పవిత్ర ఖురాన్ యొక్క భావార్థాల అనువాదం - పర్షియన్ అనువాదం - తఫ్సీర్ అల్-సాది

పేజీ నెంబరు:close

external-link copy
32 : 24

وَاَنْكِحُوا الْاَیَامٰی مِنْكُمْ وَالصّٰلِحِیْنَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَاِمَآىِٕكُمْ ؕ— اِنْ یَّكُوْنُوْا فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهٖ ؕ— وَاللّٰهُ وَاسِعٌ عَلِیْمٌ ۟

خداوند متعال اولیا و اربابان را فرمان می‌دهد تا مردان و زنان مجردی را که زیر دست آنها هستند، به عقد ازدواج دیگران در آورند. پس بر خویشاوند و سرپرست یتیم واجب است تا کسانی را که مخارجشان بر عهدۀ اوست و نیاز به ازدواج دارند، شوهر بدهد؛ و چون دستور داده شده‌اند تا زیردستان خود را به عقد ازدواج دیگران در آورند، به طریق اولی باید خودشان اقدام به ازدواج نمایند. ﴿وَٱلصَّٰلِحِينَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡ﴾ و کنیزان و غلامان صالح خود را به همسری [دیگران] درآورید. احتمال دارد که منظور از «صالحین»، صلاح و شایستگی دینی باشد. و همانا سیدِ بردگان و کنیزان شایسته و صالح ـ و آن کسانی هستند که زناکار و فاجر نباشند ـ موظف است که این برده یا کنیز صالح را، به پاداش صلاح و شایستگی‌اش، به نکاح کسی در بیاورد. و دیگران را، در رابطه با ازدواج با وی، ترغیب نماید. چون ازدواج با کنیز یا برده‌ای که به سبب زنا دچار فساد شده است، ممنوع می‌باشد. پس این آیه، آنچه را که در آغاز سوره بیان شد- مبنی بر اینکه ازدواج با زن و یا مرد زناکار حرام است مگر اینکه توبه نماید- تأیید می‌کند. و پاکدامنی و صلاح در مورد بردگان و کنیزان به طور ویژه بیان شده است؛ چون معمولاً عمل زشت، بیشتر در میان کنیزان و بردگان وجود دارد. و احتمال دارد که منظور از صالحین، این باشد که کنیزان و بردگان شایستگی ازدواج و صلاحیت آن را داشته، و به ازدواج نیازمند باشند. این مفهوم را، این اصل کلی تایید می‌نماید که «سید» قبل از آنکه کنیز یا برده نیازی به ازدواج داشته باشد، موظف به شوهر دادن یا زن گرفتن برای وی نیست. البته مدّ نظر قرار دادنِ هردو معنی هم بعید نیست. والله اعلم ﴿إِن يَكُونُواْ فُقَرَآءَ﴾ اگر فقیر باشند؛ یعنی اگر همسران و ازدواج کنندگان تنگدست و فقیر باشند، ﴿يُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ خداوند آنان را از فضل خویش دارا و بی‌نیاز می‌نماید. پس اگر گمان می‌برید که چنانچه ازدواج نمایید، به علت مخارجِ تشکیل خانواده تنگدست می‌شوید و از عهدۀ آن بر نمی‌آیید، [بدانید که خداوند شما را یاری می‌دهد، و هرگز این گمان] شما را از مهیا کردن شرایط ازدواج آنها باز ندارد. و این، تشویق برای ازدواج می‌باشد، و وعده ایست به فردی که در صدد آن می‌باشد، و اینکه خداوند او را بعد ‌از فقر و تنگدستی، توانگر و دارا خواهد کرد. ﴿وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ﴾ و خداوند دارای خیر فراوان و فضل بزرگ است، و می‌داند چه کسی شایستۀ برخورداری از فضل دینی و دنیوی خداست، یا سزاوار یکی از آن دو می‌باشد. پس به هرکس آنچه را که صلاح می‌داند و حکمتش اقتضا می‌نماید، می‌بخشد. info
التفاسير:

external-link copy
33 : 24

وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِیْنَ لَا یَجِدُوْنَ نِكَاحًا حَتّٰی یُغْنِیَهُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهٖ ؕ— وَالَّذِیْنَ یَبْتَغُوْنَ الْكِتٰبَ مِمَّا مَلَكَتْ اَیْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوْهُمْ اِنْ عَلِمْتُمْ فِیْهِمْ خَیْرًا ۖۗ— وَّاٰتُوْهُمْ مِّنْ مَّالِ اللّٰهِ الَّذِیْۤ اٰتٰىكُمْ ؕ— وَلَا تُكْرِهُوْا فَتَیٰتِكُمْ عَلَی الْبِغَآءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوْا عَرَضَ الْحَیٰوةِ الدُّنْیَا ؕ— وَمَنْ یُّكْرِهْهُّنَّ فَاِنَّ اللّٰهَ مِنْ بَعْدِ اِكْرَاهِهِنَّ غَفُوْرٌ رَّحِیْمٌ ۟

﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ و آنان که امکانات ازدواج را ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند آنان را از فضل خویش توانگر کند. این، حکم کسی است که توانایی ازدواج‌را ندارد؛ یعنی حکم او، این است که از آنچه حرام است، دست بکشد؛ و کاری بکند که او را از حرام دور بدارد، و با وسوسه‌های قلبی‌اش که او را به ورطۀ ارتکاب حرام می‌کشاند، مبارزه نماید. نیز همان کاری را بکند که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: «ای گروه جوانان! هرکس از شما توانایی ازدواج را دارد، ازدواج نماید. و هر کس توانایی ازدواج را ندارد، باید روزه بگیرد؛ چراکه روزه برای او باز دارنده، و سپری در برابر گناه است.» ﴿ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا﴾ و کسانی که به‌خاطر اینکه فقیر و تنگدست هستند، نمی‌توانند ازدواج بکنند؛ یا چون اولیا و اربابانشان فقیر و نادار هستند، ازدواج برایشان میسّر نمی‌باشد، و یا اینکه از ازدواج آنها امتناع می‌ورزند، باید راه عفت و پاکدامنی را در پیش بگیرند. و این تفسیر، بهتر از تفسیر کسی است که در آیه، مضافی منصوب که کلمۀ «مَهر» است، مقدر می‌نماید؛ و «مضاف الیه» را که کلمۀ «نکاح» است، جانشین آن می‌سازد، که در آن صورت تقدیر آیه این گونه خواهد بود: «الَّذینَ لا یجِدُ‌ونَ مَهرَ نِکاحٍ» آنان که قادر به پرداخت مهریه نیستند؛ زیرا در این تقدیر دو اشکال وجود دارد: یکی اینکه: در کلام، حذف صورت می‌گیرد؛ و اصل، عدم حذف می‌باشد. دوم اینکه: معنی منحصر به کسی می‌گردد که دو حالت دارد؛ یا توانگر است و یا تنگدست. پس بردگان و کنیزان و کسانی که باید ولی و سرپرستشان، آنها را زن یا شوهر بدهند، خارج شده و آیه شامل آنها نمی‌گردد. ﴿حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ تا آنکه خداوند آنان‌را از فضل خویش توانگر کند. به کسی که پاکدامنی پیشه نماید، وعده داده شده که به زودی خداوند او را توانگر خواهد کرد، و کارش را آسان خواهد نمود. و به او دستور داده شده تا منتظر فرج و حل مشکل باشد، تا وضعیتی که دارد بر او دشوارتر نیاید. ﴿وَٱلَّذِينَ يَبۡتَغُونَ ٱلۡكِتَٰبَ مِمَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ فَكَاتِبُوهُمۡ إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗا﴾ و کسانی از بردگانتان که خواستار آزادی خود با عقد قرار دادشدند، با ایشان عقد قرار داد ببندید، اگر خیر‌ی را در ایشان سراغ دیدید؛ یعنی هر کس از بردگان و کنیزانتان که از شما طلب کتابت نمود، و خواست خودش را بازخرید نماید، خواستۀ او را بپذیرید، و با او عقد قرار داد ببندید، و بازخریدش نمایید، ﴿إِنۡ عَلِمۡتُمۡ فِيهِمۡ خَيۡرٗا﴾ اگر در کسانی که خواستار بازخرید خود هستند، توانایی کسب و کار و صلاحیت دینی را سراغ دیدید. چون بازخرید و عقد قرار داد دو منفعت دارد: یکی منفعت آزادی، و دیگری مبلغی که در مقابل آزادی پرداخت ‌شده؛ و برده آن را می‌پردازد تا خویشتن‌را از بردگی آزاد نماید. و چه بسا در مدت عقد قرار داد، تلاش نماید و بتواند مال و سرمایه‌ای را برای اربابش جمع کند که در دوران بردگی قادر به جمع آوری و به دست آوردن آن نباشد. پس آقا و ارباب، در اینکه برده‌اش خود را بازخرید نماید، متضرر نمی‌شود. ضمناً برده نیز به فایدۀ بزرگی دست می‌یازد. بنابراین فرمان خداوند مبنی بر عقد کتابت -به صورتی که از آن سخن رفت- فرمان و دستوری لازم و واجب می‌باشد. و این یک امر ظاهر می‌باشد. یا حداقل از این فرمان الهی، معنی «استحباب» را درک می‌کنیم، [و اینکه مستحب است با «عبد» قرار داد نوشته شود تا بر طبق آن خود را آزاد کند] و خداوند دستور داده است اربابانشان، آنها را در عقد کتابت، یاری دهند، چون به آن نیاز دارند؛ زیرا آنان مالی ندارند. پس فرمود: ﴿وَءَاتُوهُم مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡ﴾ و از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است، به آنان بدهید. آقای برده در این امر داخل است، و باید چیزی از آنچه که در قرارداد ثبت شده است، به وی بدهد، یا بخشی از آن را کم نماید. نیز خداوند مردم را فرمان می‌دهد تا به آنها کمک نمایند؛ بنابراین برای بردگانی که از طریق عقد کتابت خود را بازخرید می‌نمایند، بهره‌ای از زکات قرار داده، و مردم را تشویق نموده است که به آنها کمک کنند، که می‌فرماید: ﴿مِّن مَّالِ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ ءَاتَىٰكُمۡ﴾ از مال خداوند که به شما ارزانی داشته است، به آنان بدهید؛ یعنی همان‌طور که مال از آنِ خداست و آنچه در دست شماست بخششی از جانب خداوند است، پس شما هم با بندگان خدا نیکی نمایید، همان گونه که خداوند با شما نیکی و احسان کرده است. مفهوم آیۀ کریمه این است که برده وقتی کتابت را طلب نکند، آقایش موظف نیست با او عقد کتابت ببندد. و اگر آقا خیری را در او سراغ نداشت، و می‌دانست که توانایی کسب و کار را ندارد، و به سبب آن باری برگردن مردم می‌شود و ضایع می‌گردد، یا ترس آن را داشت که اگر این برده آزاد شود دچار فساد می‌گردد، پس نباید به چنین برده‌ای اجازه داده شود خود را بازخرید نماید. و آقا موظف به بستن عقد کتابت با وی نیست، بلکه از چنین کاری نهی شده است. ﴿وَلَا تُكۡرِهُواْ فَتَيَٰتِكُمۡ عَلَى ٱلۡبِغَآءِ﴾ و کنیزانتان را وادار به زنا نکنید، ﴿إِنۡ أَرَدۡنَ تَحَصُّنٗا﴾ اگر خواستند پاکدامن باشند؛ چون فقط زمانی «وادار کردن» قابل تصور است که آنان خواهان پاکدامنی نباشند. و اگر کنیز نخواهد پاکدامن باشد، قطعاً زناکار خواهد بود، و بر آقایش واجب است او را از زناکاری باز بدارد. و بدین جهت خداوند از وادار کردنِ کنیز به زنا نهی کرده است که در جاهلیت این کاررا می‌کردند؛ و سید و آقا، کنیزش را به زنا وادار می‌نمود تا پول و مزد این کار را بگیرد؛ یعنی هرچه کنیز به‌دست می‌آورد، مال ارباب می‌شد. بنابراین فرمود: ﴿لِّتَبۡتَغُواْ عَرَضَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا﴾ تا بهرۀ زندگانی دنیا را به دست آورید؛ یعنی شایسته نیست که کنیزانتان از شما بهتر و پاکدامن‌تر باشند، و شما به‌خاطر برخورداری از کالای زندگی دنیا -که کالایی اندک است و از بین می‌رود- آنها را وادار به زنا نمایید. پس به دست آوردن پاکی و جوانمردی ـ ‌قطع نظر از پاداش آخرت و سزای آن ‌ـ از به دست آوردن کالای اندک دنیا که فرومایگی و ناجوانمردی را بهرۀ شما می‌نماید، برایتان بهتر است. سپس کسانی را که کنیزان را به زنا وادار می‌کنند، فرا خوانده تا توبه نمایند، و فرمود: ﴿وَمَن يُكۡرِههُّنَّ فَإِنَّ ٱللَّهَ مِنۢ بَعۡدِ إِكۡرَٰهِهِنَّ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾ و هرکس آنان را بر این کار وادار بنماید، خداوند پس از وادار کردنشان [نسبت به آنها] آمرزگار و مهربان است؛ یعنی چنین کسی باید توبه نماید، و به سوی خداوند بازگردد، و از گناهی که از وی سرزده است، دست بکشد. و وقتی چنین کرد، خداوند گناهانش را می‌آمرزد، و بر او رحم می‌نماید؛ همان‌طور که او با نجات دادن خویشتن از عذاب الهی، به خودش رحم نمود، و به کنیزش نیز رحم نمود، و او را به انجام آنچه به وی زیان می‌رساند، وادار نکرد. info
التفاسير:

external-link copy
34 : 24

وَلَقَدْ اَنْزَلْنَاۤ اِلَیْكُمْ اٰیٰتٍ مُّبَیِّنٰتٍ وَّمَثَلًا مِّنَ الَّذِیْنَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِیْنَ ۟۠

این، تعظیم و بیان مقام والا و اهمیت آیاتی است که خداوند بربندگان خویش عرضه کرده است، تا قدر آن را بدانند، و حق آن را ادا نمایند. پس فرمود: ﴿وَلَقَدۡ أَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ ءَايَٰتٖ مُّبَيِّنَٰتٖ﴾ و به‌راستی آیاتی به ‌سوی شما نازل کرده‌ایم که بر اصول و فروعی که به آن نیاز دارید، دلالت می‌نمایند، طوری که هیچ اشکال و شبهه‌ای در آن باقی نمی‌ماند. ﴿وَمَثَلٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلِكُمۡ﴾ و نیز سرگذشت و اخبار پیشینیان صالح و ناصالح، و چگونگی اعمالشان، و آنچه برایشان اتفاق افتاده است را برایتان فروفرستاده و بیان نموده‌ایم تا ازآن عبرت آموزید؛ و اینکه هر کس کارهایی همانند کارهای آنان انجام بدهد، به مجازات و سزایی گرفتار خواهد شد که آنان بدان گرفتار شدند. ﴿وَمَوۡعِظَةٗ لِّلۡمُتَّقِينَ﴾ و پندی برای پرهیزگاران فرو فرستادیم؛ موعظه‌ای که شامل وعده و وعید و تشویق و ترساندن است، و پرهیزگاران از آن پند می‌گیرند؛ بنابراین از آنچه خداوند نمی‌پسندد، دست می‌کشند؛ و به کارهایی روی می‌آورند که خداوند دوست می‌دارد. info
التفاسير:

external-link copy
35 : 24

اَللّٰهُ نُوْرُ السَّمٰوٰتِ وَالْاَرْضِ ؕ— مَثَلُ نُوْرِهٖ كَمِشْكٰوةٍ فِیْهَا مِصْبَاحٌ ؕ— اَلْمِصْبَاحُ فِیْ زُجَاجَةٍ ؕ— اَلزُّجَاجَةُ كَاَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ یُّوْقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُّبٰرَكَةٍ زَیْتُوْنَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَّلَا غَرْبِیَّةٍ ۙ— یَّكَادُ زَیْتُهَا یُضِیْٓءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ؕ— نُوْرٌ عَلٰی نُوْرٍ ؕ— یَهْدِی اللّٰهُ لِنُوْرِهٖ مَنْ یَّشَآءُ ؕ— وَیَضْرِبُ اللّٰهُ الْاَمْثَالَ لِلنَّاسِ ؕ— وَاللّٰهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیْمٌ ۟ۙ

﴿ٱللَّهُ نُورُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾ خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. نورِ حسی و معنوی آسمان‌ها و زمین است، چون ذات خداوند نور است و حجابش نور می‌باشد. پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید: چیزی که مانع آن است خداوند از سوی بندگان دیده شود، نور است. و اگر این مانع را بردارد، و خود را به مخلوقاتش بنمایاند، شکوه و عظمت ذاتش، همۀ آفریدگانش را می‌سوزاند. با نورِ خدا، عرش و کرسی و خورشید و ماه و روشنایی، نورانی شده‌اند؛ و با نورِ او، بهشت منوّر گشته است. و همچنین نور معنوی به خدا برمی‌گردد. پس کتاب خدا نور است، و شریعت او نور می‌باشد، و ایمان و معرفت در قلب‌های پیامبران و بندگان مؤمنش نور است. پس اگر نور الهی نبود، تاریکی و ظلمت‌ها روی هم انباشته می‌شد؛ و هر جا نور نباشد، در آن تاریکی و تنگی خواهد بود. ﴿مَثَلُ نُورِهِۦ﴾ نور خدا که مردم را به سوی آن راهنمایی می‌نماید؛ و آن، همان نور ایمان و قرآن می‌باشد که در دل‌های مؤمنان است، ﴿كَمِشۡكَوٰةٖ﴾ مانند چراغدانی است، ﴿فِيهَا مِصۡبَاحٌ﴾که در آن چراغی است، چون چراغدان نور چراغ را جمع می‌نماید تا پراکنده نشود. ﴿ٱلۡمِصۡبَاحُ فِي زُجَاجَةٍۖ ٱلزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوۡكَبٞ دُرِّيّٞ﴾ و آن چراغ، در حباب و آبگینه‌ای قرار دارد که از بس صاف و درخشان است، گویا ستاره‌ای فروزان می‌باشد، ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٖ مُّبَٰرَكَةٖ زَيۡتُونَةٖ﴾ و این چراغ، با روغنی افروخته ‌شود که از درخت پربرکت زیتون به دست آید. آتشِ روغنِ درختِ زیتون، روشن ترین و نورانی ترین روشنایی می‌باشد. ﴿لَّا شَرۡقِيَّةٖ وَلَا غَرۡبِيَّةٖ﴾ نه شرقی است و نه غربی. پس شرقی نیست که در آخرِ روز خورشید به آن بتابد؛ و غربی هم نیست که در اول روز خورشید بر آن بتابد. نه غربی است و نه شرقی، بلکه در وسط زمین قرار دارد. مانند زیتون شام که در اول و آخر روز، آفتاب بر آن می‌تابد. بنابراین روغن چنین درختی، بهتر و صاف‌تر است. پس فرمود: ﴿يَكَادُ زَيۡتُهَا يُضِيٓءُ وَلَوۡ لَمۡ تَمۡسَسۡهُ نَارٞ﴾ نزدیک است که روغنِ آن از بس که صاف است ـ‌گرچه آتشی به آن نرسیده است‌ـ روشنی بخشد. پس وقتی آتش بدان برسد، روشنایی کامل‌تری می‌بخشد. ﴿نُّورٌ عَلَىٰ نُورٖ﴾ نوری است بر فرازِ نور؛ یعنی نور آتش و نور روغن. و تطبیق مثالی که خداوند زده است، با حالتِ مؤمن در حالی که نور خدا در قلبش باشد، این‌گونه است: فطرت و سرشتی که مؤمن بر آن سرشته شده است، به منزلۀ این روغنِ صاف می‌باشد، پس فطرت و سرشت وی صاف می‌باشد، و آمادۀ فراگیری تعالیم الهی و کار نیک و مشروع است. بنابراین وقتی علم و ایمان به فطرتش برسد، نور قلبش مانند چراغ، روشن و مشتعل می‌گردد؛ و قلب، از هر نوع بدی و فهمِ بد در مورد خدا پاک می‌شود. هرگاه ایمان به قلبش برسد، روشنایی فراوان می‌بخشد؛ چون از آلودگی‌ها پاک شده است، مانند صفای حباب و آبگینۀ درخشان. پس نور فطرت و نور ایمان و نور علم و صفای معرفت همه در او جمع ‌شده، و این نورها بر یکدیگر انباشته می‌شود. و از آنجا که این نورها، بخشی از نور خداوند متعال بوده، و هرکس شایستگی برخورداری از چنین نوری را ندارد، فرمود: ﴿يَهۡدِي ٱللَّهُ لِنُورِهِۦ مَن يَشَآءُ﴾ خداوند هرکس را که بخواهد، به ‌سوی نور خود رهنمود می‌کند؛ کسانی که خداوند پاکی و پاکیزگی آنان را می‌داند، و خویشتن را با این نور، پاکیزه می‌دارند و خود را با آن رشد می‌دهند. ﴿وَيَضۡرِبُ ٱللَّهُ ٱلۡأَمۡثَٰلَ لِلنَّاسِ﴾ و خداوند برای مردم مثل‌ها می‌زند، تا درک نمایند و بفهمند. و این لطف خداوند نسبت به بندگان است، و احسانی از جانب او بر آنان می‌باشد تا حق از باطل مشخص و روشن بگردد؛ زیرا مثال، مفاهیم معقول را به محسوس نزدیک می‌نماید، در نتیجه بندگان آن را به طور واضح و روشن می‌فهمند. ﴿وَٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ﴾ و خداوند به هر چیزی داناست، و علم وآگاهی‌اش همه چیز را احاطه کرده است. پس باید بدانید که مثال زدنِ خداوند، مثال زدنِ کسی است که حقیقت چیزها و تفاصیل آن را می‌داند. و مثال زدن الهی، به نفع و مصلحت بندگان است. پس باید در این مثال‌ها اندیشید، و با آنها مخالفت نکرد؛ چرا که خداوند می‌داند، و شما نمی‌دانید. و از آنجا که اسبابِ نور ایمان و قرآن بیشتر در مساجد وجود دارد، با اشاره به بزرگداشت مساجد فرمود: info
التفاسير:

external-link copy
36 : 24

فِیْ بُیُوْتٍ اَذِنَ اللّٰهُ اَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیْهَا اسْمُهٗ ۙ— یُسَبِّحُ لَهٗ فِیْهَا بِالْغُدُوِّ وَالْاٰصَالِ ۟ۙ

﴿فِي بُيُوتٍ﴾ در مساجدی که خانه‌های بزرگ و باارزش و بهترین جا در نزد خداوند هستند، خداوند عبادت می‌شود. ﴿أَذِنَ ٱللَّهُ﴾ خداوند فرمان داده و توصیه نموده که، ﴿أَن تُرۡفَعَ وَيُذۡكَرَ فِيهَا ٱسۡمُهُۥ﴾ برافراشته شوند، و نام او در آنجا یاد شود. در این دو جمله، تمامِ احکام متعلق به مساجد وجود دارد؛ زیرا برافراشته شدن مساجد، در بر گیرندۀ ساختن و تعمیر کردن و تمیز نمودن آن از آلودگی‌ها و حفاظت آن از دیوانه‌ها و کودکانی است که از پلیدی‌ها و آلودگی‌ها پرهیز نمی‌کنند. نیز شامل آن است که آن را از ورود کافر و اینکه در آن یاوه‌گویی و بلند صحبت نکرد، و جز ذکر خدا چیزی در آن گفته نشود. و یاد کردنِ نام خداوند در آنجا، دربرگیرندۀ نماز فرض و نفل و خواندن قرآن و تسبیح و تهلیل و دیگر انواع ذکر، و آموختن علم و آموزش آن به دیگران، و مذاکرۀ علم، و اعتکاف و دیگر عبادت‌هایی است که در مساجد انجام می‌شوند. بنابراین آبادانی مسجد به دو صورت انجام می‌گیرد: آباد کردن ساختمان و ساختن و محکم کردن آن، و آباد کردن مسجد با ذکر خدا از قبیل: نماز و غیره، که این شریف‌ترینِ دو قِسم است. و نزد اکثر علما واجب است که نمازهای پنچ‌گانه و جمعه در مسجد انجام شوند. و گروهی دیگر گفته‌اند که خواندن نمازها در مسجد مستحب است. سپس خداوند کسانی را که مساجد را با عبادت آباد می‌نمایند، ستایش کرد و فرمود: ﴿يُسَبِّحُ لَهُۥ فِيهَا بِٱلۡغُدُوِّ وَٱلۡأٓصَالِ رِجَالٞ﴾ مردانی که خدا را صبح و شام در آنجا مخلصانه تسبیح می‌گویند. خداوند این دو وقت ـ ‌صبح و شام ـ را به طور ویژه بیان کرد، چون دارای شرافت و عظمت می‌باشند، و حرکت کردن و رفتن به سوی خدا در این دو وقت آسان است. و تسبیح گفتن در نماز و خارج از آن در این آیه داخل است. بنابراین ذکرهای صبحگاهان و شامگاهان مشروع قرار داده شده است؛ info
التفاسير: