پس خداوند به پیامبرش فرمود: ﴿ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾ در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش، همانطور که پیامبرانی که پیش از تو بودند شکیبایی ورزیدند. و بدان که سخن مشرکین زیانی به حق نمیرساند، و هیچگاه نمیتوانند زیانی به تو برسانند، بلکه آنها به خودشان زیان وارد میکنند.
وقتی خداوند پیامبرش را دستور داد که در برابر سخن و آزارهای قومش شکیبایی ورزد، پیامبر را فرمان داد که با انجام عبادت خالص برای خدا، صبر پیشه کند، و حالت عبادتگزاران را بهخاطر بیاورد. همانطور که در آیهای دیگر فرموده است: ﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ غُرُوبِهَا﴾ پس در برابر آنچه میگویند شکیبا باش، و قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبیح بگوی.
و یکی از بزرگترین عبادتگزاران پیامبر خدا، داود ـ علیه الصلاة والسلام ـ است. ﴿ذَا ٱلۡأَيۡدِ﴾که دارای قدرت فراوان بدنی و قلبی برای عبادت خدا بود. ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٞ﴾ بیگمان او در همۀ کارها به سوی خدا باز میگشت، و با محبت و بندگی و ترس و امید و کثرت تضرع و زاری و دعا همواره رو به سوی خدا داشت، و وقتی که کاستیهایی از او سر میزد، با دست برداشتن از گناه و توبۀ نصوح، به سوی خدا باز میگشت.
و یکی از مصادیق انابت او به سوی پروردگار و عبادتش این بود که خداوند کوهها را با او همآوا و رام کرده بود، به گونهای که همصدا با او پاکی پروردگارشان را ﴿بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ﴾ صبحگاهان و شامگاهان در اوّل و آخر روز بیان میکردند.
﴿وَٱلطَّيۡرَ مَحۡشُورَةٗ﴾ و پرندگان را رام او کرد در حالی که با او جمع شده بودند، و مجموعۀ کوهها و پرندگان فرمانبردار و تسبیح کنندۀ خدا بودند، و این اطاعت و تسبیح پرندگان، از سرِ استجابت این فرمودۀ خداوند بود که فرمود: ﴿يَٰجِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُۥ وَٱلطَّيۡرَ﴾ای کوهها و پرندگان! همراه با داود خدا را تسبیح گویید. پس این منّت خداست که به او توفیق عبادت داده بود.
سپس خداوند این را بیان کرد که با دادن پادشاهی بزرگ به او، بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَشَدَدۡنَا مُلۡكَهُۥ﴾ و با اسبابی که به او دادیم و با لشکریان و ساز و برگ فراوان، فرمانروایی او را قدرت بخشیدیم. سپس خداوند بیان نمود که با دادن علم و دانش به او، بر وی منّت نهاد، پس فرمود: ﴿وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡحِكۡمَةَ﴾ و به او پیامبری و دانش فراوان دادیم، ﴿وَفَصۡلَ ٱلۡخِطَابِ﴾ و به وی قدرت داوری عطا کردیم که میان مردم در اختلافهایشان داوری میکرد.
وقتی خداوند خبر داد که قدرت داوری میان مردم را به پیامبرش داود عطا کرد، و معروف بود که مردم برای داوری به داود مراجعه میکردند، خداوند داستان دو متخاصم را که برای داوری نزد او رفته بودند بیان کرد. آنها درباره قضیهای رفتند که خداوند آن را آزمایشی برای داود، و موعظهای برای جبران تقصیری که او مرتکب شده بود قرار داد. پس خداوند توبهاش را پذیرفت و او را آمرزید، و این قضیه را برایش فراهم آورد. و به پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم فرمود: ﴿وَهَلۡ أَتَىٰكَ نَبَؤُاْ ٱلۡخَصۡمِ إِذۡ تَسَوَّرُواْ ٱلۡمِحۡرَابَ﴾ و آیا داستان شاکیانی که از دیوار عبادتگاه بالا رفته و نزد داود آمدند به تو رسیده است؟ به راستی که داستانی عجیب است؛
یعنی آنها بدون اجازه و بدون اینکه از در وارد شوند، از بالای دیوار به نزد او آمدند.
وقتی با این صورت بر او وارد شدند، داود از آنها ترسید. پس آنان به داود گفتند: ﴿خَصۡمَانِ﴾ ما دو مدّعی هستیم، پس مترس، ﴿بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ یکی از ما بر دیگری ستم کرده است، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ﴾ به حق و عدل میان ما داوری کن، و به یکی از ما گرایش پیدا مکن، ﴿وَلَا تُشۡطِطۡ وَٱهۡدِنَآ إِلَىٰ سَوَآءِ ٱلصِّرَٰطِ﴾ و ستم روا مدار، و ما را به راه راست راهنمایی کن. منظور این است که هر دو طرف به او گفتند منظورشان دستیابی به حق روشن و محض است. پس آن دو، داستان خود را به حق تعریف کردند. و پیامبر خدا -داود- از موعظه آنها ناراحت نشد و آنها را سرزنش نکرد.
یکی از آن دو شاکی گفت: ﴿إِنَّ هَٰذَآ أَخِي﴾ این برادر من است. به صراحت گفت این برادرم میباشد، و فرق نمیکند که برادر نسبی یا برادر دینی یا از روی دوستی و رفاقت برادرش بوده باشد، چون برادری اقتضا مینماید که تجاوز نکند؛ زیرا تجاوز و ستم برادر، از ستم دیگران بزرگتر است.
﴿لَهُۥ تِسۡعٞ وَتِسۡعُونَ نَعۡجَةٗ﴾ او نود و نه میش دارد؛ یعنی نود و نه همسر دارد، و این خیر فراوانی است که بر او ایجاب میکند تا به آنچه خداوند به او بخشیده است قناعت ورزد. ﴿وَلِيَ نَعۡجَةٞ وَٰحِدَةٞ﴾ و من یک میش [=همسر] دارم، و او به همین یک میش من چشم دوخته است. ﴿فَقَالَ أَكۡفِلۡنِيهَا﴾ و میگوید: آن را به من واگذار، ﴿وَعَزَّنِي فِي ٱلۡخِطَابِ﴾ و در سخن و گفتار بر من چیره شده است، و همواره این را از من طلب میکرد تا اینکه آن را حاصل نمود یا نزدیک بود آن را حاصل نماید.
وقتی داود سخن او را شنید، گفت: او بر تو ستم کرده است. از نحوۀ صحبت کردن قبلی طرفین چنین برمیآید که این ستم از ناحیۀ طرف دوم صورت گرفته باشد، به همین جهت لزومی نیافت که طرف دوم صحبت کند، بنابراین جای اعتراضی نیست اگر کسی بگوید: «چرا داود قبل از اینکه سخن طرف دوم را بشنود داوری کرد؟» پس داود گفت: ﴿لَقَدۡ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعۡجَتِكَ إِلَىٰ نِعَاجِهِۦ﴾ بیگمان، او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود به تو ستم روا میدارد، و عادت بسیاری از شریکان چنین است. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡخُلَطَآءِ لَيَبۡغِي بَعۡضُهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٍ﴾ و بسیاری از شریکان بر یکدیگر ستم میکنند، چون ظلم و ستم یکی از ویژگیهای انسانهاست. ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾ مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، و ایمان و عمل صالحی که دارند، آنها را از ستم کردن باز میدارد. ﴿وَقَلِيلٞ مَّا هُمۡ﴾ و چنین کسانی اندک و کم هستند. ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾ و بندگان شکرگزار من بسیار اندک و کم میباشند. ﴿وَظَنَّ دَاوُۥدُ أَنَّمَا فَتَنَّٰهُ﴾ و داود دانست وقتی که میان آنها حکم کرد، ما او را آزمودهایم؛ و این قضیه را برای او فراهم آوردهایم تا همواره آگاه باشد. ﴿فَٱسۡتَغۡفَرَ رَبَّهُۥ وَخَرَّۤ رَاكِعٗاۤ﴾ پس، از پروردگارش به خاطر آنچه از وی سر زده بود آمرزش خواست و به سجده افتاد. ﴿وَأَنَابَ﴾ و با توبۀ واقعی و عبادت، به سوی خدا روی آورد.
﴿فَغَفَرۡنَا لَهُۥ ذَٰلِكَ﴾ پس آنچه را که از او سر زده بود آمرزیدیم، و خداوند او را با انواع کرامات گرامی داشت. پس فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ﴾ و او نزد ما دارای مقامی والا و مقرّب است، ﴿وَحُسۡنَ مََٔابٖ﴾ و بازگشتی نیک دارد. و خداوند گناهی را که از داود -علیه السلام- سر زد بیان نکرد، چون به ذکر آن نیازی نیست. پس پرداختن به آن تکلف است، و صلاح همان است که خداوند برای ما تعریف کرده است مبنی بر اینکه بر او لطف نمود و توبهاش را پذیرفت، و جایگاه او را بالا برد؛ و داود بعد از توبه، بهتر و نیکوتر شد.
﴿يَٰدَاوُۥدُ إِنَّا جَعَلۡنَٰكَ خَلِيفَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾ ای داود! ما تو را در زمین فرمانروا قرار دادیم تا به حل و فصل قضایای دینی و دنیوی بپردازی، ﴿فَٱحۡكُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَقِّ﴾ پس میان مردم به دادگری حکم کن. و او این کار را نمیتواند بکند مگر با شناختِ بایدها، و شناخت وضعیت حاکم، و توانایی داشتن بر اجرای حق. ﴿وَلَا تَتَّبِعِ ٱلۡهَوَىٰ﴾ و از هوای نفس پیروی مکن به گونهای که به خاطر خویشاوندی، دوستی و رفاقت، یا از روی محبت، به یکی روی آوری؛ یا به خاطر نفرت داشتن از طرف دیگر، از وی روی برتابی. ﴿فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾ پس پیروی کردن از هوای نفس، تو را از راه خدا منحرف میسازد و تو را از راه راست خارج میکند. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ لَهُمۡ عَذَابٞ شَدِيدُۢ بِمَا نَسُواْ يَوۡمَ ٱلۡحِسَابِ﴾ بیگمان، کسانی که از راه خدا گمراه میشوند، به خصوص کسانی که قصداً منحرف میشوند، به سزای اینکه از روز قیامت غافل هستند و آن را فراموش میکنند، سزای سختی درپیش دارند. پس اگر آنان روز قیامت را به یاد میآوردند، و ترس آن در دلهایشان جای میگرفت، به هوای فتنهگری روی نمیآوردند.