क़ुरआन के अर्थों का अनुवाद - फ़ारसी अनुवाद - तफ़सीर-ए-सादी

مریم

external-link copy
1 : 19

كٓهٰیٰعٓصٓ ۟

در رابطه با حروف مقطعه‌ای که در ابتدای برخی از سوره‌های قرآن آمده است، بهتر است که بدون دلیل شرعی آنها را معنی نکنیم و در عین حال یقین داشته باشیم که خداوند آنها را بیهوده نازل نکرده است، بلکه حکمتی دارد که ما از آن اطلاع نداریم. info
التفاسير:

external-link copy
2 : 19

ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهٗ زَكَرِیَّا ۟ۖۚ

﴿ذِكۡرُ رَحۡمَتِ رَبِّكَ عَبۡدَهُۥ زَكَرِيَّآ﴾ این یادی است از مرحمت پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریا، آن را برای تو حکایت می‌کنیم و به تفصیل بیان می‌داریم تا حالتِ پیامبرش زکریا، و آثار شایسته و مناقب زیبای او شناخته ‌شود. داستان او پند و عبرتی است برای عبرت آموزان، و الگویی است برای کسانی که پیروی می‌کنند. نیز توضیح و بیان رحمت خداوند نسبت به دوستانش، و اینکه این رحمت را به چه صورت به دست آورده‌اند، محبت خداوند را به‌بار می‌آورد و باعث می‌شود که ذکر و معرفت الهی در دل جای گیرد، و انسان را به خدا برساند. خداوند زکریا ـ علیه السلام ـ را برای رسالت و وحی خویش برگزید، و او چون دیگر پیامبران انجام وظیفه نمود، و بندگان را به سوی پروردگارش فراخواند، و آنچه خدا به او آموخته بود به آنها آموخت، و در زندگی خود برای آنان خیر و صلاح می‌خواست و در پی آن بود که بعد از مرگش نیز در خیر و صلاح زندگی کنند، مانند دیگر برادران پیامبرش و پیروانشان که خیرخواه مردم بودند. info
التفاسير:

external-link copy
3 : 19

اِذْ نَادٰی رَبَّهٗ نِدَآءً خَفِیًّا ۟

اما وقتی زکریا دید که ناتوان و ضعیف شده است، و ترسید کسی را پس از مرگش نیابد که در دعوت مردم به‌سوی پروردگار و اندرز گفتن آنها، جانشین او باشد؛ به درگاه پروردگارش از ضعف و ناتوانی ظاهری و باطنی‌اش شکایت کرد، و پروردگارش را پنهانی ندا داد تا ندا و دعایش کامل تر و بهتر و مخلصانه‌تر باشد. پس گفت: info
التفاسير:

external-link copy
4 : 19

قَالَ رَبِّ اِنِّیْ وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّیْ وَاشْتَعَلَ الرَّاْسُ شَیْبًا وَّلَمْ اَكُنْ بِدُعَآىِٕكَ رَبِّ شَقِیًّا ۟

﴿ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ ٱلۡعَظۡمُ مِنِّي﴾ پروردگارا! استخوان‌هایم ضعیف و سست شده‌اند. و هنگامی که استخوان -که ستون بدن است- سست شود، بدن نیز ضعیف و سست می‌گردد. ﴿وَٱشۡتَعَلَ ٱلرَّأۡسُ شَيۡبٗا﴾ و شعله‌های پیری، سر مرا فرا گرفته است؛ زیرا موی سفید، دلیل ناتوانی و پیری است، و پیام آور مرگ و هشدار دهندۀ آن است. زکریا از ضعف و ناتوانی‌اش به خدا متوسل شد، و این از بهترین وسیله‌ها برای تضرّع و زاری به درگاه خداوند می‌باشد؛ چون اظهار ضعف و متوسل شدن به ناتوانی، بر این دلالت می‌نماید که بنده از حرکت و قدرت خود تبرّی می‌جوید، و به قدرت الهی دل بسته است. ﴿وَلَمۡ أَكُنۢ بِدُعَآئِكَ رَبِّ شَقِيّٗا﴾ و پروردگارا! هرگز چنین نبوده که در دعاهایی که کرده‌ام مرا محروم و ناکام نمایی، بلکه همواره نسبت به من مهربان بوده، و دعایم را اجابت نموده‌ای، و همواره الطافت، شاملِ حالِ من شده و احسانت، به من رسیده است. و این، توسّلِ به خدا، به وسیلۀ نعمت‌هایی است که خداوند به بنده داده، و نیز توسّل به اجابت دعاهای گذشته می‌باشد؛ بنابراین از کسی که قبلاً احسان ‌نموده، درخواست نمود که احسان خویش را بر او تکمیل ‌نماید. info
التفاسير:

external-link copy
5 : 19

وَاِنِّیْ خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَّرَآءِیْ وَكَانَتِ امْرَاَتِیْ عَاقِرًا فَهَبْ لِیْ مِنْ لَّدُنْكَ وَلِیًّا ۟ۙ

﴿وَإِنِّي خِفۡتُ ٱلۡمَوَٰلِيَ مِن وَرَآءِي﴾ و همانا من می‌ترسم کسانی که بعد از مرگِ من، سرپرستی بنی‌اسرائیل را به عهده می‌گیرند، دینت را برپا ندارند و بندگانت را [به سوی تو دعوت‌] نکنند. به ظاهر چنین برمی‌آید که او کسی را درمیان بنی‌اسرائیل نمی‌دید که شایستگی حمل امانت دین را داشته باشد، و این بیانگر مهربانی و دلسوزی زکریا -علیه السلام- است. و فرزند خواستن او مانند دیگران نبود که فقط برای مصلحت دنیوی فرزند می‌خواهند، بلکه هدفش مصلحت دین، و ترس ازاین بود که دین ضایع شود، چون کسی دیگر که این شایستگی را داشته باشد، وجود نداشت. و خاندان او، به عنوان سرچشمه رسالت و دینداری معروف بود، و گمان خیر و خوبی از آن می‌رفت؛ پس زکریا به درگاه خداوند دعا کرد که به او فرزندی بدهد تا پس از او، امور دینی را انجام دهد، و شکایت کرد که زنش نازا است؛ یعنی اصلاً بچه‌دار نمی‌شود، وخودش هم به سن فرتوتی رسیده است که در چنان سن و سالی، وجود شهوت و صاحب فرزند شدن، تقریباً غیرممکن به‌نظر می‌آید. ﴿فَهَبۡ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيّٗا﴾ و از نزد خویش جانشینی به من ببخش، که منظور از این جانشینی، جانشینی و وارث شدنِ در دین و گرفتن میراث نبوّت و علم و عمل است. بنابراین گفت: info
التفاسير:

external-link copy
6 : 19

یَّرِثُنِیْ وَیَرِثُ مِنْ اٰلِ یَعْقُوْبَ ۗ— وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا ۟

﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنۡ ءَالِ يَعۡقُوبَۖ وَٱجۡعَلۡهُ رَبِّ رَضِيّٗا﴾ که از من و از آل‌یعقوب ارث ببرد، و ای پروردگار! او را بنده‌ای شایسته و نیکوکار بگردان که موردِ پسند تو باشد و آن را محبوب بندگانت قرار ده. خلاصه اینکه از خدا خواست تا به او پسری صالح و نیکوکار بدهد تا پس از مرگش، جانشین وی و پیامبری پسندیده نزد خدا و خلق خدا باشد. و این نوع فرزند، بهترین فرزند است؛ و از جمله رحمت‌های الهی نسبت به بنده، این است که خداوند فرزندی شایسته به او عطا کند که دارای همۀ خوبی‌های اخلاقی و عادت‌های پسندیده باشد. info
التفاسير:

external-link copy
7 : 19

یٰزَكَرِیَّاۤ اِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلٰمِ ١سْمُهٗ یَحْیٰی ۙ— لَمْ نَجْعَلْ لَّهٗ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا ۟

پس پروردگارش او را مورد مرحمت قرار داد و دعوتش را اجابت نمود، و توسط فرشتگان به او مژده داد که صاحب فرزندی به نام یحیی خواهد شد. و خداوند اسم او را یحیی گذاشت، و با مسمّایش موافق بود؛ چراکه از حیاتی محسوس برخوردار بود، و دارای حیات معنوی نیز می‌باشد؛ و حیات معنوی، به‌معنیِ زنده بودن قلب و روح به وسیلۀ وحی و علمِ دین می‌باشد. ﴿لَمۡ نَجۡعَل لَّهُۥ مِن قَبۡلُ سَمِيّٗا﴾ پیش از او، کسی را با این اسم نامگذاری نکرده‌ایم. و احتمال دارد معنی‌اش این باشد که پیش از او، فردی را همانند و هم طرازِ او قرار نداده‌ایم. پس مژده داد که دارای کمالات زیادی است، و به صفات پسندیده متصف می‌باشد، و از کسانی که پیش از او بوده‌اند برتر است. طبق این احتمال، ابراهیم و موسی و نوح ـ ‌علیهم الصلاة والسلام ‌ـ و امثال آنها و کسانی که قطعاً از یحیی برتر هستند، از این عموم مستثنی هستند. info
التفاسير:

external-link copy
8 : 19

قَالَ رَبِّ اَنّٰی یَكُوْنُ لِیْ غُلٰمٌ وَّكَانَتِ امْرَاَتِیْ عَاقِرًا وَّقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِیًّا ۟

و هنگامی که خداوند او را به فرزندی مژده داد که درخواست کرده بود، تعجب کرد و گفت: ﴿رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَٰمٞ﴾ پروردگارا! چگونه مرا پسری خواهد بود، در حالی که مانع به وجود آمدنِ فرزند در من و همسرم وجود دارد؟ گویا به هنگام دعایش، این مانع را به خاطر نیاورده بود، چون به شدت علاقه داشت که صاحب فرزند بشود. و دراین حال که دعایش قبول شد، بسیار شگفت زده گردید. info
التفاسير:

external-link copy
9 : 19

قَالَ كَذٰلِكَ ۚ— قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَّقَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَیْـًٔا ۟

اما خداوند او را جواب داد و فرمود: ﴿كَذَٰلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞ﴾ گفت: تحقق این کار، طبق عادت و سنت خداوند در جهان هستی، امری عجیب و غریب به نظر می‌آید؛ اما قدرت الهی می‌تواند اشیا را بدون سبب‌هایشان به وجود بیاورد، و این کار برای خدا آسان است، و از آفرینش نخستین که چیزی نبود و خداوند او را به وجود آورد دشوارتر نیست. info
التفاسير:

external-link copy
10 : 19

قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِّیْۤ اٰیَةً ؕ— قَالَ اٰیَتُكَ اَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلٰثَ لَیَالٍ سَوِیًّا ۟

﴿رَبِّ ٱجۡعَل لِّيٓ ءَايَةٗ﴾ گفت: پروردگارا! نشانه‌ای برایم قرار بده که به‌وسیلۀ آن دلم آرامش یابد. این بیانگر تردید در خبر الهی نیست، بلکه مانند این است که ابراهیم خلیل -علیه السلام- گفت: ﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ رَبِّ أَرِنِي كَيۡفَ تُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰۖ قَالَ أَوَ لَمۡ تُؤۡمِنۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِن لِّيَطۡمَئِنَّ قَلۡبِي﴾ پروردگارا! به من نشان بده که مرده‌ها را چگونه زنده می‌نمایی؟ فرمود: مگر باور نداری؟! گفت: بله، ولی تا دلم اطمینان یابد. پس خواستار آگاهی بیشتر، و رسیدن به عین یقین، بعد از برخورداری از علم یقین شد. خداوند از روی مرحمتی که نسبت به او داشت، خواسته‌اش را اجابت نمود و فرمود: ﴿ءَايَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ ٱلنَّاسَ ثَلَٰثَ لَيَالٖ سَوِيّٗا﴾ نشانه‌ات آن است که در عین تندرستی، سه شبانه روزِ تمام، نمی‌توانی با مردم سخن بگویی. و در آیه‌ای دیگر آمده است که سه روزِ تمام جز با اشاره نمی‌توانی سخن بگویی. و معنی یکی است، چون سه شبانه روز را، گاهی به سه روز تعبیر می‌کنند و گاهی به سه شب. و این از نشانه‌های عجیب پروردگار است؛ زیرا بازداشتن زکریا از سخن گفتن به مدت سه روز، و عدم توانایی او بر سخن گفتن در نهایتِ صحت و تندرستی، بدون اینکه لال بوده و آفتی در کار باشد، از دلایلی است که بر قدرت خارق العادۀ الهی دلالت می‌نماید. با وجود این، او توانایی حرف زدن با انسان‌ها را نداشت، اما تسبیح و ذکر و امثال آن را می‌توانست انجام دهد. بنابراین در آیه‌ای دیگر فرمود: ﴿وَٱذۡكُر رَّبَّكَ كَثِيرٗا وَسَبِّحۡ بِٱلۡعَشِيِّ وَٱلۡإِبۡكَٰرِ﴾ و پروردگارت را بسیار یاد کن، و شامگاهان و صبحگاهان او را به پاکی بستای. پس دلِ زکریا اطمینان پیدا کرد، و از این نوید بزرگ شادمان شد؛ و با به جای آوردن شکر خدا در قالب عبادت و ذکر الهی، از دستور خدا فرمان برد و در محرابش به اعتکاف نشست، info
التفاسير:

external-link copy
11 : 19

فَخَرَجَ عَلٰی قَوْمِهٖ مِنَ الْمِحْرَابِ فَاَوْحٰۤی اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحُوْا بُكْرَةً وَّعَشِیًّا ۟

و از محرابِ عبادت به سوی قومش بیرون آمد و با رمز و اشاره، به آنان گفت: ﴿أَن سَبِّحُواْ بُكۡرَةٗ وَعَشِيّٗا﴾ صبح و شام تسبیح گویید. چون مژدۀ تولد یحیی برای همه، یک مصلحت دینی به‌حساب می‌آمد. info
التفاسير: