Traducción de los significados del Sagrado Corán - Traducción persa- Centro Rowad At-Taryama

Número de página:close

external-link copy
24 : 5

قَالُوْا یٰمُوْسٰۤی اِنَّا لَنْ نَّدْخُلَهَاۤ اَبَدًا مَّا دَامُوْا فِیْهَا فَاذْهَبْ اَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَاۤ اِنَّا هٰهُنَا قٰعِدُوْنَ ۟

[بنی‌اسرائیل] گفتند: «ای موسی، تا زمانی که آنان در آن [شهر] هستند ما هرگز وارد نمی‌شویم. تو و پروردگارت بروید و بجنگید. ما همینجا نشسته‌ایم». info
التفاسير:

external-link copy
25 : 5

قَالَ رَبِّ اِنِّیْ لَاۤ اَمْلِكُ اِلَّا نَفْسِیْ وَاَخِیْ فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفٰسِقِیْنَ ۟

[موسی] گفت: «پروردگارا، من جز اختیار خودم و برادرم [اختیار کس دیگری] را ندارم؛ پس میان ما و این گروهِ نافرمان جدایی بینداز». info
التفاسير:

external-link copy
26 : 5

قَالَ فَاِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ اَرْبَعِیْنَ سَنَةً ۚ— یَتِیْهُوْنَ فِی الْاَرْضِ ؕ— فَلَا تَاْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفٰسِقِیْنَ ۟۠

[الله] فرمود: «در این صورت، [ورود به] آن [سرزمین مقدس] تا چهل سال بر آنان حرام شده است؛ [و پیوسته] در زمین سرگردان خواهند بود؛ پس بر این گروهِ نافرمان افسوس مخور». info
التفاسير:

external-link copy
27 : 5

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ ابْنَیْ اٰدَمَ بِالْحَقِّ ۘ— اِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ اَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْاٰخَرِ ؕ— قَالَ لَاَقْتُلَنَّكَ ؕ— قَالَ اِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِیْنَ ۟

و [ای پیامبر،] داستان دو پسر آدم [= هابیل و قابیل] را به‌حق برایشان بخوان: هنگامی ‌که [هر کدام] برای نزدیکی‌جستن [به درگاه الله] یک قربانی تقدیم کردند؛ اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل به هابیل] گفت: «قطعاً تو را خواهم کشت». [هابیل] گفت: «الله [قربانی را] فقط از پرهیزگاران می‌پذیرد. info
التفاسير:

external-link copy
28 : 5

لَىِٕنْۢ بَسَطْتَّ اِلَیَّ یَدَكَ لِتَقْتُلَنِیْ مَاۤ اَنَا بِبَاسِطٍ یَّدِیَ اِلَیْكَ لِاَقْتُلَكَ ۚ— اِنِّیْۤ اَخَافُ اللّٰهَ رَبَّ الْعٰلَمِیْنَ ۟

اگر تو دستت را برای کشتن من دراز کنی، من هرگز دستم را برای کشتن به سویت دراز نخواهم کرد؛ [زیرا] بی‌تردید، من از الله ـ پروردگار جهانیان‌ـ می‌ترسم. info
التفاسير:

external-link copy
29 : 5

اِنِّیْۤ اُرِیْدُ اَنْ تَبُوَْاَ بِاِثْمِیْ وَاِثْمِكَ فَتَكُوْنَ مِنْ اَصْحٰبِ النَّارِ ۚ— وَذٰلِكَ جَزٰٓؤُا الظّٰلِمِیْنَ ۟ۚ

[آنگاه برای آنکه او را بترساند گفت:] من می‌خواهم که تو با گناه [قتلِ] من و گناه [اعمال] خودت [به سوی الله] بازگردی و از اهل دوزخ باشی؛ و این است سزای ستمکاران». info
التفاسير:

external-link copy
30 : 5

فَطَوَّعَتْ لَهٗ نَفْسُهٗ قَتْلَ اَخِیْهِ فَقَتَلَهٗ فَاَصْبَحَ مِنَ الْخٰسِرِیْنَ ۟

پس نفسِ [سرکشِ] او کشتن برادرش را برایش آراست [و موجّه و آسان جلوه داد]؛ پس او را کشت و از زیانکاران شد. info
التفاسير:

external-link copy
31 : 5

فَبَعَثَ اللّٰهُ غُرَابًا یَّبْحَثُ فِی الْاَرْضِ لِیُرِیَهٗ كَیْفَ یُوَارِیْ سَوْءَةَ اَخِیْهِ ؕ— قَالَ یٰوَیْلَتٰۤی اَعَجَزْتُ اَنْ اَكُوْنَ مِثْلَ هٰذَا الْغُرَابِ فَاُوَارِیَ سَوْءَةَ اَخِیْ ۚ— فَاَصْبَحَ مِنَ النّٰدِمِیْنَ ۟

آنگاه الله کلاغی را فرستاد که زمین را می‌کاوید تا [کلاغ مرده‌ای را دفن کند و این گونه] به وی نشان دهد که چگونه جسد برادرش را بپوشاند. [قابیل] گفت: «وای بر من! آیا ناتوان بودم از اینکه همچون این کلاغ باشم و جسد برادرم را بپوشانم؟» آنگاه [به شدّت از کارِ زشت خویش] پشیمان شد. info
التفاسير: