ការបកប្រែអត្ថន័យគួរអាន - ការបកប្រែជាភាសាពែរ្ស - តាហ្វសៀរ អាស-សាក់ទី

លេខ​ទំព័រ:close

external-link copy
31 : 12

فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ اَرْسَلَتْ اِلَیْهِنَّ وَاَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَاً وَّاٰتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّیْنًا وَّقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ ۚ— فَلَمَّا رَاَیْنَهٗۤ اَكْبَرْنَهٗ وَقَطَّعْنَ اَیْدِیَهُنَّ ؗ— وَقُلْنَ حَاشَ لِلّٰهِ مَا هٰذَا بَشَرًا ؕ— اِنْ هٰذَاۤ اِلَّا مَلَكٌ كَرِیْمٌ ۟

این سخن آنها مکر و توطئه بود، و هدفشان تنها سرزنش و انتقاد از وی نبود، بلکه می‌خواستند بدینوسیله به دیدن یوسف که زن عزیز مصر دلباخته‌اش شده بود، بروند تا همسر عزیز مصر خشمگین شود، و یوسف را به آنها نشان دهد و وی را معذور بدارند. بنابراین این اقدام را مکر نامید و فرمود: ﴿فَلَمَّا سَمِعَتۡ بِمَكۡرِهِنَّ أَرۡسَلَتۡ إِلَيۡهِنَّ﴾ هنگامی که زن عزیز مکر و بدگویی ایشان را شنید، کسی را به دنبال آنان فرستاد و آنها را برای مهمانی به خانه‌اش دعوت کرد، ﴿وَأَعۡتَدَتۡ لَهُنَّ مُتَّكَ‍ٔٗا﴾ و برای آنان مکانی آماده نمود که در آن انواع فرش‌ها و بالش‌ها و خوردنی‌های لذیذ فراهم شده بود. و از جمله چیزهایی که در این مهمانی آورده بود، میوه‌ای بود که به چاقو نیاز داشت و آن پرتقال یا غیره بود. ﴿وَءَاتَتۡ كُلَّ وَٰحِدَةٖ مِّنۡهُنَّ سِكِّينٗا﴾ و به دست هر یک از آنان چاقویی داد تا آن میوه را پوست بکنند و بخورند، ﴿وَقَالَتِ﴾ و به یوسف گفت: ﴿ٱخۡرُجۡ عَلَيۡهِنَّ﴾ در حالت زیبایی و درخشندگی وارد مجلس ایشان شو، ﴿فَلَمَّا رَأَيۡنَهُۥٓ أَكۡبَرۡنَهُۥ﴾ پس هنگامی که زنان او را دیدند، در دل‌های خود او را بزرگ یافتند و منظرۀ شگفت انگیزی مشاهده نمودند که هرگز چنین چیزی را ندیده بودند.﴿وَقَطَّعۡنَ أَيۡدِيَهُنَّ﴾ و از شدت حیرت، دست‌هایشان را با چاقوهایی که در دست داشتند، بریدند، ﴿وَقُلۡنَ حَٰشَ لِلَّهِ﴾ و گفتند: سبحان الله! ﴿مَا هَٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا مَلَكٞ كَرِيمٞ﴾ این انسان نیست، بلکه فرشته‌ای بزرگوار است؛ زیرا یوسف چنان زیبایی و نوری داشت که نشانه‌ای برای بینندگان و عبرتی برای اندیشمندان بود. info
التفاسير:

external-link copy
32 : 12

قَالَتْ فَذٰلِكُنَّ الَّذِیْ لُمْتُنَّنِیْ فِیْهِ ؕ— وَلَقَدْ رَاوَدْتُّهٗ عَنْ نَّفْسِهٖ فَاسْتَعْصَمَ ؕ— وَلَىِٕنْ لَّمْ یَفْعَلْ مَاۤ اٰمُرُهٗ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَكُوْنًا مِّنَ الصّٰغِرِیْنَ ۟

و هنگامی که زیبایی آشکار یوسف برای آنان ثابت شد، آنان را شگفت زده کرد و همسر عزیز را معذور دانستند. زن عزیز خواست زیبایی باطنی و درونی یوسف و آراستگی و عفت و پاکدامنی او را هم به آنان نشان بدهد، پس آشکارا و بدون پروا محبت شدید خود را نسبت به یوسف اعلام کرد؛ زیرا دیگر زنان او را ملامت نمی‌کردند، و گفت: ﴿وَلَقَدۡ رَٰوَدتُّهُۥ عَن نَّفۡسِهِۦ فَٱسۡتَعۡصَمَ﴾ و به راستی او را به خویشتن خوانده‌ام، ولی او امتناع ورزید. درحالی که زن عزیز همچنان او را مکارانه به خود می‌خواند و گذر وقت و زمان، جز محبت و اضطراب و اشتیاقِ وصالِ یوسف چیزی به او نمی‌افزود. بنابراین در حضور زن‌ها گفت: ﴿وَلَئِن لَّمۡ يَفۡعَلۡ مَآ ءَامُرُهُۥ لَيُسۡجَنَنَّ وَلَيَكُونٗا مِّنَ ٱلصَّٰغِرِينَ﴾ و اگر آنچه را که به او دستور می‌دهم انجام ندهد، قطعاً زندانی می‌شود و خوار و زبون خواهد گردید. او را تهدید کرد تا خواسته‌اش را بپذیرد و به هدفش برسد. info
التفاسير:

external-link copy
33 : 12

قَالَ رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَیَّ مِمَّا یَدْعُوْنَنِیْۤ اِلَیْهِ ۚ— وَاِلَّا تَصْرِفْ عَنِّیْ كَیْدَهُنَّ اَصْبُ اِلَیْهِنَّ وَاَكُنْ مِّنَ الْجٰهِلِیْنَ ۟

در این هنگام یوسف به پروردگارش پناه برد، و درمقابل مکر زنان از او یاری جست و، ﴿قَالَ رَبِّ ٱلسِّجۡنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدۡعُونَنِيٓ إِلَيۡهِ﴾ گفت: پروردگارا! زندان برای من خوشایند تر از چیزی است که مرا به آن فرا می‌خوانند. و این دلالت می‌نماید که زنان به یوسف اشاره می‌کردند که از بانویش اطاعت کند و فرمان او را بپذیرد، و در این مورد مکر می‌ورزیدند. پس یوسف زندان و عذاب دنیوی را بر لذّتی آماده که موجب عذاب سخت می‌شود، ترجیح داد. ﴿وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّي كَيۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَيۡهِنَّ﴾ و اگر مکر آنان را از من باز نداری، به آنان تمایل پیدا می‌کنم؛ زیرا من ضعیف و ناتوان هستم، اگر بدی را از من دور نکنی. ﴿وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾ و اگر به آنان تمایل پیدا کنم، از زمرۀ نادانان می‌گردم؛ زیرا این کار، نادانی و جهالت است؛ چون آدم جاهل، لذّتی اندک و آلوده را، بر لذت‌ها و خوشی‌های متنوع در باغ‌های پرناز و نعمت ترجیح می‌دهد. و هرکس لذت زودگذر را بر سعادت حقیقی و ابدی ترجیح دهد، بسیار نادان است. و علم و عقل، آدمی را به ترجیح دادن مصلحت و لذت بزرگ‌تر فرا می‌خوانند، و چیزی را ترجیح می‌دهند که سرانجام آن بهتر است. info
التفاسير:

external-link copy
34 : 12

فَاسْتَجَابَ لَهٗ رَبُّهٗ فَصَرَفَ عَنْهُ كَیْدَهُنَّ ؕ— اِنَّهٗ هُوَ السَّمِیْعُ الْعَلِیْمُ ۟

﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُۥ رَبُّهُۥ﴾ و پروردگارش دعای او را بدانگاه که وی را فرا خواند، اجابت کرد، ﴿فَصَرَفَ عَنۡهُ كَيۡدَهُنَّ﴾ زن عزیز همواره با مکر و زاری از او التماس می‌کرد، و به راه‌های مختلفی متوسل می‌شد تا او را راضی کند. اما یوسف او را ناامید کرد، و خداوند مکر همسر عزیز را از او باز داشت. ﴿إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ﴾ بی‌گمان خداوند شنوای دعای دعاکننده است، و به نیت و قصد شایستۀ او و ضعف و ناتوانی‌اش که مقتضی آن است خداوند با لطف و یاری خود به کمک وی بشتابد، آگاه است. و خداوند با لطف و یاری خویش، او را یاری نمود. پس این است آنچه که خداوند یوسف را با آن، از این فتنۀ بزرگ و رنج سخت نجات داد. info
التفاسير:

external-link copy
35 : 12

ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا رَاَوُا الْاٰیٰتِ لَیَسْجُنُنَّهٗ حَتّٰی حِیْنٍ ۟۠

اما مالکان و صاحبانِ یوسف پس از آنکه خبر پخش شد و برخی زن عزیز را معذور دانستند و برخی او را ملامت کرده، و برخی از او عیب گرفتند، ﴿بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖ﴾ پس از آنکه نشانه‌هایی دالّ بر برائت و پاکدامنی وی دیدند، چنین به نظرشان رسید که او را تا مدتی زندانی کنند تا این خبر پایان یابد و مردم آن را فراموش کنند. زیرا وقتی که خبری پخش شود، مادامی که اسباب و عوامل آن وجود داشته باشد، همواره شایع می‌گردد؛ و چون اسباب آن از بین برود، به فراموشی سپرده خواهد شد. پس آنان صلاح را در آن دیدند که یوسف را زندانی کنند. بنابراین او را به زندان فرستادند. info
التفاسير:

external-link copy
36 : 12

وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیٰنِ ؕ— قَالَ اَحَدُهُمَاۤ اِنِّیْۤ اَرٰىنِیْۤ اَعْصِرُ خَمْرًا ۚ— وَقَالَ الْاٰخَرُ اِنِّیْۤ اَرٰىنِیْۤ اَحْمِلُ فَوْقَ رَاْسِیْ خُبْزًا تَاْكُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ ؕ— نَبِّئْنَا بِتَاْوِیْلِهٖ ۚ— اِنَّا نَرٰىكَ مِنَ الْمُحْسِنِیْنَ ۟

هنگامی که یوسف وارد زندان شد ﴿وَدَخَلَ مَعَهُ ٱلسِّجۡنَ فَتَيَانِ﴾ دو جوان با او وارد زندان شدند، و هریک از این دو جوان، خوابی را دید و آن را برای یوسف تعریف کرد تا تعبیرش را به وی بگوید. پس ﴿قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَعۡصِرُ خَمۡرٗاۖ وَقَالَ ٱلۡأٓخَرُ إِنِّيٓ أَرَىٰنِيٓ أَحۡمِلُ فَوۡقَ رَأۡسِي خُبۡزٗا﴾ و آن نان ﴿ تَأۡكُلُ ٱلطَّيۡرُ مِنۡهُ نَبِّئۡنَا بِتَأۡوِيلِهِ﴾ ما را از تفسیر این خواب، و سرانجامی که در انتظار داریم، با خبر کن. و گفتۀ آنان: ﴿ إِنَّا نَرَىٰكَ مِنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ یعنی: ما تو را از کسانی می‌دانیم که با مردم احسان می‌کنند. پس با تعبیر خوابمان به ما احسان کن، همچنان‌که به دیگران نیز احسان کرده‌ای. پس با ذکر احسان یوسف، به او متوسل شدند. info
التفاسير:

external-link copy
37 : 12

قَالَ لَا یَاْتِیْكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقٰنِهٖۤ اِلَّا نَبَّاْتُكُمَا بِتَاْوِیْلِهٖ قَبْلَ اَنْ یَّاْتِیَكُمَا ؕ— ذٰلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِیْ رَبِّیْ ؕ— اِنِّیْ تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُوْنَ بِاللّٰهِ وَهُمْ بِالْاٰخِرَةِ هُمْ كٰفِرُوْنَ ۟

﴿قَالَ لَا يَأۡتِيكُمَا طَعَامٞ تُرۡزَقَانِهِۦٓ إِلَّا نَبَّأۡتُكُمَا بِتَأۡوِيلِهِۦ قَبۡلَ أَن يَأۡتِيَكُمَا﴾ یوسف با اجابت خواستۀ آن دو به آنها گفت: پیش از اینکه غذایتان به شما برسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت؛ یعنی مطمئن باشید که من زود خواب شما را تعبیر می‌کنم، و هنوز نهار یا شامتان به شما نمی‌رسد که شما را از تعبیر آن آگاه خواهم ساخت. شاید یوسف ـ علیه الصلاة والسلام ـ خواست در این حالت که آنها به تعبیر خواب نیاز داشتند، آنها را به ایمان فرا بخواند تا دعوتش موثرتر واقع شود و بهتر آن را بپذیرند. سپس گفت: ﴿ذَٰلِكُمَا﴾ تعبیری که برای خواب‌های شما می‌کنم، ﴿مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّيٓ﴾ از علم خداست که مرا آموخته است؛ و با بخشیدن آن به من، نسبت به اینجانب احسان کرده است. ﴿إِنِّي تَرَكۡتُ مِلَّةَ قَوۡمٖ لَّا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَهُم بِٱلۡأٓخِرَةِ هُمۡ كَٰفِرُونَ﴾ و این به خاطر آن است که من آئین قومی را که به خدا ایمان نمی‌آورند و هم آنان به آخرت بی‌باورند، ترک گفته‌ام. واژۀ «تَرَکتُ» به دو معنی به کار می‌رود: 1- کسی که اصلاً وارد کاری نشده، و آن را انجام نداده است. 2- کسی که وارد چیزی شود، سپس از آن بیرون بیاید. بنابراین نباید گفت که یوسف قبل از آن، بر غیر آئین ابراهیم بوده است. info
التفاسير: