クルアーンの対訳 - ペルシア語対訳 - アッ=サァディーの注釈

ページ番号:close

external-link copy
142 : 2

سَیَقُوْلُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلّٰىهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِیْ كَانُوْا عَلَیْهَا ؕ— قُلْ لِّلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ؕ— یَهْدِیْ مَنْ یَّشَآءُ اِلٰی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ ۟

آیۀ اول مشتمل بر معجزه، دلجویی، ایجاد اطمینان خاطر برای مؤمنان، اعتراض و پاسخ آن از سه وجه، ذکر ویژگی‌های معترض و نیز ذکر صفات کسی است که فرمانبردار حکم خدا است. پس خداوند خبر داد که به زودی مردمان بی‌خرد نسبت به این عمل شما [رویگردانی از بیت‌المقدس] اعتراض خواهند کرد؛ و آنها کسانی هستند که منافع خود را تشخیص نداده، آن را ضایع کرده و به کمترین بها می‌فروشند. آنها عبارتند از: یهودیان و نصرانیان و دیگر اعتراض‌کنندگان بر احکام و شریعت و قوانین خدا. وقتی مسلمانان در مکه مقیم بودند، فرمان یافته بودند به هنگام نماز، رو به بیت‌المقدس نمایند. یک سال و نیم پس از هجرت به مدینه و به خاطر حکمت‌هایی که خداوند به بعضی از آنها اشاره می‌نماید، به آنان دستور داد که رو به کعبه نمایند. پس به آنها خبر داد که، حتماً مردمان بی‌خرد می‌گویند: ﴿مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِي كَانُواْ عَلَيۡهَا﴾ چه چیزی آنها را از قبله‌ای که بر آن بودند، برگرداند؟ یعنی چه چیزی آنها را از روی کردن به بیت المقدس منصرف کرد؟ و این، اعتراض به حکم خدا و شریعت و فضل و احسان او است. بنابراین خداوند از مسلمانان دلجویی به عمل آورد و به آنها خبر داد که چنین اعتراضی، از جانب کسانی صورت پذیرفته است که بی‌خرد و بی‌دین هستند، پس شما به آنها توجه نکنید؛ زیرا فرد عاقل نباید به اعتراض انسان بی‌خرد و سفیه، توجه نماید و ذهن خود را بدان مشغول ‌کند. و آیه بیانگر آن است که جز فرد بی‌خرد و جاهل و کینه‌توز، بر احکام خدا اعتراض نمی‌کند؛ اما فرد فهمیده و مؤمن و عاقل احکام را پذیرفته و از آن اطاعت می‌کند. همان‌طور که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ﴾ [الأحزاب: 36] «وقتی خدا و پیامبرش به چیزی فرمان دادند، برای هیچ مرد و زن مؤمنی شایسته نیست که از خود، اعتراض و اختیاری داشته باشند»؛ ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ...﴾ [النساء: 65] «سوگند به پروردگارت آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه تو را در اختلافی که میان آنها بروز کرده است، حَکَم قرار د‌هند»؛﴿إِنَّمَا كَانَ قَوۡلَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذَا دُعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ لِيَحۡكُمَ بَيۡنَهُمۡ أَن يَقُولُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾ [النور: 51] «و سخن مؤمنان وقتی که به سوی خدا و پیامبرش فرا خوانده شوند تا میان آنها داوری کند- فقط این است که بگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.»» و خداوند آنها را بی‌خرد نامید: ﴿ٱلسُّفَهَآءُ﴾ که برای رد سخن‏شان و توجه نکردن به آن، همین مقدار کافی است. با این وجود، خداوند متعال به شبهۀ مذکور اشاره می‌کند، سپس به آن پاسخ داده و آن را دفع کرده و می‌فرماید: ﴿قُل﴾ در جواب آنها بگو: ﴿لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾ مشرق و مغرب ملک خدا است، پس هیچ جهتی از جهت‌ها، خارج از گسترۀ فرمانروایی او نیست و خداوند کسی را که بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند. از جمله خداوند شما را به سوی این قبله هدایت کرد، که از آیین پدرتان ابراهیم است، پس چرا به رو کردن شما به قبله‌ای که در حیطۀ فرمانروایی خدا است، اعتراض کنند؟! شما که به جهتی رو نکرده‌اید که از گسترۀ فرمانروایی خدا بیرون باشد؟ پس به محض فهمیدن این مطلب، باید تسلیم فرمان خدا شد؛ چرا که خداوند متعال از سرِ فضل و هدایت و احسان خویش، شما را بدان هدایت کرده است و هرکس نسبت به فضلی که خداوند به شما داده است اعتراض ‌کند، از روی کینه و حسد و ستم اعتراض می‌نماید. و از آنجا که ﴿يَهۡدِي مَن يَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ﴾ مطلق است؛ و مطلق بر مقید حمل می‌شود، هدایت و گمراهی اسبابی دارد که حکمت و عدل الهی آن را ایجاب می‌نماید. خداوند در چندین جا از کتابش، اسباب هدایت را بیان کرده است: ﴿يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ﴾ [المائده: 16] «خداوند به وسیلۀ آن [کتاب] کسی را که راه خشنودی او را در پیش گیرد، به راه‌های سلامتی هدایت می‌نماید». info
التفاسير:

external-link copy
143 : 2

وَكَذٰلِكَ جَعَلْنٰكُمْ اُمَّةً وَّسَطًا لِّتَكُوْنُوْا شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَیَكُوْنَ الرَّسُوْلُ عَلَیْكُمْ شَهِیْدًا ؕ— وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِیْ كُنْتَ عَلَیْهَاۤ اِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَّتَّبِعُ الرَّسُوْلَ مِمَّنْ یَّنْقَلِبُ عَلٰی عَقِبَیْهِ ؕ— وَاِنْ كَانَتْ لَكَبِیْرَةً اِلَّا عَلَی الَّذِیْنَ هَدَی اللّٰهُ ؕ— وَمَا كَانَ اللّٰهُ لِیُضِیْعَ اِیْمَانَكُمْ ؕ— اِنَّ اللّٰهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوْفٌ رَّحِیْمٌ ۟

خداوند در این آیه، علتی را که موجب هدایت امت به تمامی انواع هدایت می‌شود، بطور مطلق ذکر کرده است. همچنین بیان نموده که بر این امت منت گذاشته است این آیه، یکی از آیاتی است که خداوند در آن بر بندگان خود منت می‌گذارد. به همین سبب فرمود: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾ و همچنین شما را امتی برگزیده و میانه‌رو قرار داده‌ایم. پس آنهایی که از حد اعتدال و میانه‌روی خارج شوند، خود را به هلاکت می‌اندازند. خداوند این امت را، در همۀ امور دین، میانه و معتدل قرار داده است. موضع امت اسلامی در قبال پیامبران، یک موضع معتدل و میانه است؛ نه مانند نصاری در اظهار محبت نسبت به پیامبران، زیاده‌روی و مبالغه کرده‌اند؛ و نه مانند یهود بر پیامبران ستم روا داشته‌اند. اما این امت، در مورد پیامبران میانه‌رو است؛ زیرا به همۀ پیامبران به صورت شایسته ایمان آورد‌ه است. و در التزام به شریعت نیز میانه و معتدل است. پس نه سخت‏گیری‏ یهود در آن دیده می‌شود و نه تساهل نصارا. و در باب پاکیزگی و خوراکی‌ها نیز این امت، میانه‌رو و معتدل است، پس نه مانند یهودیان است، که نمازشان جز در عبادتگاه‌های‏شان درست نباشد، و آب، آنها را از آلودگی‌ها پاک نمی‌کند و خداوند چیزهای پاکیزه را به خاطر عقوبت و سزای‏شان بر آنها حرام کرده است؛ و نه مانند نصاری است، که هیچ چیزی را نجس و حرام ندانسته و هر چیزی را مباح می‌دانند. اما پاکی مسلمین کامل‌ترین طهارت و پاکیزگی است. خداوند خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های پاکیزه و لباس‌ها و زن‌های پاکیزه را برای آنان حلال نموده؛ و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های آلوده را بر آنها حرام گردانیده است. پس دین این امت، کامل‌ترین دین است. و خداوند بزرگ‌ترین اخلاق و برترین اعمال را به این امت داده و به آنها مبلغی از علم و بردباری و عدل و نیکوکاری بخشیده، که به دیگر امت‌ها نداده است. بنابراین آنها امت وسط و معتدل و کامل هستند، ﴿شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ تا به سبب انصاف و حکم منصفانۀ خود، بر مردم گواه باشند و بر سایر ادیان حکم ‌کنند و کسی بر آنها حکم ننماید. پس این امت هرآنچه را بپذیرد، پذیرفتنی است و هر چیزی را که نپذیرد، مردود است. اگر گفته شود، چگونه داوری این امت بر دیگران پذیرفته می‌شود، در صورتی که سخن هر یک از طرف‌های مخالف علیه دیگری پذیرفته نمی‌شود؟ در جواب باید گفت: این وجود «تهمت» است که مانع پذیرش قول یکی از طرفین علیه طرف مخالف می‌شود؛ پس چون تهمت منتفی شود و عدالت کامل حاصل شود، آن‌گونه که حالت این امت چنین است، دیگر ایرادی وارد نمی‌شود؛ زیرا منظور، داوری کردن به انصاف و حق است، که شرط آن، علم و عدالت است؛ و این دو شرط در میان این امت وجود دارد، پس سخن آنان پذیرفته می‌شود. و اگر کسی در برتری و فضیلت این امت شک کند و در پی دلیلی باشد که این موضوع را تأیید نماید [و این امت را تزکیه کند]، آن دلیل، کامل‌ترین مخلوق؛ یعنی پیامبر این امت صلی الله علیه وسلم است؛ به همین خاطر خداوند متعال فرموده است: ﴿وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗا﴾ و از جمله گواهی دادن این امت بر دیگران، از این قرار است: روز قیامت، خداوند در خصوص ابلاغ دستوراتش، از پیامبران و نیز از امت‌هایی که پیامبران را تکذیب کردند، سؤال می‌کند، آن امت‌ها منکر ابلاغ دستورات خدا توسط پیامبران می‌شوند، در نتیجه آن پیامبران، این امت را گواه می‌گیرند و سخن این امت را پیامبرش محمد صلی الله علیه وسلم تأیید می‌کند. این آیه بیانگر آن است که اجماع این امت، حجت قطعی است و آنها از اشتباه در امان‌اند؛ چون خداوند فرموده است: ﴿وَسَطٗا﴾ پس اگر فرض شود که این امت بر امر نادرست اتفاق نظر و اجماع کنند، میانه و معتدل نخواهند بود، مگر در برخی از کارها. همچنین خداوند متعال فرموده است: ﴿لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ و این آیه بیانگر آن است که آنان هرگاه بر حکمی شهادت دهند [و بگویند:] خداوند آن را حلال گردانده، یا حرام کرده و یا آن را واجب نموده است، در این شهادت و گواهی خود معصوم هستند و از خطا و اشتباه در امان‌اند. همچنین از این آیه استنباط می‌شود که برای صدور حکم، بایستی از عدالت و شهادت و فتوا و دیگر شروط لازم برخوردار بود. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ﴾ و ما قبله‌ای را که بر آن بودی، و آن بیت المقدس بود، قبله قرار ندادیم، ﴿إِلَّا لِنَعۡلَمَ﴾ مگر اینکه بدانیم؛ دانستنی که ثواب و عقاب بر آن مترتب می‌گردد؛ وگرنه خداوند همۀ امور را قبل از پیدایش آن می‌داند. اما پاداش و عقابی بر این علم و دانستن مترتب نمی‌شود؛ زیرا خداوند کاملا عادل است و حجت را بر بندگانش اقامه می‌کند. بلکه زمانی که کارهایشان را انجام دهند، پاداش و سزا بر آن مرتب می‌شود؛ یعنی رو کردن به این قبله را مشروع نمودیم، تا بدانیم و بیازماییم ﴿مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ﴾ چه کسی از پیامبر پیروی می‌نماید و به او ایمان می‌آورد و در هر شرایطی از او تبعیت می‌کند. چون او بنده‌ای است مأمور؛ و امورش از سوی خدا تدبیر می‌شود؛ و نیز کتاب‌های پیشین خبر داده‌اند که این پیامبر رو به خانۀ کعبه می‌نماید؛ در نتیجه تغییر قبله به افزایش ایمان و طاعت بیشتر افراد با انصاف و دنباله‏رو حق، از پیامبر می‌انجامد. اما کسی که به عقب برگردد و از حق روی بگرداند و از هوای نفس پیروی کند، کفرش افزون می‌گردد و به حیرتش افزوده می‌شود و حجت باطلی را که بر پایۀ شک و شبهه قرار داشته و هیچ حقیقتی ندارد، دستاویز خویش قرار می‌دهد. ﴿وَإِن كَانَتۡ﴾ گرچه روی گرداندن تو از آن قبله ﴿لَكَبِيرَةً﴾ بس دشوار است، ﴿إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُ﴾ مگر بر کسانی که خداوند آنها را هدایت نموده است. پس آنها این موضوع را هدایت الهی و نعمت خداوند دانسته و شکر او را به جا ‌آوردند، به احسانش اقرار نموده و روی آوردن به سوی این خانۀ بزرگ را یکی از عطایا و الطاف الهی تلقی کردند؛ خانه‌ای که خداوند آن را بر تمام مناطق زمین برتری بخشیده و رفتن به سوی آن را رکنی از ارکان اسلام قرار داده است که گناهان را محو می‌کند. به همین جهت این کار برای آنها آسان، اما برای دیگران سخت بود. سپس خداوند متعال فرمود: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾ برای خداوند شایسته نیست و سزاوار شأن او تعالی نمی‌باشد، که ایمان‏تان را ضایع کند، بلکه چنین کاری برای خداوند محال است. و در این، مژدۀ بزرگی است برای کسی که خداوند با دادن اسلام و ایمان بر او منت گذارده است، چراکه خداوند ایمان‏شان را حفظ خواهد کرد و آن را ضایع نمی‌گرداند. و حفظ کردن به دو نوع است: حفظ کردن از ضایع شدن و باطل گشتن، که خداوند آنها را از هر چیزی که ایمان را فاسد ‌کند و از بین ببرد و در آن کم و کاستی ایجاد کند از قبیل: آفت‌های اضطراب‌آور و هوی و هوس‌های بازدارنده، در امان قرار می‌دهد. و نوع دیگر آن است که ایمان‌شان را پرورش می‌دهد و آنها را به انجام کارهایی توفیق می‌دهد که بر ایمان‌شان می‌افزاید و یقین‏شان را کامل می‌گرداند، پس همان‌گونه که در آغاز شما را به سوی ایمان رهنمود فرمود، آن را نیز برای‏تان حفظ خواهد نمود؛ و با پرورش دادن ایمان و رشد مزد و پاداش آن و حفظ ایمان از هر آلاینده و چیزی که صفای آن را مکدر و تیره ‌نماید، نعمت خویش را بر شما کامل می‌گرداند. و هرگاه به منظور مشخص کردن مؤمن راستگو از مؤمن دروغین، مصایب و فتنه‌هایی پیش آید، چنین مشکلاتی مؤمنان را پالایش و تصفیه نموده و راستی آنان را آشکار می‌نماید. و عده‌ای می‌گویند: آیه ﴿وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ ﴾ سبب می‌شود که بعضی از مؤمنان ایمان‏شان را رها کنند، اما خداوند این توهم را دور نمود و فرمود: ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ﴾ و خداوند با این آزمون، ایمان‏تان را ضایع نمی‌کند. و کسانی از مؤمنان که قبل از تحویل قبله مرده‌اند، مشمول این حکم هستند، بنابراین خداوند ایمان آنها را ضایع نمی‌کند؛ چون آنها در آن وقت دستور خدا را اطاعت کرده و از پیامبر اطاعت نموده‌اند. و طاعت خدا این است که در هر وقت و زمانی، بر حسب شرایط آن زمان و مکان از دستور او اطاعت شود. و این دلیلی است بر صحت مذهب اهل سنت و جماعت که می‌گویند، اعمال جوارح بخشی از ایمان می‌باشد. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ همانا خداوند نسبت به مردم، بسیار رئوف و مهربان است. از جمله مهربانی خداوند بر آنها این است، نعمتی را که در ابتدا به آنها ارزانی داشت، کامل گرداند و صف کسانی را که فقط با زبان ایمان آورده بودند، از صف آنان جدا نماید. و از جمله مهربانی خداوند نسبت به آنان، این است که آنها را به آزمایشی آزمود که به وسیلۀ آن ایمان‏شان افزوده شد و مقام‏شان بالا رفت و ارجمندترین خانه را قبلۀ آنان نمود. info
التفاسير:

external-link copy
144 : 2

قَدْ نَرٰی تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِی السَّمَآءِ ۚ— فَلَنُوَلِّیَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰىهَا ۪— فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ؕ— وَحَیْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوْا وُجُوْهَكُمْ شَطْرَهٗ ؕ— وَاِنَّ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ لَیَعْلَمُوْنَ اَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَّبِّهِمْ ؕ— وَمَا اللّٰهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُوْنَ ۟

خداوند به پیامبرش می‌فرماید: ﴿قَدۡ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجۡهِكَ فِي ٱلسَّمَآءِ﴾ ما چشم دوختن و نگاه کردن تورا به تمام جهت‌های آسمان می‌بینیم. که همواره مشتاق و در انتظار آن هستی که وحی نازل شود و تو را به روی کردن به سمت کعبه دستور دهد. خداوند فرمود: ﴿وَجۡهِكَ﴾ چهره‌ات؛ و نگفت: نگاهت‌را؛ زیرا پیامبر به این امر بسیار اهمیت می‌داد؛ و گرداندن چهره مستلزم گرداندن چشم است.﴿لَنُوَلِّيَنَّكَ﴾پس چون سرپرست و مولایت هستیم، رویت‌را می‌گردانیم، ﴿قِبۡلَةٗ تَرۡضَىٰهَا﴾به سوی قبله‌ای که آن را دوست داری؛ و آن کعبه است. این بخش از آیه بیانگر فضیلت و شرافت پیامبر صلی الله علیه وسلم است؛ زیرا خداوند به امری مبادرت می‌ورزد که خشنودی پیامبر را در بر دارد. سپس به ‌صراحت بیان می‌دارد که باید رو به کعبه کند: ﴿فَوَلِّ وَجۡهَكَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ﴾ پس به سوی مسجدالحرام روی بیاور؛ منظور از وجه، قسمت جلویی بدن انسان است. ﴿وَحَيۡثُ مَا كُنتُمۡ﴾ و هرکجا که باشید، در دریا و خشکی و شرق و غرب و جنوب و شمال، و هرجا که هستید، ﴿فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ روی به سوی آن کنید. این آیه، بیانگر آن است که استقبال و رو کردن به کعبه، در همۀ نمازهای فرض و نمازهای نفل شرط است، اگر ممکن باشد رو به خود کعبه نماید، و اگر ممکن نباشد به سمت و جهت آن رو کند. و گرداندن بدن از جهت قبله، نماز را باطل می‌کند؛ چون امر کردن به چیزی، در ‌واقع به مثابۀ نهی کردن از ضد آن است. در آیات قبلی، خداوند متعال به اعتراض عده‌ای از اهل کتاب و غیره، نسبت به تغییر جهت قبله از سوی پیامبر و مسلمانان، اشاره کرد و اعتراض آنان را نیز مردود اعلام نمود؛ در اینجا بیان می‌نماید که اهل کتاب و علمای آنها می‌دانند، در این قضیه تو بر حق و حقیقتی روشن قرار داری، چون در کتاب‌های خودشان این حقیقت را با چشم سر می‌بینند اما از روی عناد و ستم اعتراض می‌کنند، پس وقتی آنها به اشتباه خود واقف هستند، به اعتراض‏شان توجه نکنید؛ زیرا اعتراض کسی انسان را اندوهگین می‌گرداند، که ممکن باشد حرف وی درست از آب در آید، اما این قضیه، بسیار روشن و مبرهن است و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. اما وقتی یقین حاصل شد که حق با فردی است که بر او اعتراض می‌شود و به یقین دانسته شد که معترض، مخالف و کینه‌توز است، و به باطل بودن سخن خود واقف است، در چنین صورتی نباید به آن توجه کرد، بلکه باید منتظر بود تا اعتراض‌کننده به سزای دنیوی و اخروی خود برسد. به همین جهت خداوند متعال فرموده است: ﴿وَمَا ٱللَّهُ بِغَٰفِلٍ عَمَّا يَعۡمَلُونَ﴾ و خداوند از آنچه می‌کنند، بی‌خبر نیست، بلکه اعمال آنها را ثبت می‌کند و آنها را بر آن اعمال مجازات خواهد کرد. و این تهدیدی است برای معترضین و تسلیت و دلجویی است برای مؤمنان. info
التفاسير:

external-link copy
145 : 2

وَلَىِٕنْ اَتَیْتَ الَّذِیْنَ اُوْتُوا الْكِتٰبَ بِكُلِّ اٰیَةٍ مَّا تَبِعُوْا قِبْلَتَكَ ۚ— وَمَاۤ اَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ ۚ— وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ ؕ— وَلَىِٕنِ اتَّبَعْتَ اَهْوَآءَهُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ۙ— اِنَّكَ اِذًا لَّمِنَ الظّٰلِمِیْنَ ۟ۘ

پیامبر صلی الله علیه وسلم بر هدایت شدن مردم بسیار حریص بود، به همین جهت نهایت نصیحت و خیرخواهی خود را صرف می‌کرد؛ و از هدایت شدن آنها شاد می‌شد. و آنگاه که مردم تسلیم امر خدا نمی‌شدند، غمگین می‌گشت. بعضی از کافران از فرمان خدا سرپیچی کرده و سرکشی می‌کردند و بر پیامبران خدا می‌شوریدند و هدایت را به عمد و از روی دشمنی ترک می‌کردند. از جمله این افراد، یهودیان و نصرانی‌ها بودند که از روی علم و یقین به محمد صلی الله علیه وسلم کفر ورزیدند. بنابراین خداوند متعال خبر داد که ﴿وَلَئِنۡ أَتَيۡتَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ بِكُلِّ ءَايَةٖ﴾ اگر تو هر برهان و دلیلی بیاوری که سخنت را روشن ‌کند و پیام و رسالتت را تبیین ‌گرداند، ﴿مَّا تَبِعُواْ قِبۡلَتَكَ﴾ آنها از تو پیروی نمی‌کنند؛ زیرا پیروی کردن از قبله، دلیل بر پیروی کردن از پیامبر است و نیز بدلیل شأن و مقام قبله. و آنها معاند بودند و حق را از روی شناخت، ترک ‌کردند؛ چون معجزه و دلیل به کسی سود می‌رساند که جویای حق بوده و حق بر او مشتبه شده باشد، پس دلایل روشن، حق را برای او واضح می‌گرداند. اما کسی که تصمیم قطعی گرفته است از حق تبعیت نکند، راه چاره‌ای ندارد. و نیز آنها با یکدیگر اختلاف دارند و برخی، از قبلۀ برخی پیروی نمی‌کنند، پس ای محمد صلی الله علیه وسلم ! عجیب نیست که آنها از قبلۀ تو پیروی نکنند در صورتی که آنان دشمنان کینه‌توز و واقعی تو هستند. ﴿وَمَآ أَنتَ بِتَابِعٖ قِبۡلَتَهُمۡ﴾ این بخش از آیه، بلیغ‌تر از آن است که بگوید «ولا تتبع» و پیروی نکن، زیرا بیانگر آن است که پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز به مخالفت کردن با آنان عادت کرده، و این امر تبدیل به یکی از ویژگی‌های وی گشته است، بنابراین امکان ندارد که به قبلۀ آنان روکند. و نگفت: «ولو أتوا بکل آیۀ» [و چنانچه هر آیه‌ای را نیز بیاورند]، چون آنها دلیلی بر صحت ادعای خود ندارند. و هرگاه حق با دلایل یقینی روشن شد، لازم نیست شبهاتی که بر آن وارد می‌شود، پاسخ داده شود؛ چرا که پایانی برای آن شبهات متصور نیست؛ زیرا باطل بودن آن آشکار است؛ و هر چیزی که با حق مخالفت کند، باطل است. ﴿وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم﴾ و اگر از خواسته‌های‏شان پیروی کنی؛ فرمود: ﴿أَهۡوَآءَهُم﴾ و نگفت «دينهم»، چون آنچه بر آن هستند، فقط هوی و هوس است، حتی آنها ـ در دل‏شان ـ می‌دانند که آنچه بر آن هستند، دین نیست؛ زیرا هرکس دین را ترک کند، از خواست و هوای نفس پیروی خواهد کرد. خداوند متعال فرموده است: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ﴾ آیا دیده‌ای کسی را که هوای نفس خود را معبود خویش قرار داده است؟! ﴿مِّنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ بعد از علمی که تو را حاصل شده است مبنی براینکه تو برحق هستی و آنها بر باطل. ﴿إِنَّكَ إِذٗا﴾ یعنی اگر تو از آنها پیروی کنی. این احتراز است، تا این جمله از جملۀ قبل جدا نشود ﴿لَّمِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ در زمرۀ ستمگران خواهی بود. و چه ستمی بزرگ‌تر از ستم کسی است که حق و باطل را بشناسد، سپس باطل را بر حق ترجیح دهد؟! اگرچه مخاطب این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم است، اما امت وی نیز در آن داخل است. پس اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین کند ـ که از او بعید است ـ با وجود مقام بلند و نیکوکاری‌های زیادش، ستمکار خواهد بود، پس دیگران به طریق اولی چنین خواهند بود. info
التفاسير: