《古兰经》译解 - 波斯语翻译 - 赛义德·萨尔迪

页码:close

external-link copy
88 : 7

قَالَ الْمَلَاُ الَّذِیْنَ اسْتَكْبَرُوْا مِنْ قَوْمِهٖ لَنُخْرِجَنَّكَ یٰشُعَیْبُ وَالَّذِیْنَ اٰمَنُوْا مَعَكَ مِنْ قَرْیَتِنَاۤ اَوْ لَتَعُوْدُنَّ فِیْ مِلَّتِنَا ؕ— قَالَ اَوَلَوْ كُنَّا كٰرِهِیْنَ ۟ۚ

﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ﴾ و اشراف و سران متکبر قومش که از خواست‌ها و امیال خود پیروی کرده، و با لذت‌ها و خوش‌گذرانی‌ها سرگرم و غافل شده بودند، وقتی که حق پیش آنان آمد و دیدند که با خواست‌های پلیدشان موافق نیست، آن را رد کردند و از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند، و به پیامبرشان شعیب و مؤمنان مستضعفی که همراه او بودند، گفتند: ﴿لَنُخۡرِجَنَّكَ يَٰشُعَيۡبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَكَ مِن قَرۡيَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا﴾ ای شعیب! حتماً تو و کسانی‌را که همراه تو ایمان آورده‌اند از شهر و آبادی خود بیرون می‌کنیم، یا اینکه باید به دین ما برگردید. آنها نیروی ددمنشانه و درنده‌خویی خود را در مقابله با حق به‌کار گرفتند، و هیچ دین و عهد و حقی را رعایت نکردند؛ بلکه هوی وهوس وخواست‌هایشان را درنظر گرفتند، و از سفاهت و ابلهی خود که آنان را بر این سخن فاسد راهنمایی کرده بود، پیروی نموده وگفتند: یا تو و کسانی که به شما ایمان آورده‌اند، به دین ما برمی‌گردید و یا اینکه از شهر و آبادی خود بیرونتان می‌کنیم. پس شعیب علیه الصلاة والسلام ـ آنان‌را فرا خواند و امیدوار بود ایمان بیاورند. اما اورا تهدید کردند که اگر از ما پیروی نکنید، شمارا از وطن اخراج می‌کنیم. در حالی که او و کسانی که همراهش بودند، به اقامت در آن سزاوارتر بودند. ﴿قَالَ﴾ شعیب ـ علیه الصلاة والسلام ـ با تعجب از سخنشان گفت: ﴿أَوَلَوۡ كُنَّا كَٰرِهِينَ﴾ آیا علی رغم اینکه از دین و آئین باطلتان متنفر هستیم و آن را باطل می‌دانیم، باز از شما پیروی نماییم؟! زیرا کسی به دین شما فرا خوانده می‌شود که به آن علاقه داشته باشد، اما کسی که آشکارا مردم را از آن باز می‌دارد و پیروان آن را تقبیح می‌کند، چگونه به سوی آن فرا خوانده می‌شود؟! info
التفاسير:

external-link copy
89 : 7

قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَی اللّٰهِ كَذِبًا اِنْ عُدْنَا فِیْ مِلَّتِكُمْ بَعْدَ اِذْ نَجّٰىنَا اللّٰهُ مِنْهَا ؕ— وَمَا یَكُوْنُ لَنَاۤ اَنْ نَّعُوْدَ فِیْهَاۤ اِلَّاۤ اَنْ یَّشَآءَ اللّٰهُ رَبُّنَا ؕ— وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ؕ— عَلَی اللّٰهِ تَوَكَّلْنَا ؕ— رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَاَنْتَ خَیْرُ الْفٰتِحِیْنَ ۟

﴿قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَا﴾ بر ما گواه باشید که اگر به دین شما برگردیم بعد از آنکه خدا ما را از شر آن نجات داده است، ما دروغگو هستیم، و به خدا دروغ نسبت می‌دهیم؛ زیرا می‌دانیم که هیچ دروغ و افترایی بزرگ‌تر از آن نیست که کسی برای خدا شریک قرار بدهد، حال آنکه او یگانه و یکتا و بی‌نیاز است؛ خداوندی که نه همسری دارد و نه فرزندی و نه در پادشاهی شریکی دارد. ﴿وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ﴾ و ما را نسزد که به آن در آییم و به آن برگردیم؛ یعنی غیر ممکن است که به آن برگردیم، و این یک امر محال است. پس شعیب ـ ‌علیه الصلاة والسلام ـ آنهارا از اینکه با آنان موافقت کند، از چند جهت ناامید کرد؛ یکی اینکه دین آنها را نمی‌پسندند، و از شرکی که بر آن قرار دارند، متنفر هستند؛ دیگر اینکه شعیب آیین آنها را توهم و دروغ به حساب آورد، وآنها را گواه گرفت که اگر او و کسانی که همراهش هستند از آنها پیروی کنند، دروغگو می‌باشند؛ و دیگر اینکه شعیب و یارانش به نعمتی که خدا به آنان ارزانی داشته بود، اعتراف کردند و آن اینکه خداوند آنان را از آن دین منحرف نجات داده است؛ و دیگر اینکه برگشتن آنها به آن دین خرافی پس از اینکه خداوند آنها را هدایت کرد، غیر ممکن و محال است. و با توجه به تعظیم خدا در دل‌هایشان، و اعتراف به بندگی او، و اینکه او معبود یکتا است و عبادت جز برای او شایسته نیست، و اقرار به اینکه معبودانِ مشرکان باطل هستند، امکان ندارد که به دین آنان برگردند؛ زیرا خداوند به آنان عقل و خردی را ارزانی نموده است که به‌وسیلۀ آن، حق و باطل و هدایت و گمراهی را تشخیص می‌دهند. اما از آنجا که مشیت خدا و ارادۀ او در آفریدگانش نافذ است، و هیچ‌کس نمی‌تواند از دایرۀ مشیّت و خواست او بیرون رود ـ‌گرچه تمامی اسباب دست به دست هم دهند و تمامی نیروها همسو باشندـ آنها بر خود حکم نمی‌کنند که چیزی را خواهند کرد یا آن را ترک ‌کنند. بنابراین استثنایی قایل شدند و گفتند: ﴿وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ ﴾ و ما را نسزد که به آن برگردیم مگر اینکه پروردگار ما بخواهد؛ یعنی برای ما و دیگران ممکن نیست که از دایرۀ خواست و مشیّت خدا که تابع علم و حکمت او است، بیرون رویم. ﴿وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًا﴾ و علم و آگاهی پروردگارمان هر چیزی را احاطه نموده است. پس خداوند آنچه را که شایستۀ بندگان است، می‌داند، و تدبیر امور آنان بر عهدۀ اوست. ﴿عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَا﴾ بر او اعتماد نموده‌ایم و او ما را به راه راست هدایت خواهد کرد. بر او توکل نموده‌ایم و او ما را از همۀ راه‌های جهنم نجات می‌دهد؛ زیرا هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است و امر دین و دنیایش را برای او آسان می‌گرداند. ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقّ﴾ پروردگارا! بین ما و قوم ما به حق داوری کن؛ یعنی مظلوم و صاحبِ حق را، بر ظالم و مخالفِ حق پیروز گردان. ﴿وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ﴾ و تو بهترین گشایندگان هستی. و خداوند برای بندگانش به دو صورت گشایش می‌آورد؛ گشودن علم و دانش به وسیلۀ روشن شدن حق از باطل و هدایت از گمراهی، و روشن کردن اینکه چه کسی بر راه راست است و چه کسی از آن منحرف گشته است. info
التفاسير:

external-link copy
90 : 7

وَقَالَ الْمَلَاُ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنْ قَوْمِهٖ لَىِٕنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا اِنَّكُمْ اِذًا لَّخٰسِرُوْنَ ۟

و نوع دوم داوری و گشایش خدا، به وسیلۀ عقوبت ستمگران و نجات و بزرگداشت صالحان صورت می‌پذیرد. پس آنان از خدا خواستند که میان آنها و قومشان به حق و عدالت داوری کند، و از نشانه‌ها و عبرت‌هایش چیزهایی به آنان نشان دهد که هر دو گروه راهشان را از یکدیگر جدا کنند. ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ﴾ و اشراف و رؤسای کافر قومش، مردم را از پیروی کردن از شعیب برحذرداشته و گفتند: ﴿لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ﴾ اگر شما از شعیب پیروی کنید آنگاه از زیانکاران هستید. این چیزی بود که نفسشان برای آنها آراسته، و آنان را فریب داده بود که زیان و بدبختی، در پیروی کردن از هدایت و رشد است. اما ندانستند که زیان کامل و همه جانبه، در پایبندی به گمراهی و گمراه کردن دیگران است، که آنان بر آن بودند. و زمانی متوجه این قضیه شدند که عذاب آنها را فراگرفت. info
التفاسير:

external-link copy
91 : 7

فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاَصْبَحُوْا فِیْ دَارِهِمْ جٰثِمِیْنَ ۟

﴿فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ﴾ پس زلزلۀ شدیدی آنان را فراگرفت، ﴿ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ﴾ و در خانه‌هایشان بیهوش و خشکیده و مرده افتادند. info
التفاسير:

external-link copy
92 : 7

الَّذِیْنَ كَذَّبُوْا شُعَیْبًا كَاَنْ لَّمْ یَغْنَوْا فِیْهَا ۛۚ— اَلَّذِیْنَ كَذَّبُوْا شُعَیْبًا كَانُوْا هُمُ الْخٰسِرِیْنَ ۟

خداوند متعال حالتِ بدِ آنها را بیان کرده و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَا﴾ کسانی که شعیب را تکذیب کردند، گویی که در خانه‌هایشان سکونت نداشته و از آن لذت نبرده و از سایه‌های دلپذیر آن استفاده نکرده‌اند. انگار در تفریحگاه‌ها و نهرهای آن تفرّج نکرده و از میوه‌های درختان آن نخورده‌اند. پس عذاب، آنان را در بر گرفت و مکان سرگرمی و بازی و لذت‌جویی آنها را تبدیل به مکان اندوه و بدبختی و عذاب کرد. بنابراین فرمود: ﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ کسانی که شعیب را تکذیب کردند، آنان زیا کاران بودند؛ یعنی فقط آنان زیانکارند، چون آنها خویشتن و دین و خانواده‌هایشان را در روز قیامت ضایع می‌کنند، و این زیانی آشکار است. نه کسانی که به آنها گفتند: ﴿لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ﴾ اگر شما از شعیب پیروی کنید، همانا آنگاه از زیانکاران هستید. info
التفاسير:

external-link copy
93 : 7

فَتَوَلّٰی عَنْهُمْ وَقَالَ یٰقَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُكُمْ رِسٰلٰتِ رَبِّیْ وَنَصَحْتُ لَكُمْ ۚ— فَكَیْفَ اٰسٰی عَلٰی قَوْمٍ كٰفِرِیْنَ ۟۠

پس وقتی که هلاک شدند، پیامبرشان ـ علیه الصلاة والسلام ـ از آنان روی برتافت، ﴿وَقَالَ﴾ و پس از مرگشان با سرزنش وتوبیخ خطاب به آنان گفت: ﴿يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي﴾ ای قوم من! همانا پیام‌های پروردگارم را به شما رساندم، و برایتان بیان کردم، به نحوی که به اعماق وجود و دل‌هایتان رسید، و در آن جای گرفت، و دریافتید که پیامی بالاتر از آن وجود ندارد. ﴿وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ﴾ و شما را نصیحت کردم، اما شما نصیحت مرا نپذیرفتید و از راهنمایی‌ها اطاعت نکردید، بلکه سرپیچی و سرکشی نمودید. ﴿فَكَيۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ﴾ پس چگونه برای کسانی اندوهگین شوم که خیری در آنها نیست؟ و خیر پیش آنها آمد، اما آن را رد کرده ونپذیرفتند. بنابراین جز شر و بدی چیزی شایستۀ آنها نیست. پس اینان شایسته نیستند که برایشان اندوه خورد، بلکه به هلاکت و نابود شدنشان باید شاد شد. بار خدایا! از رسوایی و خواری به تو پناه می‌برم! ‌و چه شقاوت و عقوبتی بزرگ‌تر از آن است که آدمی به حالتی برسد که خیرخواه‌ترین مردم از وی بیزاری جوید؟! info
التفاسير:

external-link copy
94 : 7

وَمَاۤ اَرْسَلْنَا فِیْ قَرْیَةٍ مِّنْ نَّبِیٍّ اِلَّاۤ اَخَذْنَاۤ اَهْلَهَا بِالْبَاْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُوْنَ ۟

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّبِيٍّ﴾ و در هیچ شهر و آبادی، پیامبری را نفرستاده‌ایم که آنان را به عبادت خدا فراخوانَد و از شر و بدی باز دارد، و آنان از وی پیروی نکنند، ﴿إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَا﴾ مگر اینکه اهل آنجا را، ﴿بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ﴾ با فقر و بیماری و انواع مصیبت‌ها مورد آزمایش قرار داده‌ایم. ﴿لَعَلَّهُمۡ﴾ تا شاید وقتی که به این مصیبت‌ها دچار گردند، فروتن شوند. و ﴿يَضَّرَّعُونَ﴾ به درگاه خدا زاری و تضرع نمایند و تسلیم حق شوند. info
التفاسير:

external-link copy
95 : 7

ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّٰی عَفَوْا وَّقَالُوْا قَدْ مَسَّ اٰبَآءَنَا الضَّرَّآءُ وَالسَّرَّآءُ فَاَخَذْنٰهُمْ بَغْتَةً وَّهُمْ لَا یَشْعُرُوْنَ ۟

﴿ثُمَّ﴾ سپس وقتی‌که دچار شدن به مصایب، در آنان کارساز نشد و استکبار آنها ادامه یافت و طغیان و سرکشی‌شان بیشتر شد، ﴿بَدَّلۡنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَ﴾ به جای سختی و بدی، نیکی را قرار دادیم. پس خداوند روزی‌ها را به سوی آنها سرازیر نمود و جسم‌هایشان را تندرست و سلامت کرد، و بلا و مصیبت‌ها را از آنان دور ساخت، ﴿حَتَّىٰ عَفَواْ﴾ تا اینکه زیاد شدند و روزی‌هایشان فراوان شد، و در نعمت و فضل خدا فرو رفتند، و مصیبت‌هایی که بر آنان آمده بود، فراموش نمودند، ﴿وَّقَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ﴾ و گفتند: پدرانمان را نا خوشی و خوشی رسیده است؛ یعنی این عادت و شیوه، همواره در میان گذشتگان و آیندگان موجود بوده است؛ و بر حسب دگرگونی‌های زمان و چرخش روزگار، گاهی در خوشی و ثروتمندی به سر برده، و گاهی در ناراحتی و تنگدستی قرار داشتند. و پنداشتند که این مصیبت‌ها، به خاطر پند گرفتن و موعظه و استدراج و باز آمدن نیست. تا اینکه شاد شدند و به آنچه داده شده بودند، خوشحال گردیدند و دنیا، آنها را شیفته و مجذوب خود کرد. ﴿فَأَخَذۡنَٰهُم﴾ پس بناگاه [گریبان] آنهارا گرفتیم. ﴿بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ﴾ ناگهان [آنان را گرفتیم] در حالی که آنان نمی‌فهمیدند؛ یعنی هلاک‌شدن و نابود گشتن، به ذهن آنان خطور نمی‌کرد، وگمان می‌بردند که آنها شایستگی برخورداری از این نعمات را دارند و می‌توانند آنها را در قبضۀ خود نگاه دارند. و در این پندار بودند که این نعمت‌ها همیشه در دسترس آنان بوده، و به جایی دیگر منتقل نخواهند شد. info
التفاسير: