خداوند متعال خبر میدهد که از همۀ پیامبران به طور عموم و از پیامبران اولوالعزم ـ که این پنج پیامبر هستند ـ به طور ویژه پیمان محکم گرفت تا دین خدا را برپای دارند، و در راه او جهاد نمایند؛ و این راهی است که پیامبران گذشته برآن رفتهاند تا اینکه با بعثت سرور و بهترینشان محمد صلی الله علیه وسلم سلسلۀ آنها پایان یافت، و مردم فرمان یافتند تا به آنها اقتدا نمایند.
و خداوند پیامبران و پیروانشان را از این پیمان محکم خواهد پرسید که آیا به این عهد و پیمان وفا کرده و راست گفتهاند؟ تا در صورت وفاداری، بهشت را به عنوان پاداش به آنها بدهد؛ و یا کفر ورزیدهاند که آنگاه به آنان عذاب دردناک خواهد داد. خداوند متعال میفرماید: ﴿مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِ﴾ از مؤمنان مردانی هستند که بر پیمانی که با خدا بسته اند راست گفتهاند.
خداوند نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآوری مینماید، و آنها را به شکرگزاری آن تشویق میکند، آنگاه که لشکریان اهل مکه و حجاز از طرف بالای آنها، و لشکر اهل نجد از طرف پایین به سوی آنها تاختند، و با خود عهد بستند که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب را نابود و ریشهکن نمایند. و این در جنگ خندق بود؛ و طوایف یهود که در اطراف مدینه بودند، با دشمنان هماهنگ شده بودند؛ بنابراین با لشکریان بزرگ و گروههای زیادی آمدند. و پیامبر صلی الله علیه وسلم چاله و خندقی در کنار مدینه زد، و راه را بر آنها بست. آنها مدینه را محاصره کردند و کار سخت شد، و دلها به حنجرهها رسید تا اینکه بسیاری از مردم گمانها بردند آنگاه که لشکریان قوی و سختیهای طاقت فرسا و شدید را مشاهده کردند. مدینه تا مدتی طولانی همچنان در محاصره بود، و در همان حالت قرار داشت که خداوند توصیف کرده است:
﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠﴾ آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند، ودربارۀ خدا گمانهای گوناگونی بردید. یعنی گمانهای بدی بردید؛ مبنی بر اینکه خداوند دینش را یاری نمیکند، و کلمه و سخنش را به اتمام نمیرساند.
خداوند نعمت خود را بر بندگان مؤمنش یادآوری مینماید، و آنها را به شکرگزاری آن تشویق میکند، آنگاه که لشکریان اهل مکه و حجاز از طرف بالای آنها، و لشکر اهل نجد از طرف پایین به سوی آنها تاختند، و با خود عهد بستند که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحاب را نابود و ریشهکن نمایند. و این در جنگ خندق بود؛ و طوایف یهود که در اطراف مدینه بودند، با دشمنان هماهنگ شده بودند؛ بنابراین با لشکریان بزرگ و گروههای زیادی آمدند. و پیامبر صلی الله علیه وسلم چاله و خندقی در کنار مدینه زد، و راه را بر آنها بست. آنها مدینه را محاصره کردند و کار سخت شد، و دلها به حنجرهها رسید تا اینکه بسیاری از مردم گمانها بردند آنگاه که لشکریان قوی و سختیهای طاقت فرسا و شدید را مشاهده کردند. مدینه تا مدتی طولانی همچنان در محاصره بود، و در همان حالت قرار داشت که خداوند توصیف کرده است:
﴿وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠﴾ آنگاه که چشمها خیره شدند و دلها به حنجرهها رسیدند، ودربارۀ خدا گمانهای گوناگونی بردید. یعنی گمانهای بدی بردید؛ مبنی بر اینکه خداوند دینش را یاری نمیکند، و کلمه و سخنش را به اتمام نمیرساند.
﴿هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا﴾ در این وقت مؤمنان با این آزمایش بزرگ آزموده شدند، و با ترس و اضطراب و گرسنگی به سختی تکان خوردند تا ایمانشان روشن گردد، و یقینشان بیشتر شود. پس به حمد خدا آنچنان ایمان و یقین استوارشان آشکار گردید که از گذشتگان و آیندگان فراتر رفتند. و هنگامی که مشکل و اندوه شدت گرفت و سختیها روی هم انباشته شد، ایمان آنها و باورشان به یقین قطعی رسید: ﴿وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا﴾ و هنگامی که مؤمنان گروهها را دیدند، گفتند: «این چیزی است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند، و خدا و پیامبرش راست گفتهاند»، و هجوم لشکریان چیزی جز ایمان و تسلیم در برابر خدا به آنها نیفزود. در اینجا نفاق منافقان روشن گردید و آنچه را که پنهان میکردند آشکار شد.
و این عادت منافق است که به هنگام سختی و بلا، ایمانش استوار و پابرجا نمیماند؛ و با عقل کوتاه بین خود، فقط زمانی را مینگرد که در آن بهسر میبرد، و گمان خود را راست میپندارد.
﴿وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ﴾ و گروهی از منافقان بعد از آنکه داد و بیداد کردند و صبرشان بهسر آمد، سبب شدند که مردم دلسرد شوند، و دست از حمایت پیامبر و مؤمنان بردارند؛ یعنی نه خودشان شکیبایی ورزیدند، و نه مردم را از شر خود ایمن داشتند، گفتند: ﴿يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ﴾ ای اهل مدینه! آنان را به اسم وطنشان صدا زدند، و این بیانگر آن است که دین و برادری ایمانی در دلهای آنها جایگاه و ارزشی نداشت؛ و آنچه آنها را به این صدازدن واداشت، یک احساس طبیعی بود و بس. بنابراین گفتند:
﴿يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمۡ﴾ ای اهل مدینه! اینجا که از مدینه بیرون آمدهاید، جای ماندن شما نیست. مسلمانها در کنار خندق و بیرون از شهر مدینه اردو زده بودند، ﴿فَٱرۡجِعُواْ﴾ پس به مدینه باز گردید. این گروه مسلمانان را از جهاد باز میداشتند و میگفتند: شما توانایی جنگیدن با دشمن را ندارید، و مسلمانهای مدینه را دستور میدادند که جنگ را رها کنند. این گروه بدترین و مضرترین گروه بودند.
و گروهی دیگر بود که ترس و هراس آنها را فرا گرفته بود، و دوست داشتند از صفهای جنگ فاصله بگیرند، بنابراین عذرهای بیهوده و پوچ میآوردند.
آنها کسانی بودند که خداوند در موردشان فرموده است: ﴿وَيَسۡتَٔۡذِنُ فَرِيقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ﴾ و گروهی از پیامبر اجازۀ بازگشت به خانههای خود میخواستند، و میگفتند خانههای ما بیحفاظ است؛ یعنی در معرض خطر قرار دارد، و میترسیم که دشمنان بر آنها حمله کنند، و ما آنجا حضور نداریم؛ پس به ما اجازه بده تا به خانههای خود برگردیم و از آنها پاسداری کنیم، حال آنکه آنان دروغ میگفتند.
﴿وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا﴾ و خانههایشان بدون حفاظ نبود، و آنها قصدی جز گریختن و فرار از جنگ نداشتند، اما این سخن را عذر و بهانهای برای خود کردند. اینها ایمانشان اندک است، و به هنگام شدت گرفتن سختیها، ثبات و پایداری ندارند.
اگر کافران از اطراف مدینه وارد آن میشدند و بر آن چیره و مسلط میگشتند، ﴿ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ﴾ سپس از اینها خواسته میشد که از دین خود برگردند، و به دین کسانی که بر شهر مسلط شدهاند درآیند، ﴿لَأٓتَوۡهَا﴾ شتابان به آن دین در میآمدند، ﴿وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرٗا﴾ و آنها پایداری و استقامتی بر دین نداشتند، بلکه به محض اینکه قدرت و حکومت به دست دشمنان میافتاد، آنچه را که میخواستند انجام میدادند، و کفرشان را تایید مینمودند، و با آنها همآهنگ میشدند.
درحالی که آنها قبلاً با خدا عهد و پیمان بسته بودند که به دشمن پشت نکنند و نگریزند. و همانا عهد و پیمان خدا همواره بازخواست دارد. و خداوند آنان را از این عهد و پیمان خواهد پرسید حال آنکه آنها پیمان را شکستهاند؛ پس به گمان آنها پروردگارشان با آنان چه خواهد کرد؟!