‌شد- ازدواج نمودی. از آنجا که این فرموده: ﴿لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ﴾ شامل همۀ حالات می‌گردد، و بعضی از حالت‌ها وجود دارد که ازدواج کردن با همسر پسر خوانده جایز نیست ـ و آن عبارت است از قبل از طلاق دادن و انقضای زمان عدۀ زن ـ لذا آن را مقید به این کرد که ﴿إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗا﴾ زمانی مؤمنان می‌توانند با همسران پسرخواندگان خود ازدواج نمایند که پسرخواندگان، همسران خود را طلاق دهند و عدۀ آنان تمام گردد؛ و قبل از طلاق و انقضای عدّه، چنین کاری جایز نیست. ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا﴾ و فرمان خدا باید انجام گیرد، و هیچ مانعی نمی‌تواند مانع انجام آن شود. در این داستان فواید و آموختنی‌هایی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: 1- ستایش زید بن حارثه از دو جهت؛ یکی اینکه خداوند در قرآن نام او را ذکر کرده است، و جز او اسم هیچ صحابه‌ای در قرآن نیامده است. و اینکه خداوند خبر داده که به او نعمت داده است؛ یعنی با بخشیدن نعمت اسلام و ایمان بر او انعام نموده است. و این شهادتی از جانب خداست مبنی بر اینکه زید در ظاهر و باطن مسلمان و مؤمن است، به این دلیل که خداوند این نعمت را به طور خاص برای وی ذکر می‌گرداند، و منظور از آن نعمت ویژه، نعمت اسلام و ایمان است، وگرنه ذکر این نعمت به طور خاص، هیچ لزومی نداشت. 2- بردۀ آزاد شده که از نعمت آزادی برخوردار است؛ این نعمت، از سوی کسی به او داده شده است که وی را آزاد نموده است. 3- جایز بودن ازدواج با همسر پسرخوانده، همان طور که در این آیه به صراحت بیان گردید. 4- تعلیم و یاد دادن عملی، از تعلیم قولی مؤثرتر است؛ به ‌خصوص اگر تعلیم عملی، همراه با تعلیم زبانی باشد که در این صورت «نور علی نور» است. 5- اگر آدمی زنی دیگر غیر از همسر و کنیز و محارمش را در دل خود دوست بدارد، چنانچه مرتکب کار نامشروعی نشود، گناهی در آن نیست؛ حتی اگر این آرزو را داشته باشد که اگر همسرش او را طلاق بدهد، با وی ازدواج می‌کند، به شرط اینکه برای جدایی آنها تلاش نکند؛ چون خداوند خبر داده که پیامبر این را در دل خود پنهان داشت. 6- پیامبر صلی الله علیه وسلم به صورت آشکار و روشن پیام خدا را به مردم رسانده، و همۀ آنچه را که به او وحی شده به مردم ابلاغ کرده است، حتی این قضیه که در آن سرزنش شده است؛ و این دلالت می‌نماید که او پیامبر خداست، و جز آنچه به سوی او وحی شده است نمی‌گوید، و نمی‌خواهد خودش را بزرگ نماید. 7- فردی که با او مشورت می‌شود، امین به حساب آمده؛ و بر او لازم است که هرگاه در کاری با وی مشورت کردند، باید آن گونه که برای طرف بهتر و مفیدتر است نظر بدهد. و چنانچه خود نیز در دلش خواسته‌ای داشته باشد، باید مصلحت کسی را که از او مشورت خواسته است مقدم بدارد. 8- هرگاه کسی از دیگری در مورد جدایی از همسرش مشورت خواست، بهتر آن است که بگوید: «تا جایی که امکان دارد همسرت را نگاه دار، چون ادامۀ زندگی از جدایی بهتر است.» 9- باید ترس از خدا را بر ترس از مردم مقدّم داشت، و ترس از خداوند اولی و سزاوارتر است. 10- فضیلت ام المؤمنین زینب رضی الله عنها که خداوند او را به نکاح پیامبر صلی الله علیه وسلم درآورد، بدون اینکه خطبه‌ای خوانده شود و شاهدی در کار باشد. بنابراین زینب بر دیگر همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم افتخار می‌کرد و می‌گفت: «شما را خانواده‌هایتان به ازدواج پیامبر درآوردند، و مرا خداوند از بالای هفت آسمان به ازدواج پیامبر درآورد.» 11- زنی که شوهر دارد، ازدواج با او جایز نیست و نباید برای ازدواج با وی تلاش کرد مگر اینکه شوهرش او را طلاق بدهد و عدّه‌اش تمام شود؛ چون قبل از تمام شدن عدّه، زن وابسته به شوهر است. info
التفاسير:

external-link copy
38 : 33

مَا كَانَ عَلَی النَّبِیِّ مِنْ حَرَجٍ فِیْمَا فَرَضَ اللّٰهُ لَهٗ ؕ— سُنَّةَ اللّٰهِ فِی الَّذِیْنَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ ؕ— وَكَانَ اَمْرُ اللّٰهِ قَدَرًا مَّقْدُوْرَا ۟ؗۙ

این پاسخ طعنۀ کسانی است که به پیامبر صلی الله علیه وسلم طعنه می‌زنند [و می‌گویند] زنان زیادی گرفته است. و این طعنه‌ای است بی‌جا. پس خداوند فرمود: ﴿مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥ﴾ بر پیامبر در انجام آنچه خداوند برای او مقدر نموده است هیچ گناه و تقصیری نیست؛ یعنی ازدواج با این زنان را خداوند برای او جایز نموده است، همان گونه که برای پیامبران گذشته این کار را مباح کرده بود. بنابراین فرمود: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا﴾ این سنت الهی در مورد پیامبران گذشته نیز جاری بوده است، و فرمان خداوند همواره روی حساب و برنامۀ دقیقی است و باید انجام شود. info
التفاسير:

external-link copy
39 : 33

١لَّذِیْنَ یُبَلِّغُوْنَ رِسٰلٰتِ اللّٰهِ وَیَخْشَوْنَهٗ وَلَا یَخْشَوْنَ اَحَدًا اِلَّا اللّٰهَ ؕ— وَكَفٰی بِاللّٰهِ حَسِیْبًا ۟

﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ﴾ کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند؛ پس آنان آیات خدا و حجت‌ها و دلایل او را بر بندگان می‌خوانند، و آنان را به سوی خدا دعوت می‌کنند، ﴿وَيَخۡشَوۡنَهُۥ﴾ و فقط از او که شریکی ندارد می‌ترسند، ﴿وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَ﴾ و از هیچ کس جز خداوند نمی‌ترسند. پس، از آنجا که ازدواج در میان پیامبران معصوم یک سنت بوده است ـ پیامبرانی که وظیفۀ خود را به بهترین و کامل‌ترین صورت انجام داده‌اند؛ و آن عبارت از دعوت دادن مردم به سوی خدا و ترس از اوست، و این مقتضیِ این است که انسان هر آنچه را که بدان دستور داده شده است، انجام دهد؛ و از هر امر ناجایزی پرهیز و دوری نماید ـ پس چنین امری بیانگر آن است که به هیچ وجه در این قضیه نقص و اشکالی وجود ندارد. ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا﴾ و خداوند به عنوان حسابرس بندگانش و مراقب اعمالشان کافی است. و از این دانسته شد که نکاح و ازدواج از سنت‌های پیامبران است. info
التفاسير:

external-link copy
40 : 33

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ اَبَاۤ اَحَدٍ مِّنْ رِّجَالِكُمْ وَلٰكِنْ رَّسُوْلَ اللّٰهِ وَخَاتَمَ النَّبِیّٖنَ ؕ— وَكَانَ اللّٰهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمًا ۟۠

﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ﴾ ای امّت پیامبر! محمّد صلی الله علیه وسلم پدر هیچ کس از مردان شما نیست. پس قطع ارتباط نَسَبیِ زید بن حارثه از این باب است. از آنجا که این ـ به شرطی که معنی بر ظاهر لفظ حمل گردد ـ نفی شامل همۀ حالات می‌گردد؛ یعنی نه پدر حقیقی است، و نه پدرخواندۀ کسی است؛ و در گذشته بیان گردید که پیامبر پدر همۀ مؤمنان است، و همسرانش مادران مؤمنان‌اند؛ پس برای اینکه این مطلب در عموم این نهی داخل نشود، فرمود: ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ﴾ بلکه او فرستادۀ خدا و خاتم پیامبران است؛ یعنی مقام او مقامی است که باید از او اطاعت و پیروی شود، و هدایت از طریق او حاصل گردد و بدان باور شود. و محبّت و دوستی او، باید بر محبت و دوستی هر کسی مقدم باشد؛ زیرا پیامبر خیرخواه مؤمنان می‌باشد، و چنان نسبت به آنان خیرخواه است که گویا پدرشان می‌باشد. ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا﴾ و خداوند بر هر چیزی آگاه است؛ یعنی علم و آگاهی او هر چیزی را احاطه کرده است، و او می‌داند که رسالت خود را در کجا قرار دهد، و چه کسانی را فرستادۀ خویش بگرداند، و می‌داند که چه کسانی صلاحیّت برخورداری از فضل و لطف او را دارند. info
التفاسير:

external-link copy
41 : 33

یٰۤاَیُّهَا الَّذِیْنَ اٰمَنُوا اذْكُرُوا اللّٰهَ ذِكْرًا كَثِیْرًا ۟ۙ

خداوند والامقام مؤمنان را فرمان می‌دهد تا بسیار او را ذکر نمایند، از قبیل گفتن: لا إله إلا الله، الحمد لله، سبحان الله، الله اکبر، و هر گفتاری که سبب نزدیک شدنِ به خداوند متعال گردد. و حداقل این است که انسان به اذکار صبح و شام و اذکاری که بعد از نمازهای پنج‌گانه و اذکاری که به هنگام رخدادها و در مناسبت‌های مختلف گفته می‌شوند، پایبند باشد. و آدمی باید همیشه و در همۀ اوقات و در همۀ حالات به ذکر خدا پایبند باشد؛ چون این عبادتی است که انجام دهنده‌اش را پیش می‌برد، و روح و روان او را آرام می‌کند، و سبب محبت و معرفت خدا می‌گردد، و انسان را بر انجام کار خیر یاری می‌کند تا زبانش را از گفتن سخن زشت باز دارد. info
التفاسير:

external-link copy
42 : 33

وَّسَبِّحُوْهُ بُكْرَةً وَّاَصِیْلًا ۟

﴿وَسَبِّحُوهُ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلًا﴾ یعنی در اول روز و در آخر روز به تقدیس او بپردازید، و پاکی او را بیان دارید؛ چون این دو وقت دارای فضیلت و شرافت می‌باشند، و در این دو وقت انجام دادن کار راحت است. info
التفاسير:

external-link copy
43 : 33

هُوَ الَّذِیْ یُصَلِّیْ عَلَیْكُمْ وَمَلٰٓىِٕكَتُهٗ لِیُخْرِجَكُمْ مِّنَ الظُّلُمٰتِ اِلَی النُّوْرِ ؕ— وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِیْنَ رَحِیْمًا ۟

﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُۥ لِيُخۡرِجَكُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَكَانَ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَحِيمٗا﴾ یکی از مصادیق لطف و رحمت خدا نسبت به مؤمنان، این است که آنها را می‌ستاید و بر آنان رحمت می‌فرستد. و نیز فرشتگان برای مؤمنان دعا می‌کنند که به سبب آن، خداوند آنها را از تاریکی‌های گناهان و جهالت بیرون می‌آورد، و به نور ایمان و به مرحلۀ علم و عمل می‌رساند. پس این بزرگ‌ترین نعمتی است که خداوند به بندگان فرمانبردار بخشیده است؛ امری که مستدعی آن است که شکر این نعمت را به جای آورند، و ذکر خداوند را به کثرت انجام دهند؛ خداوندی که به آنها لطف نموده، و فرشتگانی را ـ‌که عرش او را حمل می‌کنند، و بهترین فرشتگان هستند، نیز فرشتگانی که پیرامون عرش را فرا گرفته‌اند‌ـ مسخر کرده است تا پروردگارشان را به پاکی یاد کنند و برای مؤمنان طلب آمرزش نمایند. پس می‌گویند: ﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ رَبَّنَا وَأَدۡخِلۡهُمۡ جَنَّٰتِ عَدۡنٍ ٱلَّتِي وَعَدتَّهُمۡ وَمَن صَلَحَ مِنۡ ءَابَآئِهِمۡ وَأَزۡوَٰجِهِمۡ وَذُرِّيَّٰتِهِمۡۚ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ وَقِهِمُ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِۚ وَمَن تَقِ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ يَوۡمَئِذٖ فَقَدۡ رَحِمۡتَهُۥۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ﴾ پروردگارا! رحمت و علم و آگاهی تو، هر چیزی را به صورت گسترده فرا گرفته است؛ پس کسانی را که توبه کرده و از راه تو پیروی نموده‌اند، بیامرز؛ و آنان را از عذاب جهنّم نجات بده. پروردگارا! آنها و کسانی از پدران و همسران و فرزندانشان که صالح بوده‌اند، به باغ‌های بهشتی وارد کن که به آنان وعده داده‌ای. بی‌گمان، تو توانا و باحکمت هستی. و آنان را از بدی‌ها دور بدار، و هرکس را در این روز از بدی‌ها و شرها دور بداری، به راستی که بر او رحم نموده‌ای، و این رستگاری بزرگ است. پس این رحمت و نعمتی است که خداوند در دنیا به آنها داده است. info
التفاسير: