خداوند متعال عظمت و بزرگیِ قرآن را به بندگانش یادآور شده، و میفرماید: ﴿تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡقُرۡءَانِ وَكِتَابٖ مُّبِينٍ﴾ این آیات، بالاترین نشانهها، و قویترین معجزات، و واضحترین دلایل و رهنمود میباشند، و مطالب بزرگ و مقاصد برتر و کارهای خوب و اخلاق پسندیده را بیان میکنند. آیاتی که بر خبرهای راستین، و فرمانهای نیکو، و نهی از هر عمل نادرست، و اخلاق زشت دلالت مینمایند؛ آیاتی که چنان روشن و واضح هستند که صاحبان بینشهای روشن، آن را مانند خورشیدِ درخشان میبینند. آیاتی که ما را راهنمایی کرده، و به سوی ایمان فرا خوانده، و از امور غیبیِ گذشته و آینده خبر میدهند. آیاتی که آدمی را به سوی شناخت پروردگار بزرگ -از طریق نامهای نیکو، و صفتهای والا، و کارهای کاملش- فرا میخوانند، و پیامبران و اولیای خدا را به ما معرفی کرده، و آنها را چنان برای ما توصیف میکنند که انگار آنها را با چشمهای خود میبینیم. اما با وجود این، بسیاری از جهانیان، از این آیات قرآنی بهرهمند نشده؛ و همۀ مخالفان، با آن هدایت نیافتهاند.
و این بدان جهت است تا این آیات، از شر کسانی درامان باشند که خیر و صلاحی در آنها نیست، و دلشان غافل است. و فقط کسانی به وسیلۀ این آیات هدایت و راهیاب میشوند که خداوند ایمان را به آنها ارزانی نموده، و دلهایشان با نور ایمان روشن شده، و درونشان را صفای ایمان فرا گرفته است.
التفاسير:
2:27
هُدًی وَّبُشْرٰی لِلْمُؤْمِنِیْنَ ۟ۙ
بنابراین فرمود: ﴿هُدٗى وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ آیات قرآن، مؤمنان را به راه راست هدایت میکند؛ و آنچه را که شایسته است انجام دهند یا ترک کنند، برایشان بیان مینماید؛ و آنها را به پاداش الهی -که نتیجۀ هدایت شدن به این راه است- مژده میدهد.
ممکن است گفته شود: کسان زیادی ادعای ایمان میکنند، آیا این ادعا از هرکسی پذیرفته میشود؟ یا باید برای آن دلیلی داشته باشند؟ حق هم همین است که باید دلیلی داشته باشند، آنگاه ادعای آنان درست خواهد بود. بنابراین خداوند متعال صفت مؤمنان را بیان کرد، و فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ آن کسانی که نماز را بر پای میدارند، و فرض و نفل آن را میخوانند، و افعالِ ظاهریِ نماز از قبیل: ارکان و شرایط و واجبات و مستحبات آن را انجام میدهند، و افعال باطنی آن را -که خشوع و فروتنی است، و روح و لُبّ نماز میباشد- انجام میدهند. و آنها به مفاهیم نماز میاندیشند، و به هنگام بر پای داشتن آن، خدا را حاضر و شاهد میبینند، و نماز را با فروتنی میگزارند. ﴿وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ و زکاتی را که فرض است، به مستحقان پرداخت میکنند، ﴿وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ يُوقِنُونَ﴾ و آنان به قیامت یقین دارند؛ یعنی ایمان آنها، به درجۀ یقین رسیده است؛ و آن، آگاهیِ کامل و علمِ قطعی است که به قلب واصل شده، و آدمی را به عمل وا میدارد. و از آنجا که به آخرت یقین دارند، تمام تلاش و کوشش خود را برای آخرت مبذول میدارند. سپس خداوند بندگان را، از اسباب عذاب و عوامل کیفر برحذر داشت، که آن، اصل و پایۀ هر کار خیر و خوبی است.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ﴾ همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند، و آن را تکذیب میکنند؛ و هرکس آن را اثبات نماید، او را دروغگو میانگارند، ﴿زَيَّنَّا لَهُمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فَهُمۡ يَعۡمَهُونَ﴾ ما اعمالشان را در نظرشان میآراییم، و ایشان سرگردان و حیران به سر میبرند، بهگونهای که خشم و ناخشنودی خداوند را، بر رضای او ترجیح میدهند، و حقایق را وارونه میبینند. پس آنان، باطل را حق، و حق را باطل میبینند.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَهُمۡ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ﴾ اینان کسانی هستند که از بدترین و سختترین و بزرگترین عذاب برخوردار میشوند. ﴿وَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ هُمُ ٱلۡأَخۡسَرُونَ﴾ و آنها در آخرت همان زیانکاراناند؛ زیان را منحصراً برای آنها قرار داد، چون آنها خود و خانوادهشان را در روز قیامت میبازند، و ایمانی را که پیامبران به آن دعوت میکنند، از دست میدهند.
﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى ٱلۡقُرۡءَانَ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾ و این قرآن -که بر تو نازل میشود و آن را فرا میگیری- از سوی خداوند حکیم نازل میشود که هر چیزی را در جای مناسبش قرار میدهد؛ خداوندی که اسرار و حالات درون و برون را میداند. و چون قرآن از سوی خداوند حکیم و دانا نازل میشود، برای بندگان سراسر حکمت و منافع است؛ خداوندی که منافع بندگان را، از خودشان بهتر میداند.
﴿إِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهۡلِهِۦٓ﴾ یعنی آن حالتِ مهم و خوبِ موسی بن عمران را به یاد آور که سرآغازِ نزول وحی بر ایشان، و سرآغازِ برگزیده شدن او به پیامبری و سخن گفتن با خداوند بود. او بعد از چند سال زندگی در مدین، به همراه خانوادهاش به سوی مصر حرکت نمود، و در این میان، راه را گم کرد. شبِ تاریک و سردی بود. پس او به خانوادهاش گفت: ﴿إِنِّيٓ ءَانَسۡتُ نَارٗا﴾ من از دور آتشی میبینم.
﴿سََٔاتِيكُم مِّنۡهَا بِخَبَرٍ﴾ هرچه زودتر از آنجا، خبری دربارۀ راه برای شما خواهم آورد. ﴿أَوۡ ءَاتِيكُم بِشِهَابٖ قَبَسٖ لَّعَلَّكُمۡ تَصۡطَلُونَ﴾ و یا شعلهای از آتش برایتان میآورم تا خود را گرم کنید. و این بیانگر آن است که او سرگردان بوده، و همراه با خانوادهاش به شدت احساس سرما میکردند.
﴿فَلَمَّا جَآءَهَا نُودِيَ أَنۢ بُورِكَ مَن فِي ٱلنَّارِ وَمَنۡ حَوۡلَهَا﴾ هنگامی که به نزدیک آتش رسید، خداوند او را ندا زد، و به وی خبر داد که این، محلِّ مقدس و مبارکی است. و از جملۀ برکتهایش، این است که خداوند آن را، جایی برای سخن گفتن با موسی، و فرستادن او به عنوان پیامبر قرار داده است.
﴿وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ و خداوند -که پروردگار جهانیان است- منزه از آن است که دارای کمبود باشد، بلکه او در وصف و کارش کامل است.
﴿يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّهُۥٓ أَنَا ٱللَّهُ﴾ خداوند به وی خبر داد که او، خداوند است، و شایسته است تنها او پرستش شود. همانطور که در آیهای دیگر آمده است: ﴿ إِنَّنِيٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِي وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِكۡرِيٓ﴾ من خداوند هستم، [که] هیچ معبود بهحقی جز من نیست. پس مرا بپرست، و نماز را به خاطر یاد من بر پای دار. ﴿ٱلۡعَزِيزُ﴾ تواناست، و بر همۀ چیزها غالب میباشد، و همۀ مخلوقات در برابر او سر تسلیم فرود آوردهاند. ﴿ٱلۡحَكِيمُ﴾ و در اوامر و آفرینش خود، حکیم و فرزانه است. از جملۀ حکمتهای او، این است که بندهاش موسی بن عمران را، به عنوان پیامبر فرستاد؛ چون خداوند میدانست که موسی صلاحیت برخورداری از رسالت و وحی را دارد. نیز شایستگی آن را دارد که خداوند با او سخن بگوید.
و آنقدر توانا و با قدرت است که باید بر او توکل نمایی، و از تنهایی خود، و کثرت و قدرت دشمنانت، وحشت نکنی؛ چون پیشانیِ دشمنان، در دستِ خداوند است، و حرکت و سکون آنها، به تدبیر الهی انجام میشود.
﴿وَأَلۡقِ عَصَاكَ﴾ و ای موسی! عصای خود را بینداز. و موسی عصایش را انداخت، ﴿فَلَمَّا رَءَاهَا تَهۡتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنّٞ﴾ پس هنگامی که عصا را دید که تبدیل به اژدهایی شده است، و حرکت میکند، ﴿جَآنّٞ﴾ یعنی مارهای نر که تند و سریع حرکت میکنند، ﴿وَلَّىٰ مُدۡبِرٗا وَلَمۡ يُعَقِّبۡ﴾ به اقتضای طبیعت و سرشت انسانی، از ترس ماری که دیده بود، پا به فرار گذاشت، و پشتِ سر خود را نگاه نکرد، و بازنگشت. پس خداوند به او فرمود: ﴿يَٰمُوسَىٰ لَا تَخَفۡ﴾ ای موسی! مترس. و در آیهای دیگر فرموده است: ﴿أَقۡبِلۡ وَلَا تَخَفۡۖ إِنَّكَ مِنَ ٱلۡأٓمِنِينَ﴾ برگرد، و نترس. بیگمان که تو از ایمن شدگانی.
﴿إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾ و پیامبران در پیشگاه من نمیترسند؛ چون همۀ خطرها، در تقدیر و قضای الهی، درج و ثبت شدهاند، و با فرمان و عمل او انجام میشوند. پس کسانی که خداوند آنها را برای رسالت و وحی خود انتخاب کرده است، شایسته نیست از چیزی جز خداوند بترسند، به خصوص هنگامی که خیلی به او نزدیک باشند، و از سخن گفتن با او بهرهمند شوند.
﴿إِلَّا مَن ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسۡنَۢا بَعۡدَ سُوٓءٖ﴾ اما کسی که ستم کرده، و مرتکب جرم و جنایت شده باشد، باید بترسد. ولی پیامبران برای چه ترس و هراس داشته باشند؟ پس هرکس که با ارتکابِ گناهان بر خویشتن ستم کند، سپس توبه نماید و به سوی خدا باز گردد؛ و بدیهایش را، به نیکی؛ و گناهانش را، به طاعت تبدیل نماید؛ خداوند آمرزنده و مهربان است. پس هیچ کس از رحمت و مغفرت او ناامید نباشد؛ زیرا او همۀ گناهان را میبخشد، و نسبت به بندگانش، از مادر مهربانتر است.
﴿وَأَدۡخِلۡ يَدَكَ فِي جَيۡبِكَ تَخۡرُجۡ بَيۡضَآءَ مِنۡ غَيۡرِ سُوٓءٖ﴾ و ای موسی! دست خود را به گریبان خویش فرو ببر، ببین که سفید و درخشان بهدر میآید، بدون اینکه عیبی در آن وجود داشته، و به بیماری برص و غیره مبتلا شده باشد، بلکه سفیدی و درخشش آن، حاضران را به شگفتی وا میدارد.
﴿فِي تِسۡعِ ءَايَٰتٍ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ وَقَوۡمِهِۦٓ﴾ این دو معجزه: تبدیل شدن عصا به مار، و بیرون آوردن دست درخشان، ازجملۀ نُه معجزهای است که آنها را به فرعون و قومش نشان خواهی داد، و فرعون و قومش را با آن دعوت میکنی.
﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمٗا فَٰسِقِينَ﴾ بیگمان آنها جماعت و قومی نافرماناند. و آنها با شرکورزی و سرکشی و برتریجویی بر بندگان خدا و استکبار در زمین، فسق کرده و مرتکب جنایت و گناه شدهاند.
پس موسی بهسوی فرعون و اشراف و سران دربار او رفت، و آنها را به سوی خدا دعوت کرد، و معجزات را به آنها نشان داد.
﴿فَلَمَّا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَٰتُنَا مُبۡصِرَةٗ﴾ پس هنگامی که معجزات ما به روشنی بدیشان رسید که بهطور واضح بر حق دلالت میکرد، همان طور که خورشید با چشم دیده میشود، ﴿قَالُواْ هَٰذَا سِحۡرٞ مُّبِينٞ﴾ گفتند: این جادوی آشکار است. آنها به این اکتفا نکردند که بگویند جادو است، بلکه گفتند: جادویی است که برای همه روشن و آشکار است. و این بسی جای شگفت است! چراکه معجزاتِ روشن و انوارِ درخشان را، خرافات و جادو قرار دادند. آیا این جز عناد و سرکشی و سفسطه، چیزی دیگر نامیده میشود؟!