خداوند متعال خبر میدهد صفا و مروه که دو کوه معروف هستند، ﴿مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾ از نشانههای آشکار دین خدا میباشند، که بندگان با حضور در این اماکن، خدا را میپرستند. این دو محل، اماکن پرستش خدا هستند و خدا دستور داده است که شعایر وی گرامی داشته شود: ﴿وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ﴾ و هر کس نشانههای خدا را تعظیم کند، همانا آن از پرهیزگاری دلهاست.
پس مجموع هر دو نص دلالت مینمایند که صفا و مروه از نشانههای خدا هستند و تعظیم و بزرگداشت نشانههای خداوند، از پرهیزگاری دلهاست. و تقوا و پرهیزگاری بر هر مکلفی واجب است. و این دلالت مینماید که سعی بین صفا و مروه در حج و عمره فرض است، همانطور که جمهور بر این باورند و احادیث نبوی و عملکرد پیامبر صلی الله علیه وسلم برآن دلالت مینماید. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: (خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُم) «مناسک خود را از من فراگیرید».
﴿فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾ این، دفع توهمی است که بعضی از مسلمین دچار آن شدند؛ و از سعی بین صفا و مروه خودداری کردند؛ چون در دوران جاهلیت، در صفا و مروه بتها پرستش میشدند، خداوند به خاطر اینکه این توهم را دفع نماید، فرمود: سعیِ بین صفا و مروه اشکالی ندارد.
و مقید کردن «گناه نبودن» برای کسی که به حج و عمره میپردازد، بر این دلالت میکند که تنها «سعی»، عبادت نیست، مگر اینکه با حج یا عمره همراه باشد. به خلاف طواف کردن خانۀ کعبه که با حج و عمره مشروع است، و بدون حج و عمره هم عبادت است. اما «سعی» و «وقوف در عرفه و مزدلفه» و «رمی جمرات» از مناسک حج است. و اگر در انجام این کارها، از ارکان و اعمال حج تبعیت نشود، بدعت محسوب میگردند. چون بدعت در دین، دو نوع است: اول: پرستش پروردگار با عبادتی که هیچ اصل و اساسی نداشته و خداوند آن را مشروع نکرده است؛ دوم: خداوند عبادتی را با صفات و حالات خاصی مشروع نموده، اما بنده با تغییر آن صفت و ویژگی، عبادت مورد نظر را انجام میدهد. وقوف درعرفه و مزدلفه و رمی و… در غیر ایام حج، از نوع دوم است.
﴿وَمَن تَطَوَّعَ﴾ و هرکس عبادتی را مخلصانه برای خدا انجام دهد ﴿خَيۡرٗا﴾ از قبیل: حج و عمره و طواف و نماز و روزه و دیگر عبادات، ﴿فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ﴾ و این دلالت مینماید که هر اندازه بنده طاعت خدا را بیشتر انجام دهد، خیر و کمالش بیشتر خواهد بود و مقامش نزد خداوند به خاطر زیاد شدن ایمانش، بالاتر خواهد رفت.
و مقید نمودنِ انجام دادن عبادت به «خیر»، بیانگر آن است که هرکس بدعتهایی را که خدا و پیامبرش مشروع نکرده است، انجام دهد، چیزی جز خستگی به دست نمیآورد و هیچ خیری برای وی در پی نخواهد داشت، بلکه اگر بداند که چنین کاری مشروع نیست، ولی به عمد آن را انجام دهد، برای او شر خواهد بود.
﴿فَإِنَّ ٱللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ﴾ همانا خداوند شکرگزار و داناست. «شاکر» و «شکور» از نامهای خداوند متعال هستند، خداوندی که کوچکترین عمل را از بندگانش میپذیرد و در برابر آن، به آنها پاداش بزرگ میدهد. خداوندی که هرگاه بنده، دستورات او را اجرا نماید و از او فرمان برد، او را بر این کار یاری نموده و بر این کار ستایش و تمجید میکند؛ و به پاس آن، نور و ایمان و گشادگی را در قلبش ایجاد میکند و به جسمش نیرو و نشاط میبخشد و در همۀ حالاتش برکت و فزونی عطا میکند؛ و به او در کارهایش بیشتر توفیق میدهد، سپس در آینده، پاداش خود را به طور کامل مییابد و این چیزها از پاداش او نمیکاهند.
و از جمله شکر و سپاسگزاری خداوند از بنده، این است که هر کس چیزی را به خاطر خدا ترک کند، خداوند در عوض به او چیز بهتری میدهد و هر کس یک وجب به خدا نزدیک شود، خداوند یک ذراع به او نزدیک میشود. و هر کس به اندازۀ یک ذراع به او نزدیک شود، خداوند به اندازۀ دو ذراع به او نزدیک میشود. و هرکس به سوی خدا با حالت عادی راه برود، او به سویش دوان دوان میآید. و هر کس با او معامله کند، خداوند به او چندین برابر سود میدهد. و با اینکه خداوند شاکر و سپاسگزار است، میداند چه کسی براساس نیت و ایمان و پرهیزگاریاش مستحق پاداش کامل است؛ و او به کارهای بندگان دانا است، پس اعمال آنها را ضایع نمیکند، بلکه اعمالشان را برحسب نیتهایشان و کاملتر از آنچه که انجام دادهاند، پاداش میدهد.