ترجمهٔ معانی قرآن کریم - ترجمه‌ى فارسی - تفسیر سعدی

شماره صفحه:close

external-link copy
27 : 38

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالْاَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ؕ— ذٰلِكَ ظَنُّ الَّذِیْنَ كَفَرُوْا ۚ— فَوَیْلٌ لِّلَّذِیْنَ كَفَرُوْا مِنَ النَّارِ ۟ؕ

خداوند متعال از کمال حکمت خود در آفرینش آسمان‌ها و زمین خبر داده، و می‌فرماید او آسمان‌ها و زمین را بیهوده و بی‌فایده نیافریده است. ﴿ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾ این گمان کسانی است که به پروردگارشان کفر ورزیده‌اند، و آنها در مورد پروردگارشان گمان‌هایی برده‌اند که شایستۀ شکوه او نیست. ﴿فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ﴾ پس وای به حال کافران از آتش دوزخ؛ و آتش دوزخ کیفر کارهایشان را به آنها خواهد داد، و سراپای وجودشان را فرا می‌گیرد. خداوند آسمان‌ها و زمین را به حق آفریده است، آنها را آفریده تا بندگان به کمال علم و قدرت او و گستردگی فرمانروایی‌اش ایمان بیاورند و بدانند که او تنها معبود یگانه است؛ و کسانی که به اندازۀ ذره‌ای چیزی را در آسمان‌ها و زمین نیافریده‌اند، معبود حقیقی نیستند. و بدانند که رستاخیز حق است، و خداوند میان اهل خیر و اهل شر داوری خواهد کرد. info
التفاسير:

external-link copy
28 : 38

اَمْ نَجْعَلُ الَّذِیْنَ اٰمَنُوْا وَعَمِلُوا الصّٰلِحٰتِ كَالْمُفْسِدِیْنَ فِی الْاَرْضِ ؗ— اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِیْنَ كَالْفُجَّارِ ۟

کسی که نسبت به حکمت خداوند جاهل و ناآگاه است، گمان نبرد که خداوند اهل خیر و اهل شر را در حکم و داوری خود برابر قرار می‌دهد. بنابراین فرمود: ﴿أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ﴾ آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مانند تباهی‌کنندگان در زمین می‌گردانیم؟ آیا پرهیزگاران را مانند بدکاران قرار می‌دهیم؟ چنین چیزی شایسته و مناسب حکمت و حکم و داوری ما نیست. info
التفاسير:

external-link copy
29 : 38

كِتٰبٌ اَنْزَلْنٰهُ اِلَیْكَ مُبٰرَكٌ لِّیَدَّبَّرُوْۤا اٰیٰتِهٖ وَلِیَتَذَكَّرَ اُولُوا الْاَلْبَابِ ۟

﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ﴾ این کتابی است پر خیر و برکت که در آن خیر فراوان و دانش زیادی هست؛ آن را بر تو فرو فرستاده‌ایم و در آن، راهِ هدایت از گمراهی و شفا از بیماری مشخص شده است. این کتاب، نوری است که در تاریکی‌ها به وسیلۀ آن راه روشن می‌شود؛ و در آن هر حکمی که مکلفان بدان نیاز دارند موجود می‌باشد، و برای هر امر مطلوبی دلایل قطعی ارائه شده است، و این امر سبب گردیده تا بزرگ‌ترین کتابی باشد که از ابتدای آفرینش هستی به سوی جامعۀ بشری فرستاده شده است. ﴿لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ﴾ تا در آیه‌های آن بیندیشند؛ یعنی حکمت از فرو فرستادن آن این است که مردم در آیه‌های آن بیندیشند، و علم و دانش آن را بیرون آورند، و در اسرار و حکمت‌های آن تدبر نمایند؛ زیرا با تدبر در آن، و تأمّل و اندیشیدن در مفاهیم آن، می‌توان به برکت و خیر قرآن دست یافت. در اینجا بر تدبر در قرآن تشویق شده، و اینکه تأمل در قرآن از بهترین اعمال است، و خواندنِ با تدبر بهتر از تلاوت سریع و تند است؛ چرا که هدف تدبر از آن حاصل نمی‌شود. ﴿وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ و تا صاحبان خرد و عقل‌های درست با تدبّر در آن، هر علم و خواسته‌ای را به یاد آورند. و این دلالت می‌نماید که آدمی بر حسب عقل و خرد خویش، از این کتاب پند می‌گیرد و بهره‌مند می‌شود. info
التفاسير:

external-link copy
30 : 38

وَوَهَبْنَا لِدَاوٗدَ سُلَیْمٰنَ ؕ— نِعْمَ الْعَبْدُ ؕ— اِنَّهٗۤ اَوَّابٌ ۟ؕ

وقتی خداوند داود را ستود، و آنچه را که برایش اتفاق افتاد تعریف کرد؛ فرزندش سلیمان را نیز ستایش کرد و فرمود: ﴿وَوَهَبۡنَا لِدَاوُۥدَ سُلَيۡمَٰنَ﴾ و سلیمان را به داود عطا کردیم، و او را مایۀ شادمانی‌اش گرداندیم. ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ﴾ سلیمان بسیار بندۀ خوبی بود، چون دارای صفتی بود که ایجاب می‌کرد مورد ستایش قرار گیرد، و آن این بود که ﴿إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾ او در همۀ کارها و احوال و اوضاع با انجام دادن عبادت و توبه، و محبت و ذکر و دعا و زاری، و تلاش برای به دست آوردن خشنودی خداوند، بر همه چیز رو به خدا داشت. info
التفاسير:

external-link copy
31 : 38

اِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصّٰفِنٰتُ الْجِیَادُ ۟ۙ

بنابراین وقتی اسب‌هایی به او نشان داده شد که بر روی دو پا و یک دست ایستاده، و یک دست را کمی بلند کرده، و منظره‌ای زیبا داشتند؛ به خصوص برای کسانی همچون پادشاهان که به صحنه‌ها بیشتر نیاز دارند. و این صحنه‌ها برای آنان زیباتر جلوه می‌کند، و همچنان اسب‌ها بر او عرضه می‌شد تا اینکه خورشید غروب کرد، و تماشای این اسب‌ها او را از نماز شامگاه و به یاد آوردن آن غافل گرداند. info
التفاسير:

external-link copy
32 : 38

فَقَالَ اِنِّیْۤ اَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّیْ ۚ— حَتّٰی تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ۟۫

سلیمان با ندامت از آنچه که از او سر زده، و او را از ذکر خدا غافل گردانده بود؛ و با نزدیکی جستن به خدا و مقد‌ّم داشتن محبت خدا بر محبت غیر او، گفت: ﴿إِنِّيٓ أَحۡبَبۡتُ حُبَّ ٱلۡخَيۡرِ عَن ذِكۡرِ رَبِّي﴾ بی‌گمان من محبت «خیر» -که همان مال دنیاست و در اینجا منظور اسب می‌باشد- را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم، ﴿حَتَّىٰ تَوَارَتۡ بِٱلۡحِجَابِ﴾ و این صحنه‌ها [صحنۀ رژۀ اسبان] مرا همچنان غافل نگاه داشت تا اینکه خورشید پنهان شد. info
التفاسير:

external-link copy
33 : 38

رُدُّوْهَا عَلَیَّ ؕ— فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوْقِ وَالْاَعْنَاقِ ۟

﴿رُدُّوهَا عَلَيَّ﴾ اسب‌ها را به سوی من بازگردانید، ﴿فَطَفِقَ مَسۡحَۢا بِٱلسُّوقِ وَٱلۡأَعۡنَاقِ﴾ پس شروع به دست کشیدن بر ساق‌ها و گردن‌های اسب‌ها کرد؛ یعنی با شمشیر خود بر گردن‌ها و ساق‌هایشان می‌زد و گردن و ساق‌هایشان را قطع می‌کرد. info
التفاسير:

external-link copy
34 : 38

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمٰنَ وَاَلْقَیْنَا عَلٰی كُرْسِیِّهٖ جَسَدًا ثُمَّ اَنَابَ ۟

﴿وَلَقَدۡ فَتَنَّا سُلَيۡمَٰنَ﴾ و به درستی که سلیمان را با از بین رفتن پادشاهی و جدایی از فرمانروایی‌اش ـ به خاطر خللی که اقتضای طبیعت بشری است ـ آزمودیم. ﴿وَأَلۡقَيۡنَا عَلَىٰ كُرۡسِيِّهِۦ جَسَدٗا﴾ و بر تخت او کالبدی افکندیم؛ یعنی شیطانی که خداوند مقدر نموده بود بر تخت او بنشیند؛ و در زمان آزمایش سلیمان، در پادشاهی او تصرف کند، ﴿ثُمَّ أَنَابَ﴾ سپس سلیمان به سوی خدا بازگشت و توبه کرد. info
التفاسير:

external-link copy
35 : 38

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِیْ وَهَبْ لِیْ مُلْكًا لَّا یَنْۢبَغِیْ لِاَحَدٍ مِّنْ بَعْدِیْ ۚ— اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهَّابُ ۟

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست. info
التفاسير:

external-link copy
36 : 38

فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیْحَ تَجْرِیْ بِاَمْرِهٖ رُخَآءً حَیْثُ اَصَابَ ۟ۙ

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست. info
التفاسير:

external-link copy
37 : 38

وَالشَّیٰطِیْنَ كُلَّ بَنَّآءٍ وَّغَوَّاصٍ ۟ۙ

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست. info
التفاسير:

external-link copy
38 : 38

وَّاٰخَرِیْنَ مُقَرَّنِیْنَ فِی الْاَصْفَادِ ۟

﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي وَهَبۡ لِي مُلۡكٗا لَّا يَنۢبَغِي لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِيٓۖ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡوَهَّابُ﴾ سلیمان گفت: پروردگارا! مرا بیامرز، و به من حکومتی عطا کن که بعد از من کسی را نسزد، بی‌گمان تو بخشنده‌ای. پس خداوند دعای او را پذیرفت و او را بخشید و فرمانروایی‌اش را به او باز گرداند، و فرمانروایی‌اش را افزود، به گونه‌ای که برای هیچ کسی بعد از او به دست نیامده است؛ و آن این بود که خداوند شیطان‌ها و جن‌ها را به فرمانش درآورد که هر چه می‌خواست برای او می‌ساختند، و در دریاها برایش غوّاصی می‌کردند، و دُرها و زیورآلات را بیرون می‌آوردند، و هر کدام از دیوها که از فرمان او سرپیچی می‌کرد، آن را به زنجیر می‌بست. info
التفاسير:

external-link copy
39 : 38

هٰذَا عَطَآؤُنَا فَامْنُنْ اَوْ اَمْسِكْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ۟

و به او گفتیم: ﴿هَٰذَا عَطَآؤُنَا﴾ این بخشش ماست، پس بدان شادمان باش، ﴿فَٱمۡنُنۡ﴾ و به هرکس که می‌خواهی بده و ببخش، ﴿أَوۡ أَمۡسِكۡ﴾ و هر کس را که نمی‌خواهی نبخش، ﴿بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾ یعنی در این مورد حرج و گناهی بر تو نیست، و حسابی بر تو نیست؛ چون خداوند از کمال عدالت و احکام و دستورات نیکِ سلیمان آگاه بود. و بیان فرمود که این مقام نیک، فقط در دنیا برای سلیمان نیست، بلکه در آخرت نیز از خیر بزرگی بهره‌مند است. info
التفاسير:

external-link copy
40 : 38

وَاِنَّ لَهٗ عِنْدَنَا لَزُلْفٰی وَحُسْنَ مَاٰبٍ ۟۠

بنابراین فرمود: ﴿وَإِنَّ لَهُۥ عِندَنَا لَزُلۡفَىٰ وَحُسۡنَ مَ‍َٔابٖ﴾ و بی‌گمان، او از مقرّبان درگاه خداوند است؛ از کسانی است که با انواع تکریم‌ها و تنعّم‌ها نزد خداوند گرامی داشته می‌شود. فواید و حکمت‌هایی که در داستان داود و سلیمان ـ علیهما السلام ـ برای ما روشن شده است: 1- خداوند برای پیامبرش محمّد صلی الله علیه وسلم داستان کسانی را که پیش از او بوده‌اند بیان کرده است تا دلش آرام گیرد و اطمینان یابد، و خداوند نحوۀ عبادت و شدّت بردباری و بازگشت آنها را به سوی خویش بیان می‌دارد، و این چیزها پیامبر را تشویق می‌کند تا با آنها به رقابت بپردازد و به خدا نزدیکی جوید، و در برابر اذیّت و آزار قومش شکیبایی ورزد. بنابراین ـ در اینجا ـ وقتی خداوند اذیت و آزار قومش، و سخن آنها را در مورد او و در مورد آنچه که او آورده است بیان کرد؛ او را به شکیبایی فرمان داد، و اینکه بنده‌اش داود را یاد کند و از وی الگو برداری نماید. 2- خداوند توانمندی در اطاعت، و برخورداری از قوت قلب و جسم را ستایش می‌کند، و آن را دوست می‌دارد؛ چون به وسیلۀ قدرت و توانایی جسمی، آثاری از اطاعت و ادای نیکو و کثرت آن به دست می‌آید که با ناتوانی و سستی به دست نمی‌آید. و مناسب است که بنده، اسباب آن را فراهم نماید، و به تنبلی روی نیاورد که در توانایی خلل ایجاد می‌کند و نفس را ضعیف می‌گرداند. 3- بازگشت به خدا در همۀ کارها از اوصاف پیامبران و از صفت‌های بندگان برگزیدۀ خداست. همان‌طور که خداوند داود و سلیمان را به خاطر این کارها ستوده است. پس اقتدا کنندگان باید به آن دو اقتدا کنند، و سالکان به رهنمود آنها رهنمون گردند،﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡ﴾ ایشان کسانی‌اند که خداوند آنها را هدایت نموده است، پس به هدایت آنها اقتدا کن. 4- صدای خوب و دلنشینی که خداوند به پیامبرش داود، عطا کرده بود سبب می‌شد که کوه‌های جامد و پرندگان بی‌زبان با او هم آوا ‌شوند. وقتی او آوای تسبیح سر می‌داد، کوه‌ها و پرندگان شامگاهان و صبحگاهان به همراه او تسبیح می‌گفتند. 5- از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بنده این است که به او علم مفید ارزانی دارد، و شیوۀ داوری میان مردم را بداند؛ همان‌طور که خداوند این نعمت را به بنده‌اش داود -علیه السلام- ارزانی کرده بود. 6- خداوند به پیامبران و برگزیدگانش عنایت ویژه دارد، و آنها را می‌آزماید تا کاستی‌هایی را که از آنان سر می‌زند، بزداید. پس آنان به کامل‌ترین حالت خود بر می‌گردند، آنچنان که برای داود و سلیمان اتفاق افتاد. 7- پیامبران ـ صلوات الله و سلامه علیهم ـ در آنچه از جانب خدا می‌رسانند، از اشتباه معصوم می‌باشند؛ چون اگر آنها در رساندن رسالت الهی معصوم نباشند، مقصودِ رسالت حاصل نمی‌شود. اما برخی از گناهان به اقتضای داشتن طبیعت بشری از آنها سر می‌زند، ولی خداوند آنها را درمی‌یابد و لطف خویش را فوراً شامل حال آنان می‌گرداند. 8- داود ـ علیه السلام ـ اغلب اوقات در عبادتگاه خود بود تا خدمت پروردگارش را انجام دهد، بنابراین آن دو شاکی از دیوار عبادتگاه بالا رفتند و نزد او آمدند، چون وقتی که در عبادتگاه بود و به خلوت می‌نشست، هیچ کس نزد او نمی‌آمد. پس داود تمام وقت خود را برای مردم نگذاشته بود، با اینکه احکام و پرونده‌های زیادی نزد او می‌آمد. بلکه برای خود وقتی مقرّر کرده بود که در آن با پروردگار خود به خلوت می‌نشست، و با عبادت پروردگارش شاد می‌شد، و عبادت؛ او را کمک می‌کرد تا همۀ کارهایش را مخلصانه انجام دهد. 9- باید به هنگام وارد شدن بر حکام و دیگران، ادب را رعایت کرد؛ زیرا آن دو شاکی وقتی بر داود وارد شدند، در حالتی غیر عادی و از راه غیر معمولی بر او وارد شدند؛ و داود از آنها ترسید، و این بر او دشوار آمد و آن را مناسب ندید. 10- بی‌ادبی شاکی و انجام دادن کاری از سوی او که شایسته وی نمی‌باشد، نباید حاکم را از حکم کردن به حق باز دارد. 11- از این جریان، کمال بردباری داود -علیه السلام- استنباط می‌شود؛ چون وقتی که آنها بدون اجازه وارد شدند، داود بر آنها خشم نگرفت درحالی که او پادشاه بود. ونیز داود بر آنها پرخاش نکرد و آنها را سرزنش ننمود. 12- جایز است مظلوم به کسی که بر او ستم کرده است بگوید: «فلانی بر من ستم کرده است.» یا بگوید: «ای ظالم» یا «بر من تعدّی کرده است.» و امثال اینها. چون آن دو شاکی گفتند: ﴿خَصۡمَانِ بَغَىٰ بَعۡضُنَا عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ ما دو شاکی هستیم که بر یکدیگر ستم کرده‌ایم. 13- فردی که موعظه و نصیحت می‌شود اگر گرانقدر و دارای علم و دانش باشد، خشمگین و ناراحت نمی‌شود، بلکه شتابان پند را می‌پذیرد و تشکر می‌کند. چون آن دو شاکی داود را نصیحت کردند و داود ناراحت و خشمگین نشد، و این کارِِ آنها او را از حق باز نداشت، بلکه او به حق محض حکم نمود. 14- مخالطت میان خویشاوندان و یاران، و کثرت تعلّقات و روابط دنیوی و مالی باعث می‌شود تا میان آنها دشمنی ایجاد گردد، و بر یکدیگر تجاوز کنند، و هیچ چیزی این دشمنی را باز نمی‌دارد جز پیشه کردن تقوای الهی و صبر کردن بر کارها با ایمان و عمل صالح؛ و این در میان مردم اندک یافت می‌شود. 15- استغفار و عبادت به ویژه نماز، گناهان را می‌زدایند، چون خداوند آمرزیده شدن گناه داود را نتیجۀ استغفار و سجدۀ او می‌داند. 16- خداوند بنده‌اش داود و سلیمان را با نزدیک قرار دادن به خود، و اعطای پاداش نیک به آنان، مورد بزرگداشت قرار داد. و نباید چنین پنداشته شود که آنچه از آنها سرزد، از مقامشان نزد خداوند می‌کاهد. و این از کمال لطف خدا نسبت به بندگان مخلصش می‌باشد که هرگاه آنها را بخشید و اثر گناهانشان را دور کرد، همۀ آثاری را نیز که به دنبال گناه می‌آیند از آنها دور می‌کند، حتی چیزی را که در دل بندگان می‌افتد نیز دور می‌نماید؛ چون بندگان وقتی از برخی از گناهانشان آگاه شوند، به دلشان چنین می‌آید که آنها از مقام اوّل خود سقوط کرده‌اند. پس خداوند متعال این آثار را دور نمود، و این برای خداوند بزرگوار و بخشنده مشکل نیست. 17- داوری کردن میان مردم، مقامی دینی است؛ و پیامبران خدا و بندگان برگزیده‌اش این کار را به عهده داشته‌اند؛ و کسی که این کار را می‌کند، وظیفه دارد به حق داوری نماید، و از هواپرستی بپرهیزد. پس حکم کردن به حق اقتضا می‌نماید فردی که می‌خواهد حکم نماید، باید به امور شرعی آگاه باشد، و از صورت قضیه‌ای که در آن حکم می‌کند مطلّع باشد، و کیفیت وارد کردن آن در حکم شرعی را بداند. پس کسی که یکی از این دو چیز را نداند، صلاحیت داوری کردن را ندارد، و جایز نیست به داوری اقدام نماید. 18- برای حاکم شایسته است که از هوی پرستی بپرهیزد و همواره مواظب خود باشد، چون نفس‌ها از هوی و امیال خالی نیستند. بنابراین باید با نفس خود مبارزه کند، و همیشه حق را نصب‌العین خود قرار داده، و به هنگام داوری کردن هرگونه محبت و نفرتی را نسبت به یکی از طرفین از خود دور کند. 19- سلیمان ـ علیه السلام ـ از فضیلت‌های داود و از منّت‌های خدا بر اوست که خداوند او را به داود بخشید. و یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند بر بنده‌اش این است که به او فرزندی صالح عطا کند؛ و اگر این فرزند عالم باشد، نور علی نور خواهد بود. 20- خداوند سلیمان را ستود و فرمود: ﴿نِعۡمَ ٱلۡعَبۡدُ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ﴾ بسیار بندۀ خوبی بود سلیمان، او بسی توبه کار بود. 21- یکی از مصادیق کثرت خیرخواهی خداوند نسبت به بندگانش این است که اعمال صالح و اخلاق نیکو را به آنها عطا می‌کند، سپس آنها را به خاطر این چیزها که خودش به آنان بخشیده است ستایش می‌کند. 22- سلیمان محبّت خداوند متعال را بر محبّت هر چیزی مقدّم می‌داشت. 23- هرآنچه که بنده را از خداوند غافل و به خود مشغول نماید، آن چیز مذموم و بد است. پس باید از آن جدا شود و به چیزی روی آورد که برایش مفیدتر است. 24- قاعدۀ مشهوری است که هر کس چیزی را برای خداوند ترک نماید، خداوند در عوض به او چیزی می‌دهد که برایش بهتر است. سلیمان ـ علیه السلام ـ اسب‌هایی را که بر روی سه دست و پا ایستاده بودند و تیز رو و بسیار دوست داشتنی بودند، پاها و گردن‌هایشان را قطع کرد؛ و او با این کار، محبت خدا را بر محبت آنها مقدم داشت. پس خداوند در عوض آن، چیزهای بهتری به او داد، و باد را در اختیار او قرار داد که به فرمان او به هرجا که می‌خواست حرکت می‌کرد؛ و راه یک ماه را، در یک صبحگاه؛ و راه یک ماه دیگر را در یک شامگاه می‌پیمود. و دیوها را برای سلیمان مسخر کرد که توانایی کارهایی را دارند که انسان‌ها توان انجام آن‌را ندارند. 25- بعد از سلیمان ـ علیه السلام ـ ، اجنّه و شیاطین رام کس دیگری نمی‌شوند. 26- سلیمان ـ علیه السلام ـ پادشاه و پیامبر بود و هرچه می‌خواست انجام می‌داد، اما جز عدالت و دادگری چیزی دیگر نمی‌خواست. به خلاف پیامبری که بنده است، چنین پیامبری اراده‌اش تابع امر خداست، و او هیچ کاری را نمی‌کند مگر به فرمان خدا همانند پیامبر ما محمّد صلی الله علیه وسلم. واین حالت کامل‌تر است. info
التفاسير:

external-link copy
41 : 38

وَاذْكُرْ عَبْدَنَاۤ اَیُّوْبَ ۘ— اِذْ نَادٰی رَبَّهٗۤ اَنِّیْ مَسَّنِیَ الشَّیْطٰنُ بِنُصْبٍ وَّعَذَابٍ ۟ؕ

﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَآ أَيُّوبَ﴾ و در این کتاب بندۀ ما ایوب را به بهترین وجه به یاد آور، و او را با بهترین شیوه ستایش کن. آنگاه که رنج و زیان به او رسید، پس او بر رنج و مشقت شکیبایی کرد و به سوی هیچ کسی غیر از پروردگارش شکایت نبرد، و به هیچ کسی جز او پناه نیاورد. ﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ﴾ هنگامی که پروردگارش را به فریاد خواند و با شکایت به درگاهش ـ نه درگاه کسی دیگر ـ او را صدا زد و گفت: پروردگارا! ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِنُصۡبٖ وَعَذَابٍ﴾ همانا شیطان به من امری مشقّت آور و طاقت فرسا و عذاب دهنده رسانده است. شیطان بر جسد او مسلط شد و در آن دمید تا اینکه غده‌هایی در بدنش پدید آمد، سپس از آن غده‌ها چرک و خونابه بیرون جهید و بسیار حالت سختی به او دست داد، و همچنین خانواده و اموالش نابود شد و ازبین رفتند. info
التفاسير:

external-link copy
42 : 38

اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ ۚ— هٰذَا مُغْتَسَلٌۢ بَارِدٌ وَّشَرَابٌ ۟

پس به او گفته شد: ﴿ٱرۡكُضۡ بِرِجۡلِكَ﴾ پای خود را به زمین بکوب تا از آن چشمه‌ای برایت بجوشد که از آن برای شستشوی بدنت استفاده کنی و از آن بنوشی، و آنگاه بیماری و ناراحتی از تو دور شود. پس این کار را کرد و خداوند او را شفا داد. info
التفاسير: