அல்குர்ஆன் மொழிபெயர்ப்பு - பாரசீக மொழிபெயர்ப்பு - இமாம் ஸஃதி அவர்களின் அல் குர்ஆன் விளக்கவுரை

பக்க எண்:close

external-link copy
88 : 20

فَاَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهٗ خُوَارٌ فَقَالُوْا هٰذَاۤ اِلٰهُكُمْ وَاِلٰهُ مُوْسٰی ۚۙ۬— فَنَسِیَ ۟ؕ

قومش به او گفتند: آنچه ما انجام دادیم، از روی قصد و اختیار نبود؛ بلکه انگیزه و سبب آن این بود که ما از زیور آلاتِ زیادِ قبطی‌ها که نزد ما بود، به خاطر آنکه مرتکب گناه نشویم، پرهیز کرده و آن را دور انداختیم. گفته می‌شود آنها زیور آلات زیادی را از قبطی‌ها به امانت گرفته بودند، و همراه با آنها از آنجا حرکت کردند، سپس آن را دور انداختند. وقتی موسی به میعاد رفت، آن را جمع کردند تا بعد از آنکه موسی برگشت، درمورد آن گفتگو نمایند. سامری روز غرق شدن فرعون و فرعونیان، رد پای رسولِ خدا به سوی موسی را دید، و از رد پایش مشتی خاک برداشت، و چون آن را بر چیزی می‌پاشید ـ به جهت آزمایش و امتحان ـ زنده می‌شد. پس یک مشت را روی این مجسّمه که به صورت گوساله ساخته بود پاشید، و گوساله حرکت کرد، و دارای صدایی شد. و گفتند موسی به دنبال جستجوی پروردگارش رفته است، حال آنکه پروردگارش اینجاست، پس او آن را فراموش کرده است. و این از بی‌عقلی و بی‌خردی آنها بود؛ زیرا وقتی این گوسالۀ عجیب را دیدند که صدایی داشت درحالی که جامد و بی‌جان بود، گمان بردند که خداوند زمین و آسمان‌ها همین است. info
التفاسير:

external-link copy
89 : 20

اَفَلَا یَرَوْنَ اَلَّا یَرْجِعُ اِلَیْهِمْ قَوْلًا ۙ۬— وَّلَا یَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَّلَا نَفْعًا ۟۠

﴿أَفَلَا يَرَوۡنَ أَلَّا يَرۡجِعُ إِلَيۡهِمۡ قَوۡلٗا﴾ آیا آنان نمی‌بینند که این گوساله، پاسخی به آنان نمی‌دهد؛ یعنی سخن نمی‌گوید و با آنها گفتگو نمی‌کند، و آنها با آن به گفتگو نمی‌پردازند و برای آنان هیچ سود و زیانی ندارد؟ و کسی سزاوار عبادت است که دارای کمال و سخن و کار باشد. چیزی که از پرستش‌کنندگان ناقص تر است، سزاوار پرستش نیست. آنان سخن می‌گویند و توانایی برخی کارها را دارند، و می‌توانند سودی بیاورند و زیانی را دفع نمایند، اگر خداوند به آنها توانایی این کار را بدهد؛ اما این گوساله هیچ کاری از دستش ساخته نیست، و از خود آنها ناقص‌تر و ضعیف‌تر است. info
التفاسير:

external-link copy
90 : 20

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هٰرُوْنُ مِنْ قَبْلُ یٰقَوْمِ اِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهٖ ۚ— وَاِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمٰنُ فَاتَّبِعُوْنِیْ وَاَطِیْعُوْۤا اَمْرِیْ ۟

یعنی آنها در پرستش گوساله معذور نیستند، گرچه آنان در اصلِ عبادت آن دچار شبهه شده بودند. اما هارون آنها را از عبادت آن نهی کرد، و به آنان خبر داد که این آزمونی است، پروردگارتان، خداوند مهربان است که همۀ نعمت‌های ظاهری و باطنی شما از جانب اوست، و او بلاها و مصیبت‌ها را دور می‌نماید. و هارون آنها را دستور داد تا از او پیروی کنند و از گوساله دوری نمایند؛ info
التفاسير:

external-link copy
91 : 20

قَالُوْا لَنْ نَّبْرَحَ عَلَیْهِ عٰكِفِیْنَ حَتّٰی یَرْجِعَ اِلَیْنَا مُوْسٰی ۟

پس انکار کردند و گفتند: ﴿لَن نَّبۡرَحَ عَلَيۡهِ عَٰكِفِينَ حَتَّىٰ يَرۡجِعَ إِلَيۡنَا مُوسَىٰ﴾ ما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی به سوی ما برگردد. info
التفاسير:

external-link copy
92 : 20

قَالَ یٰهٰرُوْنُ مَا مَنَعَكَ اِذْ رَاَیْتَهُمْ ضَلُّوْۤا ۟ۙ

موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ أَلَّا تَتَّبِعَنِ﴾ ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند، چه چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به سوی آنها باز گردم؟! ﴿أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي﴾ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ در میان قومم، جانشین من باش و کار خوب انجام بده و اصلاح کن و از راه فسادکاران پیروی مکن؟ info
التفاسير:

external-link copy
93 : 20

اَلَّا تَتَّبِعَنِ ؕ— اَفَعَصَیْتَ اَمْرِیْ ۟

موسی برادرش را سرزنش کرد و گفت: ﴿يَٰهَٰرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذۡ رَأَيۡتَهُمۡ ضَلُّوٓاْ أَلَّا تَتَّبِعَنِ﴾ ای هارون! چون آنان را دیدی که گمراه شده‌اند، چه چیزی تو را بازداشت که به دنبال من بیایی و مرا خبر کنی تا شتابان به سوی آنها باز گردم؟! ﴿أَفَعَصَيۡتَ أَمۡرِي﴾ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو گفتم: ﴿ٱخۡلُفۡنِي فِي قَوۡمِي وَأَصۡلِحۡ وَلَا تَتَّبِعۡ سَبِيلَ ٱلۡمُفۡسِدِينَ﴾ در میان قومم، جانشین من باش و کار خوب انجام بده و اصلاح کن و از راه فسادکاران پیروی مکن؟ info
التفاسير:

external-link copy
94 : 20

قَالَ یَبْنَؤُمَّ لَا تَاْخُذْ بِلِحْیَتِیْ وَلَا بِرَاْسِیْ ۚ— اِنِّیْ خَشِیْتُ اَنْ تَقُوْلَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِیْۤ اِسْرَآءِیْلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِیْ ۟

موسی از آنجا که خشمگین بود و می‌خواست هارون را سرزنش کند، سر و ریش هارون را گرفت و کشید. پس هارون گفت: ﴿يَبۡنَؤُمَّ﴾ ای پسر مادرم! تا مهربانی‌اش را برانگیزد، وگرنه هارون برادر تنی موسی بود. ﴿لَا تَأۡخُذۡ بِلِحۡيَتِي وَلَا بِرَأۡسِيٓۖ إِنِّي خَشِيتُ أَن تَقُولَ فَرَّقۡتَ بَيۡنَ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ وَلَمۡ تَرۡقُبۡ قَوۡلِي﴾ نه ریش مرا بگیر و نه موی سرم را، همانا من ترسیدم که تو بگویی بین بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و سخن مرا پاس نداشتی. شما مرا دستور دادی تا جانشین تو در میان قوم باشم. پس اگر دنبال شما می‌آمدم، آنچه را که مرا به پایبندی به آن دستور دادی، ترک می‌کردم. و از سرزنش تو ترسیدم، و اینکه بگویی میان بنی‌اسرائیل جدایی افکندی و آنها را رها نمودی بدون اینکه نگهبان و خلیفۀ ارشد داشته باشند؛ زیرا این کار، آنها را دچار تفرقه کرده و اتحاد آنها را از بین می‌برد. پس مرا با گروه ستمکاران قرار مده، و دشمنان را شاد مکن. موسی به خاطر آنچه با برادرش انجام داد که مستحق آن نبود، پشیمان شد. پس گفت: ﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَلِأَخِي وَأَدۡخِلۡنَا فِي رَحۡمَتِكَۖ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرَّٰحِمِينَ﴾ پروردگارا! مرا و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خویش داخل کن، و تو مهربان‌ترین مهربانانی. info
التفاسير:

external-link copy
95 : 20

قَالَ فَمَا خَطْبُكَ یٰسَامِرِیُّ ۟

سپس به سامری روی آورد و گفت: ﴿فَمَا خَطۡبُكَ يَٰسَٰمِرِيُّ﴾ ای سامری! تو را چه شد که این کار را کردی؟ پس سامری گفت: info
التفاسير:

external-link copy
96 : 20

قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوْا بِهٖ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ اَثَرِ الرَّسُوْلِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذٰلِكَ سَوَّلَتْ لِیْ نَفْسِیْ ۟

﴿بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ﴾ به چیزی آگاه شدم که بنی‌اسرائیل به آن آگاهی نیافتند؛ مشتی از خاکِ ردّ پای فرستادۀ خدا را برداشتم. و آن جبرئیل بود که آنگاه از دریا بیرون آمدند، و فرعون و لشکریانش غرق شدند؛ سامری او را سوار بر اسب دید، پس مشتی خاک از رد سم اسبش برداشت و آن را بر گوساله پاشید، آن طور که مفسّران گفته‌اند. ﴿وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي﴾ و این چنین نفسِ من این کار را در نظرم آراست که این مشت خاک را بردارم، سپس آن را بیفکنم و چنین شد. info
التفاسير:

external-link copy
97 : 20

قَالَ فَاذْهَبْ فَاِنَّ لَكَ فِی الْحَیٰوةِ اَنْ تَقُوْلَ لَا مِسَاسَ ۪— وَاِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّنْ تُخْلَفَهٗ ۚ— وَانْظُرْ اِلٰۤی اِلٰهِكَ الَّذِیْ ظَلْتَ عَلَیْهِ عَاكِفًا ؕ— لَنُحَرِّقَنَّهٗ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهٗ فِی الْیَمِّ نَسْفًا ۟

پس موسی به سامری گفت: ﴿فَٱذۡهَبۡ﴾ برو و از من دور شو، ﴿فَإِنَّ لَكَ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ﴾ بی‌گمان کیفر و مجازات تو در دنیا، این است که هیچ کسی به تو نزدیک نشود و کسی تو را دست نزند؛ و اگر کسی بخواهد به تو نزدیک شود، باید بگویی مرا دست نزنید، و به من نزدیک نشوید؛ و این کیفر، به خاطر کار زشتت می‌باشد، چون او چیزی را دست زده بود که دیگران دست نزده بودند، و کاری کرده بود که کسی دیگر آن را نکرده بود. ﴿وَإِنَّ لَكَ مَوۡعِدٗا لَّن تُخۡلَفَهُۥ﴾ و به راستی وعده‌ای داری که هرگز در حق تو خلاف آن رفتار نشود. پس در برابر عملِ خوب و بدِ خود، مجازات خواهی شد. ﴿وَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ ٱلَّذِي ظَلۡتَ عَلَيۡهِ عَاكِفٗا﴾ و به معبودت؛ یعنی گوساله -که پیوسته به عبادت آن می‌پرداختی- بنگر، ﴿لَّنُحَرِّقَنَّهُۥ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُۥ فِي ٱلۡيَمِّ نَسۡفًا﴾ قطعاً آن را می‌سوزانیم، سپس خاکسترش را به دریا می‌ریزیم، و پراکنده می‌سازیم. و موسی چنین کرد. پس اگر آن گوساله خدا بود، نمی‌گذاشت اذیت و آزاری به او برسد؛ و کسی را که قصد آسیب زدن به وی داشت، نابود می‌کرد. محبت گوساله در دل بنی اسرائیل جای گرفته بود، پس موسی خواست آن را از بین ببرد، و آنها خود مشاهده کردند که موسی گوساله را طوری از بین برد که امکان نداشت دوباره آن را درست نمایند. و موسی آن را سوزاند، و خاکسترش را در دریا انداخت تا محبت گوساله از دل‌های بنی اسرائیل بیرون رود، آن طور که خود گوساله از بین رفت؛ زیرا در وجود انسان‌ها، انگیزه و سببی قوی وجود دارد که آدمی را به سوی باطل فرا می‌خواند. وقتی باطل بودنِ گوساله برایشان روشن شد، موسی آنان را از کسی خبر داد که تنها او سزاوار پرستش است، یگانه است و شریکی ندارد. پس گفت: info
التفاسير:

external-link copy
98 : 20

اِنَّمَاۤ اِلٰهُكُمُ اللّٰهُ الَّذِیْ لَاۤ اِلٰهَ اِلَّا هُوَ ؕ— وَسِعَ كُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ۟

﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا﴾ هیچ معبود راستینی جز او نیست، و جز او هیچ چیزی نباید به خدایی گرفته ‌شود، و جز او نباید کسی دیگر پرستش شود، و کسی دیگر را دوست داشت، و به کسی دیگر امیدوار بود، و از کسی دیگر ترسید، و کسی دیگر را فرا خواند؛ چون او ذات کاملی است که نام‌های نیکو و صفات عالی دارد، و دانش او همه چیز را فراگرفته است؛ خداوندی که بندگان هیچ نعمتی ندارند مگر اینکه از جانب اوست؛ و کسی جز او، بدی و شر را دور نمی‌نماید. پس هیچ خدایی جز او نیست، و هیچ معبود راستینی غیر از او وجود ندارد. info
التفاسير: