Traduzione dei Significati del Sacro Corano - Traduzione persiana - Esegesi di Al-Sa'di

Numero di pagina:close

external-link copy
21 : 18

وَكَذٰلِكَ اَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوْۤا اَنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ وَّاَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیْهَا ۚۗ— اِذْ یَتَنَازَعُوْنَ بَیْنَهُمْ اَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوْا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا ؕ— رَبُّهُمْ اَعْلَمُ بِهِمْ ؕ— قَالَ الَّذِیْنَ غَلَبُوْا عَلٰۤی اَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَّسْجِدًا ۟

خداوند متعال خبر می‌دهد که او مردم را از حال اصحاب کهف مطلع نمود، و این ـ خدا بهتر می‌داند ـ بعد از آن بود که بیدار شدند، و یکی از خودشان را فرستادند تا برایشان غذایی بخرد، و او را دستور دادند تا خود را پنهان نماید، اما خداوند چیزی را خواست که مایۀ صلاح مردم و پاداشی بیشتر برای آنان بود؛ و آن اینکه مردم با دیدن آنها، نشانه‌ای از نشانه‌های قدرت خداوند را با چشم و به‌طور آشکار مشاهده کردند، و دانستند که وعدۀ خداوند حق است و هیچ شک و تردیدی درآن نیست. درحالی‌که همین مردمان، چندی قبل درمورد رستاخیز و قیامت با یکدیگر کشمکش داشتند؛ برخی می‌گفتند قیامت و سزا و جزا حق است و خواهد آمد، و برخی آن را نفی می‌کردند. پس خداوند داستان آنها را، باعث رشد بینش و یقین مؤمنان و نیز حجتی بر انکارکنندگان قرار داد، و پاداش این‌کار به اصحاب کهف رسید. و خداوند جریان آنها را مشهور و جایگاهشان را بلند کرد، به ‌گونه‌ای که کسانی گفتند: ﴿ٱبۡنُواْ عَلَيۡهِم بُنۡيَٰنٗا﴾ بر غار آنها بنایی بسازید. خداوند به عاقبت و سرانجام آنها آگاه‌تر است. و کسانی که زمامدار امور مردم بودند، و بزرگان قوم به‌شمار می‌آمدند، گفتند: ﴿لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيۡهِم مَّسۡجِدٗا﴾ بر در غار آنها مسجد و پرستشگاهی می‌سازیم و خدا را درآن عبادت می‌کنیم، بدینوسیله همواره به یاد آنان خواهیم بود. ساختن عبادتگاه بر سر قبرها ممنوع است، و پیامبر صلی الله علیه وسلم از آن نهی کرده، و کسانی را که چنین کاری می‌کنند، مذمت نموده است. و ذکر این‌کار در اینجا، دلیلی بر عدم مذمت و نکوهش آن نیست؛ زیرا موضوع ساختن مسجد بر سر در غار، در رابطه با واقعۀ اصحاب کهف، و تعریف و تمجید از موضع‌گیری شجاعانۀ آنان بیان شده است، تا جایی که اقوامشان گفتند: بر آنها مسجدی بسازید، این در حالی بود که اصحاب کهف قبلاً به شدت از قومشان می‌ترسیدند و از اینکه از وضعیت آنان باخبر شوند، پرهیز می‌کردند. پس، از آن موضع خصمانۀ خود درقبال آنان کوتاه آمده و گفتند: مسجدی بر در آن بسازید. و این دلیلی است بر اینکه هرکس دینش را مصون دارد و از فتنه‌ها بگریزد، خداوند او را سالم و مصون می‌دارد؛ و هرکس برای تندرستی و سلامتی بکوشد، خداوند او را سلامت می‌گرداند؛ و هرکس به خدا پناه ببرد، خداوند او را پناه داده و او را مایۀ هدایت دیگران قرار می‌دهد؛ و هرکس در راه خدا و برای طلب رضای الهی فروتنی کند، سرانجام خداوند عزت و بزرگی به او بخشد. ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ لِّلۡأَبۡرَارِ﴾ و آنچه نزد خداوند است، برای نیکوکاران بهتر است. info
التفاسير:

external-link copy
22 : 18

سَیَقُوْلُوْنَ ثَلٰثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ— وَیَقُوْلُوْنَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ ۚ— وَیَقُوْلُوْنَ سَبْعَةٌ وَّثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ؕ— قُلْ رَّبِّیْۤ اَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَّا یَعْلَمُهُمْ اِلَّا قَلِیْلٌ ۫۬— فَلَا تُمَارِ فِیْهِمْ اِلَّا مِرَآءً ظَاهِرًا ۪— وَّلَا تَسْتَفْتِ فِیْهِمْ مِّنْهُمْ اَحَدًا ۟۠

خداوند متعال خبر می‌دهد که اهل کتاب در رابطه با تعداد افراد اصحاب کهف با هم اختلاف داشتند، و این اختلاف از حدس و گمانشان سرچشمه می‌گیرد؛ زیرا به دروغ چیزهایی می‌گویند، که نمی‌دانند. آنها در مورد تعداد اصحاب کهف سه گروه بودند: برخی می‌گفتند: «آنان سه نفرند و چهارمین ایشان سگشان است.» و برخی می‌گفتند: «پنج بوده و ششمین ایشان سگشان است.» و خداوند بعد از این سخن بیان داشته است که اینها سخن‌های بی‌دلیلی است، و آنها از روی ظن وگمان این را می‌گویند. پس بی‌دلیل بودن این سخنان، دلیلی بر بطلان آن می‌باشد. و گروهی می‌گفتند: «اصحاب کهف هفت نفرند که هشتمین ایشان سگشان است.» و این –‌خدا بهتر می‌داند– درست است؛ چون خداوند دو قول پیش از این را باطل قرار داد، اما این را باطل قرار نداد. پس باطل قرار ندادن این قول، بر این دلالت می‌نماید که آن درست است. و در این اختلاف نظر، فایده‌ای وجود ندارد، و اگر تعداد افراد اصحاب کهف دانسته شود، هیچ منفعت دینی و معنوی برای مردم ندارد. بنابراین خداوند متعال فرمود: ﴿قُل رَّبِّيٓ أَعۡلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا قَلِيلٞ﴾ بگو: «پروردگارم به تعدادشان آگاه‌تر است، جز اندکی تعدادشان را نمی‌دانند» و گروه کمی که تعدادشان را می‌دانند، کسانی هستند که به حقیقت رسیده، و می‌دانند آنچه بدان رسیده‌اند، درست است. ﴿فَلَا تُمَارِ فِيهِمۡ إِلَّا مِرَآءٗ ظَٰهِرٗا﴾ بنابراین جز بر اساس علم و یقین، دربارۀ آنان مجادله مکن؛ و اگر مجادلۀ تو بر این اساس باشد، مفید فایده خواهد بود. اما مماشات و همسویی‌اش که بر اساس نادانی و از روی ظن وگمان باشد، و یا بی‌فایده باشد؛ یعنی طرف مجادله کننده مخالفت و کینه‌توزی ورزد، و یا اینکه مسئله اهمیتی نداشته، و دانستن آن فایده‌ای دینی در بر نداشته باشد مانند دانستنِ تعداد اصحاب کهف و امثال آن، به درستی که مناقشۀ زیاد در این‌گونه موارد، باعث ضایع شدن وقت می‌گردد، و تاثیر منفی بر همدلی و دوستی‌ها می‌گذارد. ﴿وَلَا تَسۡتَفۡتِ فِيهِم مِّنۡهُمۡ أَحَدٗا﴾ و در مورد اصحاب کهف از هیچ‌کسی از اهل کتاب سؤال مکن؛ چون سخنان آنها براساس حدس و گمان است، و انسان را به حق نمی‌رساند. پس این بیانگر آن است نباید از کسی که صلاحیت فتوا دادن را ندارد، استفتا کرد؛ چون یا او در مسئله‌ای که از وی پرسیده می‌شود، توان پاسخگویی را نداشته، و یا اینکه باکی ندارد که چه می‌گوید؛ و تقوای آن چنانی ندارد که او را از گفتن سخن غیر واقعی باز بدارد. و مادامی که از استفتاء و پرسیدن از چنین کسانی نهی شده است، به طریق اولی چنین افرادی از دادن فتوا منع می‌شوند. و نیز آیه بیانگر آن است که ممکن است فردی در یک چیز ممنوع الاستفتاء باشد، اما در موردی دیگر از او استفتاء کرد. پس در آن قسمت که صلاحیت دارد، فتوا می‌دهد، به خلاف قسمت‌های دیگر که صلاحیت فتوا دادن در آن را ندارد؛ به دلیل اینکه خداوند از استفتاء اهل کتاب به طور مطلق نهی نکرده است، بلکه فقط از استفتاء از آنان در مورد اصحاب کهف و امثال آن نهی کرده است. info
التفاسير:

external-link copy
23 : 18

وَلَا تَقُوْلَنَّ لِشَایْءٍ اِنِّیْ فَاعِلٌ ذٰلِكَ غَدًا ۟ۙ

این نهی مانند دیگر نواهی گرچه متوجه پیامبر صلی الله علیه وسلم است، اما متوجه عموم مردم نیز می‌باشد، و همۀ مکلفین را در برمی‌گیرد، بنابراین خداوند بنده را از این نهی می‌نماید که در رابطه با آینده بگوید: من فلان کار را انجام می‌دهم، و نگوید: اگر خدا بخواهد؛ زیرا چنانچه نگوید إن شاء الله فلان کار را در آینده انجام می‌دهم، از دو جهت مرتکب حرام می‌گردد: اول، به صورت ناآگاهانه نسبت به غیبِ آینده اظهار نظر می‌کند و می‌گوید: در آینده کاری را انجام می‌د‌هم یا چیزی به وقوع می‌پیوندد. حال آنکه نمی‌داند آیا آن کار را انجام می‌د‌هد و این شئ به وقوع می‌پیوندد یا نه. دوم، سخن او بیانگر آن است که انجام د‌اد‌ن آن کار، فقط متعلق به مشیت اوست و بس؛ حال آنکه متعلق ساختن کاری، تنها به مشیّت بنده، امری محذور و ممنوع می‌باشد؛ چراکه تمامی مشیت برای خداست: ﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ﴾ و شما نمی‌خواهید، مگر اینکه خداوند پروردگار جهانیان بخواهد. و از آنجا که بیان خواستِ خداوند، باعث آسان شدن کار و حصول برکت در آن می‌شود و «إن شاء الله» گفتن به مثابۀ کمک خواستن بنده از پروردگارش می‌باشد، info
التفاسير:

external-link copy
24 : 18

اِلَّاۤ اَنْ یَّشَآءَ اللّٰهُ ؗ— وَاذْكُرْ رَّبَّكَ اِذَا نَسِیْتَ وَقُلْ عَسٰۤی اَنْ یَّهْدِیَنِ رَبِّیْ لِاَقْرَبَ مِنْ هٰذَا رَشَدًا ۟

و چون انسان گاهی اوقات «إن شاء الله» گفتن را فراموش می‌نماید، خداوند او را دستور داد که هرگاه به یادش آمد، بگوید «إن شاء الله» تا مطلوب وی حاصل، و آنچه محذور است از او دور شود. و از فرمودۀ الهی ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾ چنین برمی‌آید که خداوند دستور داده است به هنگام فراموشی، خدا را یاد کنند؛ زیرا یادکردن خداوند، نسیان و فراموشی را دور می‌نماید و آنچه را که بنده فراموش نموده است، به یاد می‌آورد. و به کسی که ذکر پروردگارش را فراموش نموده، دستور داده است که پروردگارش را یاد کند و از غافلان نباشد. و از آنجا که بنده در توفیق یافتن به صدق، و دوری جستن از اشتباه در گفتار و کردارش به خداوند نیازمند است، خداوند او را فرمان داد تا بگوید: ﴿عَسَىٰٓ أَن يَهۡدِيَنِ رَبِّي لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا﴾ امید است که پروردگارم مرا به راهی درست‌تر از این رهنمود کند. پس خداوند بنده را دستور داده تا او را بخواند و به وی امید و اعتماد داشته باشد؛ چراکه مسلماً خدا او را به نزدیک‌ترین راهی رهنمود می‌کند که وی را به رشد و تکامل می‌رساند.و بنده‌ای که چنین است و تمام تلاش خود را در طلب هدایت مبذول می‌دارد، سزاوار است که موفق شود، و یاری پروردگارش او را دریابد و خداوند او را در همۀ کارهایش به راه راست رهنمود نماید. info
التفاسير:

external-link copy
25 : 18

وَلَبِثُوْا فِیْ كَهْفِهِمْ ثَلٰثَ مِائَةٍ سِنِیْنَ وَازْدَادُوْا تِسْعًا ۟

خداوند پیامبر را از پرسش از اهل کتاب در مورد اصحاب کهف نهی کرد، چون اهل کتاب در این مورد چیزی نمی‌دانستند، اما خداوند که دانای پیدا و پنهان است و همه چیز را می‌داند، پیامبر را از مدت زمانی که اصحاب کهف در غار به سر بردند، آگاه نمود، وآگاهی این موضوع، مختص خداست؛ زیرا این از غیب آسمان‌ها و زمین است، و آگاهی از غیب آسمان‌ها و زمین ویژۀ خداوند است. پس آنچه را خداوند از غیب آسمان‌ها و زمین توسط پیامبرانش خبر داده، حقیقت یقینی است و هیچ شکی در آن نیست. و آنچه را که پیامبرانش از آن اطلاع ندارند، هیچ کس از مردم نیز آن را نمی‌داند. info
التفاسير:

external-link copy
26 : 18

قُلِ اللّٰهُ اَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوْا ۚ— لَهٗ غَیْبُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— اَبْصِرْ بِهٖ وَاَسْمِعْ ؕ— مَا لَهُمْ مِّنْ دُوْنِهٖ مِنْ وَّلِیٍّ ؗ— وَّلَا یُشْرِكُ فِیْ حُكْمِهٖۤ اَحَدًا ۟

﴿أَبۡصِرۡ بِهِۦ وَأَسۡمِعۡ﴾ تعجب کن از کمال بینا بودن و شنوا بودن خدا که شنوایی و بینایی خداوند همۀ شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها را احاطه نموده است؛ همچنان‌که دانش او همۀ دانستنی‌ها را در بر دارد. سپس خداوند خبر داد که ولایت عام و خاص تنها برای اوست، و اینکه او به تنهایی امور هستی و بندگان مؤمنش را سرپرستی و تدبیر می‌نماید، و آنها را از تاریکی‌ها به سوی نور هدایت می‌نماید، و کارشان را آسان می‌سازد و آنها را از سختی دور می‌نماید. بنابراین فرمود: ﴿مَا لَهُم مِّن دُونِهِۦ مِن وَلِيّٖ﴾ به جز او هیچ کارسازی ندارند؛ یعنی او بود که اصحاب کهف را به لطف و کرم خویش، حمایت و یاری نمود و آنها را به هیچ فردی از مخلوقاتش نسپرد. ﴿وَلَا يُشۡرِكُ فِي حُكۡمِهِۦٓ أَحَدٗا﴾ و خداوند هیچ کسی را در فرمانش شریک نمی‌سازد. و این شامل فرمان کَونی: تقدیری، و فرمان شرعی: دینی می‌شود؛ زیرا تنها خداوند، فرمانروای جهان هستی و مخلوقاتش می‌باشد و در آن حکم و قضاوت می‌نماید و سرنوشت آنها را رقم می‌زند و آنها را می‌آفریند وبه تدبیر امورشان می‌پردازد. و اوست که حاکم آنهاست، و آنها را امر و نهی می‌نماید، و سزا و جزایشان می‌دهد. و هنگامی که خداوند خبر داد که آگاهی از غیب آسمان‌ها و زمین از آن اوست، و هیچ مخلوقی راهی به سوی آگاهی یافتن و دانستن غیب آسمان‌ها و زمین ندارد، مگر از راهی که خداوند به بندگانش خبر می‌دهد. و بسی واضح است که این قرآن، بسیاری از مسایل غیبی را دربر دارد، خداوند متعال دستور داد تا مردمان به آن راه [= راه قرآن] روی آورند. پس فرمود: info
التفاسير:

external-link copy
27 : 18

وَاتْلُ مَاۤ اُوْحِیَ اِلَیْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ ؕ— لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمٰتِهٖ ۫ۚ— وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُوْنِهٖ مُلْتَحَدًا ۟

﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا﴾ و تلاوت کن؛ یعنی پیروی کن از آنچه که بر تو وحی می‌شود؛ مفاهیمش را بشناس، و اخبارش را تصدیق کن، و دستورات آن را گردن نه، و از نواهی آن پرهیز نما؛ زیرا این، قرآن بزرگی است که کلماتش دگرگون کننده‌ای ندارد؛ یعنی به خاطر راست بودن و منصفانه بودن آن و به‌خاطر اینکه در اوج شیوایی و زیبایی قرار دارد، دگرگون نمی‌شود. ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدۡقٗا وَعَدۡلٗا﴾ و سخن پروردگارت از نظر راستی و عدالت، به تمام و کمال رسیده است. پس به خاطر کمالی که از آن برخوردار است، تغییر و تبدیل در آن راه ندارد. و چنانچه نقص وخللی داشت، در معرض تغییر ودگرگونی قرار می‌گرفت. و این، بزرگداشت و تعظیم قرآن و نیز تشویق به روی آوردن به آن می‌باشد. ﴿وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا﴾ و به جز خدا هیچ پناهگاهی وجود ندارد که به آن پناه ببری. پس مشخص شد که فقط خداوند در همۀ کارها پناهگاه است، و خداوند معبودی است که در خوشی و ناخوشی به سوی او باید روی آورد. و بنده در همۀ حالت‌هایش نیازمند اوست، و همۀ خواسته‌هایش را باید از او طلب کند. info
التفاسير: